شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

اگر که عاشقانه دوست دارید‌، بسم الله :)

داستان فیلم درباره بازیگر معروف و خواننده قدیمی و تا حدی منفوریه که سرراه هم قرار می گیرن!

سریال خوبی بود اما تنها زیرنویسِ موجودش، افتضاح بود. در مورد بازیگرا هم کاش بازیگر نقش اول مرد یکی دیگه بود یا مثلا گریمش یه شکل دیگه بود. مدل موهاش رو اعصابم بود. صورتشم اوایل فیلم بهتر بود ولی بعد تغییر کرد :(فیلم را ول کرده و به جزئیات گیر می دهد :دی) بازیش خوب بود اما خیلی گیرا نبود!

و اما در مورد گونگ هیو جین نکته ای که می خوام بگم اینه که بازیش انقدر خوبه که اگه تو فیلمی باشه که اون فیلم،  مزخرفترین فیلم دنیا هم باشه، تنها نکته مثبتش قطعا بازی هیو جینه. 

نقش دوم هم انقدر خوب بود که سندروم نقش دوم هم گرفتیم، رفت. چقدر جنتلمن و آقا بود این یون پیل جو شی :)

و آه و فغان از موسیقی قشنگش.

یه نکته ای که من تو سریال های ‌‌‌‌‌کره ای دوست دارم نقش دادنشون به اشیا و گیاهاست. انگار شخصیت فرعیِ پررنگِ فیلم باشن. اینجا یه سیب زمینی این نقشو داشت.

سعی می کنم یکی دو روز به خودم استراحت بدم و بعد با تجدید قوا برمی گردم به سریال بینی :)

۷ نظر ۲۴ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۱۱
مهناز

یوجونگ و آن دوهون تصمیم دارن با هم ازدواج کنند؛ مین هیوکم می خواد با جی هی ازدواج کنه اما یک تصادف زندگی همشون رو عوض می کنه... 

 انقدری دوستش داشتم که اصلا دست و دلم نمیره به معرفی کردنش :دی چقدر باهاش اشک ریختم و احساساتی شدم. چشمانم چروکید و چشمه اشکم خشکید!

سریال به غیر از چند اشکال جزئی، خیلیییی خوب بود. بازی ها بسیار درخشان بود. همه عالی بودن. خبری از مثلث و مربع عشقی نبود ولی عشق توش پررنگ بود. موسیقی لطیفش نیز کشت مرا... و جی سانگ لعنتی... 

و اینم بگم که منو به شدت یاد بازی مافیا مینداخت!

 

فقط برداشتن قدم اول پستی سخته بعد کم کم اگه به گذشته و اعتقاداتت نگاه نکنی و ایمانت رو از دست بدی و حریص بشی، کم کم تمام پله های پستی رو بالا پایین می کنی...

«توی دنیا آدمای زیادی هستن که با اینکه اشتباه می کنن، تنبیه نمی شن. عجیبه نه؟ ناعادلانه است نه؟!»

 

دوباره با یه شغل جالب آشنا شدم :) راننده جایگزین... وقتی آدما تو حال خودشون نبودن زنگ می زدن و راننده درخواست می کردن :) البته این به عجیبی اونی نبود که تو یه مینی سریال باهاش آشنا شدم. اونجا زنگ می زدن به یکی و برا یه روز رزروش می کردن! البته به خط قرمزها معتقد بودنا. مثلا زنگ می زدن و شخص رو رزرو می کردن که یه روز بیاد بشینه به حرفاشون گوش کنه و هیچ حرفی نزنه یا فقط تاییدشون کنه و از این دست (خیلی حاشیه رفتم)

۷ نظر ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۴۰
مهناز

دین داری واجب است اما دیگران را نمی توان و نباید به زور دین دار کرد ...


* با ترجمه علی ملکی

۳ نظر ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۱۱:۴۳
مهناز

        

درباره فصل اولش گفتم که چقدر خوب بود. باید بگم فصل دوم فوق العاده بود. هیجانش حتی چند سر و گردن از فصل اولش بیشتره.تو بعضی سکانسا من به جای کاراکترها از شدت ترس و هیجان نفس کم میاوردم. روند اتفاقات به شدت سرعت گرفته و اصلا نمی شه وسطش پلک زد و درست جایی که فکر می کنی یه چیزی تموم شده در واقع آغاز یک اتفاق دیگه است! 

کسایی که خیلی روحیه لطیف دارن دورشو یه خط قرمز پررنگ بکشن. یعنی همینجوری خون می پاچید به در و دیوار و سر و صورت! اما طرفداران این ژانر بجنبید که از دست دادنی نیست. از من گفتن. خیلی کیف کردم. 

کی پخش بشه فصل سومش؟! :(  دومین باره که منتظر یه فصل از یه سریالم. 

۴ نظر ۱۱ فروردين ۹۹ ، ۰۰:۰۶
مهناز

امسال مجموعا ۲۸ تا کتاب خوندم که به غیر از هفت تا کتاب (اعتماد به نفس آنیتا نایک، بیلی، دفتر خاطرات، همنام، پس از تو، وقت نویس، هرمان هسه و شادمانی‌های کوچک) بقیه خیلی خوب بودن و راضیم از خوندنشون. پارسال با عجیب ترین روایت ها رو به رو شدم و در عین حال دردناک ترین ها.

امسال دلم می خواد نود تا کتاب تو لیستم رو بخونم تموم کنم ولی با این وضعیت گویا بهم امیدی نیست :دی

اینم لیست کتابام به روایت تصویری لبخند قشنگم💜

لیست کتاب های ۹۸

و اما ۹۸، حدودا ۱۶۰ تا فیلم دیدم که اگه هر قسمت سریال رو هم یه فیلم در نظر بگیریم. روزی یه فیلم دیدم. باورم نمی شه :))  پس احتمالا (اگه عمری باقی باشه) می تونم لیست هشتادتاییمو تموم کنم :)

پیش به سوی خواندنی ها و دیدنی ها ⁦^_^⁩

۸ نظر ۰۷ فروردين ۹۹ ، ۲۱:۵۷
مهناز

 هر چی فیلم و سریال دستتونه بذارید زمین و برید این مستند سریالی ده قسمتی رو که راجع به زمینه، ببینید. بعد اگه لذت نبردید و بهم ایمان نیاوردید دیگه به معرفی هام اعتماد نکنید ⁦^_*

من قسمت یکش رو حقیقتا خیلی بیشتر از بقیه قسمت های جذابش دوست داشتم و یه چیز دیگه اینکه دوست تر می داشتم که داستان زمین از اول شروع بشه و یه کم منظم تر پیش بره اما خب این ایراد نیست یه جور رویکرد متفاوته!

و اینکه فقط یه جمله اذیتم کرد؛ آدم وقتی این همه ارتباط و پیوستگی شگفت انگیز رو می بینه دیگه نباید از کلمه شانس برای توجیه وجود استفاده کنه قطعا خالقی هست که پشت همه این اتفاقات هست.

خلاصه که خارق العاده بود. آدم رو وادار به فکر می کرد؛ که عظمت خدا فراتر از چیزیه که در کلمات بگنجه و اینکه هیچ اتفاقی، هیچ پدیده ای و وجود هیچ موجودی بی دلیل نیست.

* هر چی صفحه نمایشتون بزرگتر باشه و نسختون باکیفیت تر، کیف بیشتری خواهید برد. تصاویر معرکه است.

۱۲ نظر ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۲۰:۳۹
مهناز