شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

چسبی به نام زخم، مجموعه غزلیه از سید احمد حسینی که یکی از شاعرای معاصره. این کتاب مجموعه 32 غزل عاشقانه و اجتماعی است که در 80 ص گنجانده شده است...حالا چرا گنجانده شده؟!!! چون می تونست تو یک سوم این تعداد صفحه هم چاپ بشه...اما من کلا طرح جلد ساده ی اون و نوع برگه هایی که ازش استفاده کردند رو خیلی دوست دارم... همین طور اسم خاص این کتاب رو(البته تقریبا همه ی آثار این نویسنده اسم های خاصی دارند که واقعا آدمو برای خوندشون ترغیب می کنه مثل سارائیسم، خصوصن آبی و چقدر قیافه شما برایم آشنا نیست) . با این حال جای یه مقدمه، حداقل برای معرفی نویسنده و نوع اشعار و مضامینش تو این کتاب به شدت احساس میشه.همه ی اشعار این کتاب رو دوست نداشتم ولی چند تا از غزلاش و برخی از واژه هایی که استفاده شده بود برام جالب بودند.                                                 

یوسف/ میان چاه/ اگر خودکشی کند/ خود را/ ولی/ به دست زلیخا نمی دهد/ این روزها/ ببین که همه بی هویتیم/ دیگر کسی ندای خدایا نمی دهد/ ما/ سیب خورده ایم که/ آدم.../ شویم،آه/ آدم!/ که تن به شهوت حوا/ نمی دهد/ هی/ گریه می کنی/ به سرت مشت می زنی/ اما/ کسی به دست تو حلوا نمی دهد/ ............................../ سی نقطه/ -----------/ خط فاصله/ شاعر!/ سکوت کن!/ این جا کسی که گوش به حرفت نمی دهد.

۲ نظر ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۴:۳۸
مهناز
دلتنگی ام گفتن ندارد  چشمانم را که بنگری احساسش می کنی...
۳ نظر ۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۸
مهناز

سخنان تعدادی از بزرگان درباره امام حسین (ع):

پروفسور ادوارد براون (شرق‌شناس انگلیسی):آیا قلبی پیدا می‌شود که وقتی درباره کربلا سخن می‌شنود، آغشته به حزن و اندوه نشود؟

چارلز دیکنز(شرق‌شناس انگلیسی): اگر مقصود حسین جنگ در راه خواسته های دنیوی خود بود، من نمی فهمم چرا خواهران و کودکانش را همراه خود برد. پس عقل چنین حکم می کند که او به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.

مهاتما گاندی (رهبر استقلال هند): اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز شود، باید از زندگی امام حسین پیروی کند.

آنتوان بارا (نویسنده معاصر مسیحی): اگر حسین(ع) از آن ما بود، همه جا برای او بیرقی برمی‌افراشتیم و با نام او همه را به دینمان دعوت می‌کردیم.

۱۵ نظر ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۸
مهناز

 داستان این فیلم درباره خواهر و برادری به نام «معصومه» و «علی» و مادرشونه. که بر اثر وقوع زلزله رودبار همدیگه رو گم میکنند و...اون جور که من خوندم زمان رخداد این زلزله بسیاری از مردم گیلان به خصوص جوونا دقایقی پس از ساعت 24 سرگرم تماشای مسابقات فوتبال جام جهانی 1990 ایتالیا بودند که زمین لرزه اتفاق می افته و  به دلیل بیدار بودن، بسیاری از مردم می تونند از خونه ها بیرون بیان و زیر آوار نمونند .به نظرم فیلم خوبی نبود و اتفاقایی که مثلا تصادفی بود حرص آدم رو درمی آورد و اصلا آدم می تونست قدم به قدم بقیه ماجراها رو حدس بزنه.

۵ نظر ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۵:۰۵
مهناز

روستا؛ اواخر بهار و اوایل تابستان.

        شقایق

سنگ ها

   سنگ 1    سنگ 2

درست کردن لواشک با آلوچه های روستا...

        آلوچه

تصویری از  ورودی دانشکده امون تو یه روز تابستونی؛ روز دفاع... با اینکه روز قبل استرس داشتم و حتی ساعتهای قبل از برگزاری، ولی سخت نبود و خوب گذشت... خدارو شکر...   

  جلسه دفاعدانشگاه

۶ نظر ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۷
مهناز