شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

۱۰ مطلب با موضوع «از فیلم ها و ...» ثبت شده است

+ عارف وقتی من یه مشکلی داشته باشم بهت می گم مگه نه؟

- بهم می گی؟

+ معلومه که می گم. تو مشکلاتم تو قبل از همه میای پیشم.

- باشه چقدر خوب. اگه اینطوره آفرین به من.

+ آفرین به تو. اما تو چرا چیزی بهم نمی گی. خب بذار منم تو مشکلات تو سهیم باشم!

- نه من هیچ مشکلی ندارم.

+ عارف وقتی اومدم تو چشات پر اشک بود. سعی کردی پاکش کنی اما هنوزم همونطوری. آخه ناراحتی چیزی نیست که بخوای خجالت بکشی. چرا اینجوری می کنی؟!!

- نه خجالت نمی کشم.

+یعنی چی که خجالت نمی کشی عارف! من نمی فهمم مثلا چی می شه بگی امروز ناراحتی! از غرور و ابهت مردونه ات کم می شه؟ غرورت می شکنه درد و دل کنی؟!!!

- ای باباااااااا

+ چه ای بابایی! همه ی مردها اینطورین؛ وقتی یه زن گریه می کنه می گن  وای دلمون نمیاد ببینیم اما اگه یه مرد گریه کنه بهش می گیم چیه مثل زنا داری گریه می کنی!!!!

-  خب الان چه ربطی داره!

+ تو به من تو خونه ی من نگفتی که من دلم نمیاد تو اشک بریزی...؟ نگفتی...؟ گفتی یا نگفتی؟

- گفتم.

+ گفتی؛ خب شاید منم دلم نمیاد تو اشک بریزی عارف؛ شاید منم دلم نمی خواد تو ناراحت بشی. آخه وقتی یه زن ناراحت می شه همه سعی می کنند اونو آرومش کنند اما وقتی یه مرد ناراحت می شه همه می گن بذارید تو حال خودش باشه... همینطوره دیگه! آخه مگه هممون انسان نیستیم؟!! انسانم نیاز به همدردی داره دیگه. مگه اینطور نیست؟

kadın (زن) /2017

۱ نظر ۲۵ شهریور ۹۹ ، ۲۰:۴۳
مهناز

- سلام.

-  علیک سلام
- سجلتو بردار بریم :)))))
- کجا؟! می خواین چیزی به نامم کنین؟!
- آررررره... خودمو...🤭
+ فردوس دیشب یه گوله (گلوله!) نمک بود. گوگولی با اون مارک کت و شلوار و حساسیتش روش و اون عطر زدنش و اون بهشت نرفتنش :)))
۳ نظر ۰۳ آبان ۹۸ ، ۱۸:۴۱
مهناز

تازگی ها دارم یه مسابقه جذاب می بینم به اسم مافیا از شبکه سلامت. ساعت ۱۱ شب. البته فکر می کنم ساعت ۸ شب هم پخش می شه.

بی اندازه برام جذابه. گویا خیلی ها هم تو جمع دوستان و یا فامیل و آشنا بازی می کنند اما اگه از روندش اطلاع ندارید، بذارید بگم که مسابقه این شکلیه که حدود ده نفر دور هم می شینن و مجری کارت هایی رو بینشون پخش می کنه. روی سه تا از این کارت ها نوشته شده مافیا. یه نقش دکتر وجود داره و یه نقش کاراگاه. بقیه هم شهروندهای بازین و بازی شروع می شه. همه چشمارو می بندن و فقط مافیاها چشماشونو باز می کنن تا همدیگه رو بشناسن و اینجوری سعی می کنن بقیه رو از بازی بندازن بیرون. بعد کاراگاه چشمشو باز می کنه و به اشخاص ظن می زنه تا مافیاها رو تشخیص بده و بتونه تو بازی اثر گذار ظاهر بشه. بعدش پزشک به تنهایی چشمشو باز می کنه و می تونه به اشخاص جون اضافه بده که اگه هدف مافیا بودن از بازی حذف نشن... شهروندها هم تمام سعیشون بر اینه که مافیاهارو بندازن بیرون. اما کی راست می گه کی دروغ؟ ! و به کی می شه اعتماد کرد؟ ! تنها راه فهمیدنش، توجه به حرف هائیه که زده می شه.

