شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

۲۵ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

تا حالا به خودِ کلمه ی غمگین توجه کردین؟!  یه صفت مرکب که از غم به اضافه آگین (:گین) تشکیل شده. غم‌آگین؛ یعنی آغشته به غم، پر از غم... وقتی بهش دقت می کنید، می بینید این کلمه بار معناییش خیلی بیشتر از اون چیزیه که به نظر می رسه :(

کلمات مشابه: اندوه‌گین، خشم‌گین...

۸ نظر ۲۷ آذر ۹۷ ، ۱۲:۱۸
مهناز
فیلم های ایرانیی که این چند روز دیدم:

وقتی همه خوابیم: یک حوصله سربرِ تمام عیار. یه گروهی دارن فیلم می سازن و بازیگرا  مدام به واسطه توصیه ها و پارتی بازی ها عوض می شن حتی تا عوض شدن کل فیلمنامه هم پیش می ره و تو هی مجبوری سکانس های تکراری رو تحمل کنی! فضای فیلم هم به شدت سرده!
تابستان داغ: به نظرم اعصاب خودتونو خرد نکنید. شکاف و ملبورن رو دیدید؟!!!! اگه با دیدن این دو فیلم اعصابتون کمی خرد شده، خردترش نکنید. پدر و مادر پزشکی که شغل و موقعیتشون بیشتر از بچه و همسرشون براشون مهمه و می شه اونی که نباید بشه! :(
سارا و آیدا: بازی هاشون خوب بود. به خصوص مصطفی زمانی به این خاطر که نقشش متفاوت بود و دیدنش تو این نقش برام جالب بود. بازی پگاه آهنگرانی هم گاهی بهم حس مصنوعی بودن القا می کرد ولی خوب بود. خلاصه که فقط همون 10، 20 دقیقه ابتدائی فیلم خوب بود و تمام. اون سکانس دابسمششون (زبونم گرفت :/) رو دوست داشتم :))))))
آااادت نمی کنیم: یعنی این سکوت محمدرضا فروتن قشنگ رو اعصابم بود. بازیشم که دیگه هیچی؛ فقط همون صداش خوبه و تمام! نمی گم فیلم بدی بود ولی متوسط بود. آخرشم به نظرم یه چیزهایی که شاید به نظر جزئی و فرعی بیاد، ولی بازم مشخص نشد هر چند اصل قضیه تکلیفش روشن شد. با یه دیالوگی که کلا مشکل داشتم. فکر کن مادر دختره که دخترش زن بدی هم نیست به دامادش بگه: ناراحت نباش چیزی که واسه تو زیاده زن! این نشد یکی دیگه!!! من واقعا قاطی کرده بودم. فکر می کردم این مادر مَرده است!!!!!!!!!! یعنی چی؟!!! ولی بازی های همه به غیر از فروتن خوب بود! ماجرا هم از این قراره که زنه به مردش که استاد دانشگاهه شک می کنه که با یه دختری رابطه داره یا نه و همه چی به هم می ریزه...
بوتیک: مال دهه هشتاده. من نمی فهمم تو دوره خودش برا چی معروف بوده. بازی های بد. آشنایی های الکی، اتفاقات الکی... جهان همینجوری الکی از یه دختری خوشش میاد. ما هم اصلا نمی فهممیم چرا. این دختره دنبال یه آدم پولدار و رفتن از ایرانه و خودشم به جهان می گه بعد جهان هِی دست بر نمی داره؛ هِی دست برنمی داره... آخرشم اونجوری!
لاتاری: فیلم قابل قبولی بود ولی غم انگیز بود! از این حمید فرخ نژاد هم بدم میاد!
سالاد فصل: اینم ساخت دهه هشتادهنمی دونم چی بگم! فقط لیلا حاتمی رو تو همچین نقشی ندیده بودم. لیلا از یه خانواده فقیره و با دزدی ایام می گذرونه تا اینکه با یه مرد متاهل پولدار آشنا می شه...به نظرم نقش مهناز افشار هم جالب بود و تا حدودی خوب ایفاش می کرد...  ولی بازم فیلمه خوب نبود!

