شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

یه دختر و دو تا پیرمرد هر کدوم توی طبقه‌ای از یه ساختمون بزرگ زندگی می‌کنند؛ وجه مشترک این سه نفر علاقه‌شون به پادکست‌های جنایی واقعیه. قتلی توی ساختمون اتفاق می‌افته؛ پلیس اعلام می‌کنه که این یک خودکشیه اما این سه نفر مدارکی دارن که ثابت می‌کنه این یک قتله و تصمیم می‌گیرن همین رو موضوع یه پادکست هیجان‌انگیز بکنند. 

یادم نمیاد قبلا توی ژانر کمدی-جنایی چیزی دیده باشم و این اولینش بود و باید بگم اگه خییییلی سخت‌گیر نیاشید، واقعا سریال فان، باحال و سرگرم کننده‌ایه. طنز داستان رو دوست داشتم. شخصیت‌ها جالب و بانمک‌اند و دو تا بازیگر اصلی خیلی خوبن. قسمت‌ها کوتاه‌اند و داستان سعی‌اش رو می‌کنه که توی مسیر خودش بمونه.

اولین اثریه که از سلنا گومز دیدم و فعلا نمی‌تونم نظر خاصی راجع بهش داشته باشم، چون نمی‌دونم چقدر از این جدی و کمی تا قسمتی نچسب بودنه مال شخصیته بود و چقدرش مال خود واقعیش.

من فکر می‌کردم فصل دومش هم اومده بیرون نگووو هنوز آماده نشده🤦‍♀ ولی قراره ببینمش :)

۸ نظر ۳۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۵۲
مهناز

ته گونگ شیل به خاطر اتفاقی که براش افتاده، می‌تونه ارواح رو ببینه. ارباب جوونگ هم بخاطر اتفاقی که در نوجوانی براش افتاده قدرت خواندن رو از دست داده و تنها چیزی که براش مهمه، پوله. اینا اتفاقی سر راه هم قرار می‌گیرند و ته گونگ شیل(ته یانگ؛ خورشید بزرگ) متوجه می‌شه که وقتی ارباب رو لمس می‌کنه، ارواح ناپدید می‌شن پس سعی می کنه بچسبه به ارباب :))

ایده سریال برای سال 2013 واقعا خوب بوده. با اینکه فعلا به سو جی ساب [مرد هندسی :) ] ایمان نیاوردم ولی بازیش تقریبا قابل قبول بود.

یک سری از داستان ارواح جذاب بود؛ مثل همونی که شیفته‌های زیبایی رو می‌فریفت،داستان پیانیسته و زنش، خود روح کنار سطل آشغال، روح قهوه خور، روح زن توی هتل، داستان کفش پاشنه بلند، عروسی روح ها، روح داخل عروسک ها، روح مادربزرگ نگران و یک سری هم معمولی بود یا بیش از حد بهش می‌پرداخت یا رهاش می کرد مثل بچه مرده، مادر همون بچه، روح هی جو، روح های آب، روح معشوقه تازه داماد و... و به نظرم هر چی به پایان داستان نزدیک می شدیم جذابیت این داستان ها کمتر می شد. 

فقط حیف که این سریال از اونایی بود که خیلی در حقش جفا کردم و بین قسمت‌هاش فاصله افتاد :(

در کل سریال متوسط رو به بالائیه و اگه کیدرامر هستید و ژانر سریال رو دوست دارید، ارزش دیدن رو داره.

✨می‌تونم کنار تو طلوع کنم؟✨ 

 

+ گو جو گفتن‌های سو جی ساب😅

+ و کتاب «سپس هیچکدام آنجا نبودند».

۴ نظر ۲۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۲۰
مهناز

مینی‌سریال اقتباسی ۴قسمته

رابطه‌ای بین دو خانواده شلیگل و ویلکاکس که اتفاقی همو توی آلمان ملاقات می‌کنند و در برگشت به انگلیس این رابطه ادامه پیدا می‌کنه.