برای من بی نهایت مسابقه جذابیه. بحث و گفتگوهاشون با هم و اینکه مافیا چه جوری دروغ می گه و ادعای شهروندی می کنه، نحوه دروغ گفتناشون و اینکه گاهی با دروغ ها می تونن برنده بازی بشن! و اینم جذابه که تو یک مسابقه یکی نقش شهروندی رو داره و تو مسابقه بعدی همون آدم ممکنه مافیا بشه و این توجه به نحوه حرف زدنشون در قالب دو تا شخصیت متفاوت خیلی جالب توجهه. بعدش متوجه می شی که اونایی که تو بازی دارن دروغ می گن یه ویژگی های مشترکی دارن؛ یه رفتارهای خاص. به نظرم از لحاظ روانشناسی و اینا خیلی جالبه و ماجرا اون وقت پیچیده می شه که دو تا شهروند ناآگاهانه یه نفع مافیا بازی می کنند و دروغ ها راحت روشون اثر می کنه و به هیشکی گوش نمی کنند و فقط خودشونو قبول دارن. تپش قلب می گیرم این مواقع!

مجری بازی بهنام تشکره و اصلا ادا و اصول های اضافه در نمیاره و حرف بیجا نمی ژنه. اما وقتی یه حرف ساده می زنه هم باز مجری گریش جالب توجهه چون با تمام اعضای صورتش حرف می زنه :)

فقط گاهی فکر می کنم ای کاش ما هم نمی دونستیم هر کی چه نقشی داره اینجوری خودمون هم حدس می زدیم ولی شاید جدابیت الان رو نمی داشت.

و یه نکته دیگه اینکه بازیکن ها؟! (بازیگرها) فقط از آقایونن! چرا خانوما اصلا حضور ندارن؟! 

پیشنهاد می کنم یه چند قسمتش رو ببینید و اگه دوست داشتید ادامه بدید.

۷ نظر ۰۳ آبان ۹۸ ، ۱۲:۲۶
مهناز

+ستایش زیرپوستی به آقای مظفری میگه من کم کم داره ازتون خوشم میاد ولی از یه طرفم نمی خوام خوشم بیاد چون طاهر مرد اول و آخرمه :)

الان پسر خانوم مظفری داره جدی جدی به ستایش فکر می کنه!!!! 

عجیبا غریبا!

نشستن دور همی فیلم درست کردن :////

+ آقا ایرانسل خیلی خبیث شده! الان چهارصد تومن دارم نمی‌ذاره با هیشکی تماس بگیرم یا پیامک بدم ! چه وضعشه آخه!

+ یه لحظه موقع پیام بازرگانی زدیم شبکه نمایش مرد و زن جوون همدیگه رو بغل کرده بودن! دیگه فیلم جنگیه صلاح دیدن سانسور نشه! هیچی دیگه ما بالاخره از قوانین اینا سردر نیاوردیم !

 این فیلمو سال ها پیش چند بار دیدیم؛ قدیمیه... "بازمانده"!

۶ نظر ۰۹ مهر ۹۸ ، ۲۱:۵۷
مهناز

+ امروز خیلی اتفاقی پستی راجع به یه فیلم ترسناک تو وبی خوندم. برام خیلی آشنا بود. حس کردم همون فیلمیه که سال ها پیش دیدم و مدت ها حس ترس و وحشتش همرام بود حتی الان هم تقریبا اکثر جزئیاتش و اتفاقاتی که توش افتاد، یادمه! فکر می کنم فیلم های ترسناک قدرت بیشتری دارن که تا مدت ها متاثرت کنن!

فیلمی که دیدم  the descent: part 2 بود و با اینکه قسمت اول هم داره اما خودش به خودی خود هم اثر مسقلیه! اون موقع اسمش رو نمی دونستم.

