شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

۴ مطلب در تیر ۱۴۰۱ ثبت شده است

🥸 خیلی دلی نوشتمش، خواستید نخونید ؛)

هونگ‌یه‌سول هر کسی رو ببوسه، قسمتی از آینده اون شخص رو می‌بینه و سر همین قضیه هم سال‌ها پیش با دوست‌پسرش کات کرده و دلش نمی‌خواد دیگه وارد رابطه عاطفی بشه.

از این‌ور چامین‌هو هم که مدیر یه‌سوله، به یک اختلالی دچاره.

و خب از اونجایی که یه‌سول اتفاقی آینده چامین‌هو رو می‌بینه🤣زندگی‌شون به همدیگه گره می‌خوره.

سریال بر اساس یک وبتون ساخته شده. کمدی‌اش رو دوست داشتم. برا بازیگردانش هم دست می‌زنم، به غیر از کارگردانه که خوشم نمیاد ازش، همه عالی بودن.

فیلمنامه‌اش از این لحاظ که منطق داستان‌اش رو رعایت نمی‌کرد، گاهی تو ذوق می‌زد و اینکه داستان پتانسیل خیلی خیلی بیشتری داشت (واقعا دلم می‌خواست یه مشاوره‌ای با نویسنده‌اش می‌داشتم که آخه آدم حسابی این همه ویژگی نیک در چامین‌هو ازش استفاده می‌کردی دیگه، بعدشم از اون ور اصلا حس کنجکاوی در یه‌سول برای دیدن آینده دور و بری‌هاش نبود🥴)، شخصیت پردازیش هم با اون اتفاقات پایانی، جای کار داشت!

خدا شاهده کلیشه‌هاش هم کم نبود ولی بی مزه نبود؛ به قول صائب:

 یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت، در بند آن مباش که مضمون نمانده است.

من دوستش داشتم؛ اگه دنبال یه سریال سرگرم‌کننده و حال‌خوب‌کن کمدی رمانتیک و فانتزی می‌گردین، امتحانش کنین پشیمون نمی‌شین :)

هیچ وقت دیر نیست، زندگی همه اش درباره زمان بندی مناسبه.

اگه می خوای گریه گنی، گریه کن؛ این یعنی قوی‌ای. اگه خوشحالی بخند... اگه اذیت می شی غر بزن.

+‌ پوستر به این زیبایی ، همه سایت‌ها چسبیدن به اون یکی که بی‌نمکه.

+آهنگ تیتراژ ابتدایی خیلی خوب بود.

+ خود سریال هم خیلی منو یاد دینر میت می‌نداخت و یک سری شباهت کلی داشتن.

+ و دیگه اسمش هم گویاست که خانوادگی نیست، من چی بگم :)

+اشاره به کتاب فیفتی...

+دیگه واقعا کم‌کم باید آژیر برای کره‌ای‌ها به صدا دربیاد که به کجا چنین شتابان🤣

۸ نظر ۳۱ تیر ۰۱ ، ۱۱:۲۸
مهناز

داستان پاچینکو توی دوران استعمار کره توسط ژاپن روایت می‌شه. زمانی که کره‌ای‌ها توی کشور خودشون بی‌اهمیت می‌شن و هویت اجتماعی خودشون رو ازدست می‌دن تا حدی که به کار گمارده شده‌ان، غذای کافی ندارن و مثل برده‌ها و با تحقیر باهاشون رفتار می‌شه.

 ما شاهد زندگی سون‌جا از کودکی تا پیری توی اون محیط و بعدها ژاپن هستیم.

یک سریال ۸ قسمتی ناتمام که از یک کتاب اقتباس شده و تم دارکی داره. محتواش بیش‌تر از این که راجع به شخصیت‌ها باشه درباره وطنه و چون سازنده‌اش کره است نباید انتظار بی‌طرفی رو داشته باشید..

توی سریال هم به سه زبان کره‌ای، ژاپنی و انگلیسی صحبت می‌شه و من بیش از پیش متقاعد شدم که ژاپنی زبان من نیست؛ تند و سریع، خشک، محکم و با کمترین حد از لطافت.

بازیگر زن سریال رو دوست داشتم و اما درباره لی‌مین‌هو می‌تونم بگم که واقعا نسبت به بازی‌های قبلی که ازش دیدم پیشرفت داشته و اکت‌هاش پخته‌تره اما همچنان بازیگر من نیست :) ضعف‌اش هم توی قسمت هفته که داستان شخصیت لی‌مین‌هو روایت می‌شه و می‌تونید ببینید که چقدر وصله ناجوریه.

بعضی قسمت‌های سریال هم اضافه است؛ مثل داستان هانا که به جای اون می‌تونست روایت شخصیت‌های اصلی رو تا یک جای خوبی توی همین فصل تموم بکنه.

در کل سریال پیشنهادی نیست مگر نسبت به تاریخ و اون دوره کنجکاو باشید.