راستی بچه ها بهار تو وبش یه پست خوبی گذاشته و توش راجع به یه انیمیشن صحبت کرده. اینجا بخونیدش و انیمیشنه رو ببینید. خیلی جالب توجهه.
۱۰ نظر ۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۴:۲۲
مهناز

یکی از پهلوانان ایران به نام گودرز تو خواب سروش رو می بینه. سروش بهش می گه سیاوش فرزندی داره پر خیر و برکت که کین سیاوش را خواهد گرفت و پسرت گیو تنها کسیه که می تونه فرزند سیاوش رو پیدا بکنه. گیو دستور پدر رو اطاعت می کنه و هفت سال تمام دنبال کیخسرو می گرده تا حدی که داره ناامید می شه اما کیخسرو رو پیدا می کنه و نشان فرّ ایزدی رو که خالی در بازوی کیخسروئه می بینه. فرنگیس نشان شبرنگ بهزاد رو به کیخسرو می ده و کیخسرو اسب نشان شده اش رو پیدا می کنه. خلاصه قرار می شه پنهانی از توران خارج بشن ولی خبر به افراسیاب می رسه و سپاه اول از گیو شکست می خورن. اونها به راهشون ادامه می دن و از آب می گذرن اما پیران به دنبالشون میاد و گیو قسم می خوره که خونش رو بریزه. پیران اسیر می شه اما کیخسرو به پاس کردارهای نیک پیران از گیو می خواد که نکشدش و برای راست شدن قسمش فقط گوش پیران رو سوراخ بکنه!

پس به ایران می رسن و همه از وجود کیخسرو آگاه می شن و اونو شاه بعدی ایران می دونن اما این وسط طوس که فرزند نوذر و نبیره منوچهر شاهه نمی پذیره و معتقده که اولا کیخسرو از نژاد تورانیانه و ثانیا وقتی کاووس پسری داره که می تونه جاش رو بگیره چرا کیخسرو. پس طرف فریبرز رو می گیره. بنابراین در مقابل گودرز که طرفدار کیخسروه قرار می گیره اما می دونن که این جنگ باعث خشنودی دشمنه پس نزد کاووس میرن و قرار می شه کاووس چاره ای برای حل این مساله پیدا بکنه!


۷ نظر ۲۲ آذر ۹۷ ، ۱۳:۵۹
مهناز

اون فیلم معروفه ای که با همین نام تولید شده نیست. این فیلمی که من ازش صحبت می کنم مال سال 2009 هست و متاسفانه نتونستم حتی یه دونه زیرنویس چه انگلیسی و چه فارسی براش پیدا کنم که بفهمم چی می گن!!!! لیسینینگ هم داغووون! ولی چون فیلمه ترسناک بود بدون زیرنویس هم می شد فهمید چی داره می گذره اما یه جاهاییش دیگه واقعا به زیرنویس نیاز بود. فیلم خوبی بود. 

موضوع از این قراره که یه مادری تو این خونه بچه هاش رو کشته بعد یه بچه شاهد این اتفاق بوده و تا الان که بیست و چند سالشه، به خاطر همین اتفاق داره روان درمانی می شه. این دختر با دوستاش که 4،5 تان و تئاتر کار می کنن، از طرف یه کسی دعوت می شه که تو خونه ای یه فیلم ترسناک بازی بکنن و از قضا اون خونه همین جاست که فکر کنم به واسطه همون اتفاق تلخ و وحشتناک گذشته انتخاب شده!!!!