+ مربای شیرین رو هم دیدم؛ فیلم بر اساس داستانی از هوشنگ مرادی کرمانیه. ساخت سال هشتاده. اگه یه کم کوتاهش می کردن به نظرم بهتر می شد! 

۱ نظر ۱۶ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۱۳
مهناز

زیرنویس خرچنگ قورباغه: اگه شما هم مثل من تا حالا با این مشکل مواجه شدید و رفتید دنبال یه زیرنویس دیگه که هیچی اما اگه فقط همین یه زیرنویس بود باید مشکل رو حل بکنید که سه تا راه داره و اگه این با این سه راه درست نشد، مشکل یه چیز دیگه است احتمالا.

و اما اون سه راه:

1- دائمی

Start  control panel region administrative change sistem localpersian restart

2- در نرم افزار km player:

F2 subtitel processing font style charest arabic

3- باز کردن زیرنویس با notepad:

unicodeیا File save as encoding utf-8

 

Rotten tomatoes: سایت گوجه فرنگی گندیده :)) یه سایت معتبر سینمایی مثل imdb هست اما نمی دونم چرا این یکی ف.ی.ل شده! خلاصه اینکه تو این سایت نقدهای معتبر منتقدان بزرگ و کوچیک درباره فیلم های سینمایی قرار داده می شه و امتیاز فیلم ها از 100 هست. اگه فیلمی زیر 60 امتیاز بیاره یه گوجه فرنگی گندیده محسوب می شه اما بالای 60 گوجه فرنگی رسیده است و جایزه فیلم برتر هم گوجه فرنگی طلائیه :دی و علاوه بر اون می تونید نظرات منتقدان معروف رو به تفکیک از نظرات بقیه ببینید. خلاصه و عوامل فیلم هم که هست و تا اونجایی که متوجه شدم نظرات مخاطبان هم جداگانه از  100 محاسبه شده و ....

۲ نظر ۱۱ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۲۰
مهناز

دیگه آدم حتی نمی تونه به imdb هم اعتماد کنه! مخصوصا به قسمت parents guideش!

ناجوانمردانه است آقا!
۷ نظر ۱۹ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۶
مهناز

دارم سریال آنام رو می بینم. 

تو یکی از قسمت های فیلم، ثروتیانِ پدر سرشو رو به آسمون بلند می کنه و می گه: خدایا با من این کارو نکن... با من این کارو نکن خدایا... 

+ :((

+ آدم یهو دلش می لرزه...!

 

۱۷ نظر ۰۳ دی ۹۷ ، ۱۶:۰۲
مهناز

سامانِ حوالی پاییز رو چشم زدم رفت مکه دیگه برنگشت!  :/

 

انقدر بدم میاد شخصیت های دوست داشتنیمون تو فیلم ها رو می زنن نابود می کنن. اون وقت اون ور وقتی می بینن کشته شدن سارای فرار از زندان مردم رو ناراحت می کنه فیلمنامه رو تغییر می دن!

 

۵ نظر ۰۶ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۰
مهناز
com all you fair and tender girls 
that flourish in your primebeware 
beware keep your garden fairlet 
no man steal youre thymefore 
when your thyme it is past
 and gonehe ll care no more for youand
 every place where your thyme 
was wastewill all spread o'er
 with ruethe gardener' s son
 was standing bythree flowers 
he gave to methe pink the blue
 the violet trueand the red  red rosy
 treebut i refused the red rose bushand 
gained the willow treethat 
all the world may plainly 
seehow my love slighted me 
 
+ یکی از سکانس های مورد علاقه ام.
+ فیلم به دور از مردم شوریده.
+ مکافاتی کشیدم برا گذاشتن این ویدئو تو وب. اول اینکه باید این قسمت از فیلم رو می بریدم که به خاطرش یه نرم افزار فوق العاده اندرویدی پیدا کردم andro vid pro؛ بعد متوجه شدم این میهن قابلیت قراردادن ویدئو روی وب رو نداره به تنهایی و فقط با آپارات میشه!
 
۶ نظر ۰۱ شهریور ۹۶ ، ۰۶:۱۵
مهناز