و اما اسم پاچینکو از کجا میاد؟ پاچینکو مراکزی هستن توی ژاپن که توشون ماشین‌های بازی وجود داره و بیشتر حکم مراکز قمار رو دارن. یکی از شخصیت‌های سریال صاحب یه پاچینکوئه.

ولی پیشنهادم به شما اینه که تیتراژ ابتدایی‌اش رو ببینید؛ من خیلی دوستش داشتم :)

 

واقعا آدم باشهامتی هستی، اونقدر زیاد که می‌تونم ازت شهامت بگیرم و بازم یه عالمه واسه‌ات بمونه.

مهم‌تر از موفق شدن اینه که چطور موفق می‌شی.

 

پ.ن: خانوادگی نیست.

۳ نظر ۲۳ تیر ۰۱ ، ۱۳:۱۱
مهناز

حوادثی اتفاق میفته که نشون می‌ده سروکله قاتل سریالی گذشته دوباره پیدا شده... دو تا پلیس که هر دو به این قتل‌ها از طریق گذشته و حال مرتبط‌اند، روبروی هم قرار می‌گیرن؛ بازرس هان جی وون که پسر یه پلیس کله‌گنده است و خیلی قانونمنده و از طرفی دونگ شیک که شخصیت و گذشته مرموزی داره.

سریال به دو نیمه تقسیم می‌شه؛ نیمه اول خیلی سریع و نفس‌گیره و نیمه دوم برعکس نیمه اول بیشتر روی باز کردن سوال‌ها و گره‌های باقیمانده استواره.

سریال خیلی شبیه به زندگی واقعیه؛ خبری از پلیس‌های ابرقهرمان و این چیزها نیست و خیلی زیبا از ناقص بودن قوانین جنایی حرف می‌زنه.

از تیم بازیگری هم دیگه نگم؛اسم شین هاکیون به تنهایی یه وزنه قابل اعتماده.

به جنایی-معمایی‌دوستان پیشنهادش می‌کنم.

• به یک نکته مهم هم توی فیلم اشاره می‌شه؛ اینکه توی کره سالانه هزاران نفر گم می‌شن و تعداد بی‌شماری از این افراد اصلا پیدا نمی‌شن. از همه جالب‌تر و عجیب‌تر اینکه این پرونده‌ها به اسم پرونده‌های فرار ساده بسته و بایگانی می‌شن. ناراحت‌کننده است.

من وقتی می‌گفتم اون قسمت از اسکوئید گیم خیلی هم دور از واقعیت نمی‌تونه باشه(گم شدن سیصد،چهارصد نفر در سال) تقریبا اکثریت ایراد می‌گرفتن و می‌گفتن فراتر از واقعیته و نقص فیلمنامه است؛ چرا پلیس مشکوک نمی‌شه! بفرما اینم از این! 😎💪

این به خاطر مقایسه‌ای بود که ما با محل زندگی خودمون و کشور مورد نظر انجام می‌دادیم.

اگه اشتباه نکنم تو ژاپن یه عده که می‌خوان گم و گور و خلاص شن از زندگی و رابطه‌های گذشته‌اشون؛ به شکل قانونی اسم و فامیل‌شون رو می‌تونن عوض کنن و برن پی زندگی جدید و خانواده حق پیگیری نداره.

۱ نظر ۰۱ تیر ۰۱ ، ۲۰:۲۶
مهناز

رو دیدم و بعدش صمیمانه از چشمام معذرت خواستم! 

واقعا نمی‌فهمم چرا معروف شده و یا بهتره بگم برای چی انقدر ستایش می‌شه :/

حداقل اگه تصمیمی برای دیدنش دارید، اون اثر اولیه که اسم برگمان رو یدک می‌کشه ببینید که یه فایده‌ای هم برده باشید.

اسپویل❗

اولش از ازدواج موفق تک پارتنری شروع شد البته در کنار یک زوج رها در روابط؛ و آخرش به بلاتکلیفی شخصیت‌ها و تنوع‌طلبی و رها کردن خط قرمزها و اصول اخلاقی رسید و بعد نتیجه‌گیری اینکه جدایی اونقدرها هم که از بیرون به نظر می‌رسه آسون نیست!❗

سکانس‌های ایتدایی رو که بازیگران تا صحنه همراهی می‌شدن و بعد ۱،۲،۳ حرکت و فیلم شروع می‌شد، دوست نداشتم.

تنها سکانس‌هایی که دوست داشتم وقتی بود که در اواخر قسمت‌ها صدا و حرکات طبیعت رو نشون می‌داد؛ آرامش‌دهنده بود و انگار می‌خواست بگه هر اتفاقی هم توی زندگیت بیفته جهان قرار نیست به خاطر تو و برای تو از حرکت با‌یسته.

نمی‌دونم؛ کلا با سلیقه من جور نبود دیگه؛ هر چند گفتگومحوره.

🔞

۰ نظر ۰۱ تیر ۰۱ ، ۲۰:۲۶
مهناز