۱۰ نظر ۲۱ آذر ۹۷ ، ۱۱:۴۷
مهناز

تا اینجا که من متوجه شدم ویژگی کتاب های کلارک اینه که قتل هایی که در گذشته اتفاق افتادن به واسطه یه اتفاق دیگه  بررسی می شن و در این بین ممکنه قتلی هم اتفاق بیفته و یا خطری کسی رو تهدید بکنه.

داستان: وکیلی خانه ای را که متعلق به اجدادش هست خریداری می کند اما با کشف جسد یکی از اجدادش در همان خانه وارد ماجرایی می شود که منجر به کشف اجساد دیگری می شود و کار به جایی می رسد که خطر قتل تهدیدش می کند!

"هر کس واقعیت وجود خودش را بهتر می شناسد و نمی تواند خودش را فریب دهد، همان طور که واقعیت روز و شب بر هر انسانی معلوم است".

۷ نظر ۲۰ آذر ۹۷ ، ۱۹:۲۳
مهناز

خدایا شکرت بابت تمام نعمت هایی که یادمون رفته بابتش شکرگزار باشیم.

۳ نظر ۲۰ آذر ۹۷ ، ۱۹:۱۵
مهناز

مترجم دردها، جومپا لاهیری، امیرمهدی حقیقت

همین داستان مترجم دردها بیش تر از همشون یادم مونده! انصافا اسم کتاب جذابه.

دختری که می شناختم، جی دی سلینجر، علی شیعه علی

این مجموعه هم شامل هشت تا داستان کوتاهه که خیلی دوستش نداشتم شاید فقط با دو تا داستان دختری که می شناختم و آوای اندوهناک کمی ارتباط گرفتم.

 من برام درس عبرت شده که اولین اثری که از یه نویسنده می خونم مجموعه داستان کوتاهش نباشه چون با داستان کوتاه مشکل دارم اونم با من مشکل داره شک ندارم :/ اما اگه شما داستان کوتاه دوست دارید فکر کنم هر دوی این کتاب ها انتخاب خوبی باشه. 

تو یه قسمتی از کتاب دوم می گه:

شاید برای هر کس دست کم یک شهر وجود دارد که دیر یا زود در آن با دختر مورد علاقه اش روبرو شود. نمی دانم این خوب است یا بد که برای هیچ مردی که عشقش را دیده دوری یا نزدیکی آن شهر و سختی یا آسانی رفت و آمد به آن اهمیتی ندارد. دختر آن جاست و تنها همین مهم است.

۹ نظر ۲۰ آذر ۹۷ ، ۱۹:۰۵
مهناز

راجرآکروید که یه مرد تا حدودی ثروتمنده تو دفترکارش به قتل می سه و مرد کله تخم مرغی به قول راوی وارد داستان می شه :)

جزو کتابهای معروف آگاتا کریستیه و توی لیست 1001 کتاب هم هست.

یه جایی از کتاب پوآرو می گه: چرا در انگلستان همیشه از عشق طوری حرف می زنند که انگار رازی است شرم آور؟!!


+ پوآرو جان فقط مختص به انگلستان نبوده و در حال حاضر هم تا حدی همینطوره :دی

۶ نظر ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۹:۱۲
مهناز

برای محدوده سنی یازده دوازده فکر کنم کتاب بامزه و مثلا ترسناکی باشه!!! ؛)

۵ نظر ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۸:۵۷
مهناز

             

دیدین بعد از خوندن یه رمان آدم تبِ نوشتن درباره اش رو داره بعد اگه همون وقت ننویسیش و مدتی بگذره دیگه این حس از بین میره؟!!!! شرلی برای من اینجوری بود. هی گفتم فردا درباره اش می نویسم...می نویسم... می نویسم تا شد امروز.

