مجموعه ی غزلی از سید احمد حسینی؛اسم این کتاب هم مثل قبلی متفاوت و دوست داشتنیه؛ معشوق تو این کتاب به جای مورد خطاب قرار گرفتن با کلمات "تو" و "او" با اسمش مخاطب شاعر شده. غزل ها تنها عاشقانه نیستند و اجتماعی هم هستند ولی خیلی به دلم ننشست؛کمتر غزلی بود که کلش به دلم بنشینه فقط بعضی از مصرع هاش رو دوست داشتم؛ چسبی به نام زخم بهتر از این کتاب بود. :
- سارابرایت شعر دم کردم بفرما!
( صالحه یاد تو افتادم. کجایی؟!)
- راضی به مرگت می شویمانند سارا
وقتی نخواهی خانِ چوپان را ببینی...
(راستش یادم نمیاد تو شعری تلمیح به این داستان آذری رو دیده باشم و این برام جالب بود)
- سارای و خان چوپان عاشق هم هستند؛ آنها با هم نامزد می شوند؛ مدتی بعد خان چوپان برای کاری از روستا خارج می شود. در این مدت خان ظالمِ آنجا سارای را می بیند و عاشق او می شود و تعدادی را برای خواستگاری می فرستد اما پدرش اظهار می کند که او نامزد فرد دیگری است و این درست نیست که عهد و پیمانش را زیر پای بگذارد. خلاصه خان که انتظار چنین پاسخی را ندارد، عده ای را برای ایجاد رعب و وحشت می فرستد؛ سارای که از رنج کشیدن و کشته شدن پدر و آدمهای اطرافش می ترسد ناگزیر به خاطر آن ها می پذیرد اما شب عروسی خود را به آب می سپارد... -آپاردی سِل لر سارانی...-سارای تو فرهنگ آذربایجان نماد پاکدامنی و وفاداریه جدای از خودکشی ای که کرد و تو اسلام کار نهی شده ایه. همین دیگه :(((
یه چیز دیگه اینکه اسم خان چوپان آیدین بوده یعنی زلال،شفاف، روشن و خان چوپان یه جور صفت براش بوده . سارای هم یعنی ماه طلایی. اگه فیلم قدیمیش رو ندیدین ببینین. قشنگه.آهنگ هایی هم که می خونن در عین سوزناک بودن دلنشینه. خودمم مشتاق شدم ببینمش. می دونین بازیگر نقش خان چوپان کیه؟!! فرهاد قائمیان!