واقعا در «خب‌ که چی‌ترین» حالت ممکن بود! این مدل سریال‌ها معمولا حول یک محور عاطفی جذاب می‌گردن که متاسفانه اثری ازش نبود!
با هیچ‌کدوم از شخصیت‌ها اونجوری که باید نتونستم ارتباط بگیرم. رابطه‌ها یا جالب نبود مثل «مگ و هنری» یا بر پایه و تصمیم درستی نبود یا پشتش توضیحی نبود مثل رابطه «لئو و جکی».
دیالوگ‌ها هم انقدر سریع بود که اجازه فکر کردن به آدم نمی‌داد! یک‌جوری پر سرو صدا و توخالی!

نکته مثبت سریال، زیبایی ‌های بصری و بازی بازیگراست [متیو مک‌فادین هم داره] وگرنه واقعا هیچ‌چیز بخصوصی نداره!

این جوون زندگی خودش رو داره؛ چه حقی داری که نتیجه گیری کنی زندگی ناموفیه! یا همونجور که می گی خاکستری! اون احتمالا خوشی ها و سرگرمی های خودش رو داره؛ یه زن، بچه ها، یه خونه نقلی. توی اداره خودم به صورت کارمندای دفتر نگاه می کنم نمیدونم زیر اون چه خبره! به خودم اجازه نمیدم.

۳ نظر ۰۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۴۶
مهناز

۳قسمت ۴۵دقیقه‌ای

این مینی‌سریال برگرفته از داستان واقعی یک قاتل سریالیه.

بازی کاراکتر اصلی بی‌نظیر و محشره. خود سریال هم گفتگومحور، متفاوت، جذاب و حیرت‌انگیزه.

می‌شه چندین و چندبار تماشاش کرد.

قطعا پیشنهادش می‌کنم.

من بازی اینا رو می‌بینم، از کیت خوشم نمیاد دیگه! :دی

اصلا امتیاز این سریال با میر آف ایست‌تاون رو ببینید؛ با اینکه این بازیگر بهتری داره و گیراتره اما اونو مردم بیشتر می‌پسندن؛ چون هیجان‌انگیزتره، بازیگران معروفی داره، زمان روایتش حاله و توی مکان جذابی فیلم‌برداری شده.من هر دو رو دوست داشتم ولی این یه چیز دیگه است. کلا انگلیسی‌ها به نظرم استادان مینی‌سریالن.

 توجه مردم به چیزهای هولناک واقعا شگفت‌زده‌ام می‌کنه؛ چون همه‌امون توی کمدامون اسکلت‌هایی داریم که تق‌تق صدا می‌کنن؛ می‌دونی؟! رازهایی که هیچ‌وقت جرات نمی‌کنیم با کسی در میون بذاریم. پس چیزی که میاد [پس از افشا شدنشون] سیلیه از مقدس‌نمایی و محکوم کردن عمومی؛ در حالی که ضمنا همه دارن مدام راجع بهش حرف می‌زنن، دارند ازش تغذیه هم می‌کنند و لذت می‌برند ولی از دور!

۶ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۵۸
مهناز

🏳
بفرمایید اینم پرچم سفید🙈 اعتراف می‌کنم توی این سریال از بازی کیت بدم نیومد و قابل قبول بود.

مینی‌سریال جنایی ۷ قسمته:
دختری کشته می‌شه و دختری یک‌ساله که گم شده؛ کاراگاه میر قراره که این پرونده‌ها رو به سرانجام برسونه. 

به نظر من تا پایان قسمت ۵ هیجان زیادی داشت و منی که هر روز سعی می‌کنم یه قسمت سریال ببینم رو مجبور کرد که دو تا دو تا ببینم :)))
چیزی که کمی باهاش مشکل داشتم حل شدنشون بود؛ حس بازی خوردن داشتم.
شخصیت‌ اضافی هم کم نداشت+ داستان اضافه.
ولی توی این ژانر مینی‌سریال 
جذابیه.

انجام یه کار عالی اونقدرام مهم نیست؛ چون بعدش آدما همیشه‌ همین انتظارو ازت دارن ولی متوجه نیستن که تو هم مثل خودشون درب و داغونی.

۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۵۰
مهناز