شارلوت برونته همون کسیه که جین ایرِ دوست داشتنی رو نوشته البته که این کتاب به جذابیت جین ایر نمی رسه اما کتاب خوبیه فقط اگه حوصله کتاب پرحجم و کلاسیک رو داشته باشید. تا جایی که یادمه همون سطرهای اول داستان شارلوت برونته مستقیما بهتون می گه انتظار یک کتاب عاشقانه و تب و تاب عاشقانه رو نداشته باشید اما تا حدودی داره باهاتون شوخی می کنه ؛) فقط یادتون باشه که این کتاب یه عاشقانه صِرف نیست و توش از جنگ ها و مخالفتی که با صنعتی شدن کارخانه ها در اون زمان بوده هم صحبت می شه و گاهی ممکنه نیاز داشته باشید که یه تنفس بکنید و ذوباره کتابو دست بگیرید.

+ از سری کتاب هایی که قبلا خوندم. قصد دارم تو چند تا پست این سری کتابا رو معرفی بکنم و خلاص!

۴ نظر ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۸:۵۱
مهناز

واقعا نمی فهمم انگار تو این جامعه فقط کارمندها زندگی می کنن که هر وقت وضعیت اقتصادی بد می شه بیست درصد افزایش حقوق می گیرن. اون وقت بقیه هم همین که تو این جامعه نفس می کشن کافیه!!!!

بابا به این فکر کنید که کارمندها حقوقشون ثابته و حداقلش اینه که متوسط حقوق جامعه رو دارن، عیدی هاشون هم که همیشه به راهه! بعد شما یه راننده رو در نظر بگیر که تو همین جامعه و با این وضع بد اقتصادی بدون درصدی افزایش کرایه و سه چهار برابر شدن قیمت تمام قطعات اتومبیلش باید خرج خانواده اش رو هم تامین کنه در عین حالی که تمام مواد غذایی هم با افزایش قیمت سه چهار برابری روبه روان. 

یه بچه هم دیگه اینو می فهمه! بعد می شینن به جای فکر کردن به این مسائل، لطیفه تعریف می کنن و می خندن و با وقاحت تمام توی دوربین زل می زنن و می گن همه چی روبراهه!

۶ نظر ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۳:۴۰
مهناز

نمی دونم راسته یا نه فقط شنیدم که یه طرحی توسط نود و چند تا نماینده آماده شده مبنی بر اینکه کسایی که تو پیامرسان ها کانال دارن یا می خوان کانال بزنن باید مجوز بگیرن!!!! عجیبا غریبا!

اینجوری پیش بره پس فردا هم می شینن درباره طرح مجوز برای وبلاگ ها تصمیم گیری می کنن!!!!
یعنی چی واقعا؟!!!!!!!!!!!
0_o
۶ نظر ۱۹ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۴
مهناز

بیاین محسن میرزاده گوش کنیم و کیف کنیم :)))) 

 
دریافت
۳ نظر ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۷:۴۰
مهناز

به نظرم آدمیزاد باید بتونه درباره چیزهایی که دوست داره، حرف بزنه و اظهار نظر بکنه اما گاهی جرات این ابراز نظر رو نداریم. چرا و به چه علت؟ به این خاطر که ممکنه طرف مقابل و یا جمع تاییدمون نکنن. پس خیلی هامون به این خاطر الکی همرنگ جماعت میشیم.

مثلا من خودم انوااااااع موسیقی رو گوش می دم... خیلی هاش ممکنه از نظر عده ای خوب و فاخر نباشه ولی خب چیکار کنم من اینم! مثلا من محسن چاووشی رو دوست ندارم خیلی! آره ترانه هایی که انتخاب می کنه خیلی پرمفهومه و اینا ولی واقعا موزیک های غم انگیزش حالمو بد می کنه؛ اکثرا آهنگ های شادشو گوش می کنم حالا موزیک های غمگینشو اگه آهنگِ متنِ یه فیلم باشه ممکنه بدم نیاد گوشش کنم ولی کم پیش میاد تنهایی بشنومش! یا مثلا این روزها همه عاشق اِبی هستن شما چطور؟!!! بازم من با نحوه خوندنش نمی تونم ارتباط برقرار کنم ولی متن ترانه هاشو دوست دارم.

