🥸 خیلی دلی نوشتمش، خواستید نخونید ؛)
هونگیهسول هر کسی رو ببوسه، قسمتی از آینده اون شخص رو میبینه و سر همین قضیه هم سالها پیش با دوستپسرش کات کرده و دلش نمیخواد دیگه وارد رابطه عاطفی بشه.
از اینور چامینهو هم که مدیر یهسوله، به یک اختلالی دچاره.
و خب از اونجایی که یهسول اتفاقی آینده چامینهو رو میبینه🤣زندگیشون به همدیگه گره میخوره.
سریال بر اساس یک وبتون ساخته شده. کمدیاش رو دوست داشتم. برا بازیگردانش هم دست میزنم، به غیر از کارگردانه که خوشم نمیاد ازش، همه عالی بودن.
فیلمنامهاش از این لحاظ که منطق داستاناش رو رعایت نمیکرد، گاهی تو ذوق میزد و اینکه داستان پتانسیل خیلی خیلی بیشتری داشت (واقعا دلم میخواست یه مشاورهای با نویسندهاش میداشتم که آخه آدم حسابی این همه ویژگی نیک در چامینهو ازش استفاده میکردی دیگه، بعدشم از اون ور اصلا حس کنجکاوی در یهسول برای دیدن آینده دور و بریهاش نبود🥴)، شخصیت پردازیش هم با اون اتفاقات پایانی، جای کار داشت!
خدا شاهده کلیشههاش هم کم نبود ولی بی مزه نبود؛ به قول صائب:
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت، در بند آن مباش که مضمون نمانده است.
من دوستش داشتم؛ اگه دنبال یه سریال سرگرمکننده و حالخوبکن کمدی رمانتیک و فانتزی میگردین، امتحانش کنین پشیمون نمیشین :)
هیچ وقت دیر نیست، زندگی همه اش درباره زمان بندی مناسبه.
اگه می خوای گریه گنی، گریه کن؛ این یعنی قویای. اگه خوشحالی بخند... اگه اذیت می شی غر بزن.
+ پوستر به این زیبایی ، همه سایتها چسبیدن به اون یکی که بینمکه.
+آهنگ تیتراژ ابتدایی خیلی خوب بود.
+ خود سریال هم خیلی منو یاد دینر میت مینداخت و یک سری شباهت کلی داشتن.
+ و دیگه اسمش هم گویاست که خانوادگی نیست، من چی بگم :)
+اشاره به کتاب فیفتی...
+دیگه واقعا کمکم باید آژیر برای کرهایها به صدا دربیاد که به کجا چنین شتابان🤣