اینجوری هم نیستم که همه ی آهنگ های یه خواننده رو دوست داشته باشم، ممکنه از چند تا آهنگش خوشم بیاد. بنابراین از محمد علیزاده و محسن ها و بندها بگیر تا زندوکیلی و علیرضا قربانی و محمد اصفهانی و معین و محمد معتمدی و چارتار و.... تا آهنگ هایی که مناسب مجالس بزم و سروره :دی تا  آهنگ انگلیسی و فرانسوی و کره ای و هندی :)))))) گوش می کنم. بستگی به حالم داره... مثلا این روزها خیلی ها هم شجریان ها گوش می کنند شما چطور؟! من به غیر از یکی دو تا آهنگ خیلی دوستشون ندارم :/ حالا ممکنه کسی بگه وااااااااا؟! ولی خب چیکار کنم؟! یا مثلا سنتی تا حدودی دوست دارم ولی سه چهارتا پشت سر هم گوش کنم سرم درد می گیره! واقعا سرم درد می گیره ها!

یا مثلا من از  علی ضیا و علیخانی و خیلی از بازیهای پرستویی و ... خوشم نمیاد!

یا مثلا فیلم تو انواع ژانرها می بینم و دوست دارم. ممکنه باز ملت واکنش نشون بدن که دیگه فیلم هندی چیه به اونم رحم نمی کنی؟! ولی به نظر من هندی ها خیلی فیلم های بهتر و متنوعی نسبت به ما دارن و من موزیکال بودنشون رو دوست دارم و به نظرم دیدن این فیلم ها لابلای فیلم های دیگه خیلی هم حال خوب کنه اتفاقا :))))))))))) یا ممکنه بگید سریال های کره ای خیلی تینیجریه ولی من لطافتشون رو دوست دارم و ... تا صبح می تونم براتون بگم...!

 

شمام بیایید اعتراف کنید. بر کسی که این پست را کامل خوانده، واجب است که همین جا اعتراف کند؛ من و بقیه به گوش جان می شنویم :)))) از همه چی می تونید بگید فقط به موسیقی و فیلم بسنده نکنید مَن مِن باب مثال از اونا گفتم ؛)

۱۲ نظر ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۲:۴۱
مهناز

یه جایی از کتاب می گه:

- رایج ترین خواسته در دنیا گوش کردن است نه پاسخ شنیدن!


+ از سری کتابهایی که مدت ها پیش خواندم.

۷ نظر ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۱:۳۳
مهناز

چند روزیه فقط به آیه‌ی 33 سوره عنکبوت برمی‌خورم:

نترس و غمگین مباش؛ ما نجاتت می‌دهیم.

 

باید دلم قرص شه!

۸ نظر ۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۷:۱۹
مهناز

به دنبال عشق، باربارا کارتلند، مهرداد انتظاری؛ یک رمان عاشقانه بسیاااار آبکی! فکر کنم تو همین کتاب خوندم که نویسنده اش بیش از هفتپصد تا کتاب نوشته :////////

مرگ در ایران، ماری شوارتسنباخ، لیلا و حامد فولادوند؛ آن ماری تو ایران تو کاوش های باستان شناسی همکاری داشته و مشاهدات و درونیاتش رو نوشته و شاید یه جور سفرنامه باطنی و معنویه. یه قسمت کتاب نوشته: " این کتاب شادی چندانی به خواننده نمی بخشد. نه حتی آن دلداری و دلگرمی که اغلب کتابهای غمگین نثار خوانندگانشان می کنند" همینه! و حوصله سربر و کسل کننده. ترجمه اش رو هم اصلا دوست نداشتم. گاهی با دو بار خوندن یه پاراگراف هم چیزی نمی فهمیدم! یادمه موقع انتخاب این کتاب جو منو گرفته بود :// نتیجه اش می شه همین!!!

پرتره دورا، الن سیسکو؛ اگه توضیحات خود کتاب نبود اون یه ذره چیزی هم که فهمیدم متوجه نمی شدم. فروید دورا رو بر اساس پیش فرض ها و نظریات خودش و خوابهای دورا روان درمانی می کنه؟!!! غافل از این که نمی دونه درون آدمی چقدرررر می تونه پیچیده باشه! یه نمایشنامه پیچیده و درهم برهمه!

هنر عشق ورزیدن، اریک فروم؛ بله می دونم کتاب معروفیه اما من دوستش نداشتم. چرا؟ چون شبیه کتابای درسی بود. نوع نوشته ها و توضیحاتش حوصله سر بر بود و با کلمات قلمبه سلمبه پیش می رفت. انگار به زور می خواست چیزی رو تفهیم بکنه! تنها چیزی که ازش یادمه فکر می کنم اینه که عشق ورزیدن یک هنره و می شه یادش گرفت نه اینکه ذاتی باشه!( خسته نباشم واقعا!!!)

۱۰ نظر ۱۷ آذر ۹۷ ، ۱۴:۵۵
مهناز

اولین قسمتشو ندیده رفتم دومی رو دیدم. البته نمی دونستم که قسمت اولی هم داره. ولی نگران نباشید از اونایی بود که قسمت اولشم نبینی دومی رو متوجه می شی. به نظرم که فیلم جالبی بود هر چند به نظرم می تونست کوتاه تر از این هم باشه تا جذاب تر بشه ولی قطعا ارزش یکبار دیدن رو داره. اما شما اگه خواستید ببینید هم قسمت اولش رو ببینید هم دومی رو...


ماجرا از این قرار بود که یکی می خواست با یکی ازدواج کنه ولی از یه جا به بعد شک کرد که اون می خوادش یا یه نفر دیگه رو می خواد. بعد از این ور یه نفر دیگه هم بود که یکی رو می خواست ولی اون با وجود اینکه دوستش داشت می ترسید قدمی در جهت این تغییر مثبت برداره.  یکی هم بود که یکی رو  می خواست ولی هی دنبال کسای دیگه هم بود و اون یکی هم تلافی می کرد. بعد یکی هم بود که تکلیفش با دو نفری که می خواستنش مشخص نبود و در این بین دنبال تمامِ گزینه های ممکن دیگه هم بود :دی ... بعد دو نفر هم بودن که کم کم داشتن عاشق می شدن... یکی هم بود که حس کرد تنهاست و می خواست یه کاری برا خودش بکنه...و یکی هم بود که تنها بود...

اینا رو گفتم که بگم به غیر از زوج اول بقیه تقریبا همه مسن بودن و یه پاشون لب گور بود. نکته مثبت فیلم همین بود که اینا واقعا با وجود اینکه خودشون هم می دونستن دیگه پیر شدن اما سعی می کردن زندگی کنند و لذت ببرند.

+ یه آهنگ هندی بود که دختره اوایل فیلم باهاش تمرین می کرد. خیلی قشنگ بود. اگه این فیلمو دیدین و اون آهنگه رو تونستین پیدا کنین یه جوری به دستم برسونیدش لطفا :)

+ این فیلم توی هند ساخته شده ولی محصول کشور انگلستانه! و از بین حدود ده بازیگر اصلیش سه تاشون هندین فقط! به انگلیسی هم حرف می زنن ؛)


+                                      


۶ نظر ۱۵ آذر ۹۷ ، ۱۳:۴۳
مهناز

چه ذکری بیش تر ورد لبتونه؟! یا بهتره بگم چه ذکری حالتون رو خوب می کنه؟!!!

۷ نظر ۱۵ آذر ۹۷ ، ۱۲:۲۴
مهناز

 

دریافت

۵ نظر ۱۴ آذر ۹۷ ، ۱۹:۱۳
مهناز