شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

بازیگران نچسب مخصوصا آنیا تیلور جوی که نقش اما اصلا هم قد و قواره اش نیست. بازی های نادلپذیر و گاها به قدری اغراق آمیز که سکانس ها رو مضحک می کنه مخصوصا بازی کشیش که آدمی دلش می خواهد موقع لبخند زدن دندان هایش را توی دهانش بریزد!

دیالوگ های مدام به دردنخور، گریم و طراحی نه چندان جالب، عدم بهره وری از منظره ها و قاب بندی های زیبای مخصوص این نوع فیلم ها و در کل طولانی و کسل کننده!

صد رحمت به امای 1996.
،

۲ نظر ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۴۶
مهناز

پروفسور هیگینز که یک زبان دان و زبان شناس برجسته است، شرط می بنده از یک دختر فقیر گل فروش که لهجه به غایت داغونی داره و انگلیسی رو بد حرف می زنه، زنی آداب دان و کامل بسازه جوری که همه اونو شبیه یک نجیب زاده ببینن!

فیلم یک جورهای در ستایش نحوه درست استفاده از زبان، مخصوصا زبان انگلیسیه و از این جهت قابل ستایشه. بازیگرهای خوبی داره اما مشکلی که داره و مشکل اکثر فیلم های قدیمی و مخصوصا موزیکاله طولانی بودن و اغراقیه که به همراه دارن و برای همین تا فیلم بخواد تموم بشه، نصف آدم تموم می شه :دی [سه ساعت!]

هر چند پایانش تقریبا خوب بود اما انتظار پایان پر شور و شوق تری رو داشتم .

۰ نظر ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۴۶
مهناز

دو تا نوازنده که همیشه لنگ پولند، توی دردسر بزرگتری می افتند و مجبور می شن برای حفظ جونشون از دست خلافکارهای بزرگی فرار بکنند و خودشون رو به عنوان دو نوازنده زن توی یک گروه موسیقی دخترانه جا بزنند.

هنوز هم جذاب، سرگرم کننده و همراه با اغراقی که مخصوص این آثاره.

۰ نظر ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۴۵
مهناز

پسربچه ای به اسم سارو سوار قطاری می شه که کیلومترها اونو از خانواده اش جدا می کنه...[بقیه حاوی اسپویل] سارو خطرات زیادی رو از سر می گذرونه و سرانجام وقتی تو یه یتیم خونه است، یک خانواده استرالیایی اونو به فرزندی می پذیرن...سارو بزرگ می شه و نمی تونه با عذاب وجدان غمی که گم شدنش به خانواده اش تحمیل کرده، کنار بیاد برای همین سعی می کنه با گوگل ارث و اندک خاطره ای که براش مونده، جایی رو که زندگی می کرده، تخمین بزنه و مادر و خواهر و برادرش گودو رو پیدا بکنه. 

شیر، شما رو یاد فیلم میلیونر زاغه نشین میندازه و به دو نیمه تقسیم می شه نیمه اول بسیار عالی و نجات دهنده و نیمه دوم، معمولی و کشدار اما با یک پایان خوب؛ به قسمتهای مربوط به دوست دختر و برادر سارو بیش از اندازه پرداخته شده بود مخصوصا که توی واقعیت سارو چنین زندگی عشقی نداشته! و تازه بعد از انتخاب بازیگر این قسمت ها بیشتر هم شده! 

 بازی پسربچه فوق العاده است و جالبه بدونید بین هزاران نفر کودکی که تست دادن، انتخاب شده! نیکول کیدمن هم مثل همیشه بی نظیره. اما دو پاتال بازی معمولی داره.من واقعا این همه بولد شدنش رو نمی فهمم که چرا انقدر ازش تعریف می شه. چهار تا فیلم ازش دیدم و توی همه به یک اندازه معمولی بوده. شاید هم توی هتل بمبئی که من ندیدم و یکی از شاخص ترین فیلمهاشه بازی به مراتب بهتری ارائه کرده باشه. در کل من خیلی نمی پسندمش و قصد ندارم فیلم دیگری ازش ببینم :دی

خیلی غم انگیزه وقتی می فهمی سالانه توی هند هشتاد هزار کودک گم می شن. هشتاااااد هزارتا !

در کل فیلم هایی که فقر رو، فقری رو که تاریکه -مخصوصا توی هند- نمایش می دن، معمولا نمی بینم چون بسیار غمگین و اذیتم می کنه مثل همین فیلم و میلیونر زاغه نشین.

اما این یکی رو چرا دیدم؟ چون یک قسمتیش رو قبلا توی تلویزیون دیده بودم و دلم می خواست پایانش رو بدونم.

 

یه دیالوگ قشنگی داشت که یادم رفت بنویسم! یک جایی از قصه سارو میاد می شینه جلو مادرش و بهش می گه ببخشید که اونی نبودیم که می خواستی؛ متاسفم که خودتون نتونستین بچه دار بشین و اونا اون لوح سفیدی باشن که هر جوری می خواین تربیتشون کنیین. ببخشید که گذشته ما همراهمون بود.

مامانه می گه کی گفته ما نمی تونستیم بچه دار بشیم! ما انتخاب کردیم که این اتفاق نیفته چون به دنیا آوردن بچه کار خاصی نیست. اینکه بچه هایی مثل شما هستن که می تونن شانس و فرصت دوباره زندگی داشته باشن، مهمه.

 

+ یکی از پوسترها هم به غایت چرت بود وقتی تمرکز داستانی روی یک چیز دیگه است!

+ مورد حاشیه ای : رونی مارا معشوق واکین فینیکسه :)

۰ نظر ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۴۵
مهناز

دختر کوچیکی که بیماره و توی بیمارستان بستری، فن یک بازیگر معروفه و آرزویی که از پدرش می خواد برآورده اش بکنه اینه که نامه اونو به این بازیگر برسونه و پدر مجبور می شه خودش جواب نامه های دخترش رو بده...

معمولی و با بازیهای خوب. بازی سو یونگ هم خیلی پیشزفت کرده.

۰ نظر ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۴۵
مهناز

اثری ادیبانه، سیاه و سفید، تئاتروار و کشدار که احتمالا مورد پسند مخاطبان خاصی باشه. 

دوستان زحمت زیرنویسی ادیبانه تر از خود اثر رو هم کشیدند :) و لذا دیدنش تمرکز و حوصله بسیار زیادی می طلبه که از عهده من یکی خارج بود و تنها به 20 دقیقه اکتفا کردم.

سکانس مرگ مکبث خیلی گیرا بود!

۰ نظر ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۱۹:۴۵
مهناز

متفاوت!

فیلمبرداریش شبیه مستنده و روایتگر یک داستان عاشقانه افسانه ای و جادُوانه در عصر معاصره!
ریتم بسیار آرامی داره که ممکنه خیلی ها نپسندنش. بسیار کم دیالوگه و بیشتر راوی صحبت می کنه که در حکم دانای کله و بازیگرها لازم نیست کار خاص یا حرکت اضافه ای بکنن و انگار بودنشون کافیه.
 
*آسمان اینجا که بلادیه!
۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۳
مهناز

هنوز هم جذاب! بعد از نزدیک به 60 سال و همین می تونه بهترین تعریف برای این فیلم باشه.

داستان، قصه گویی و بازی های خوب، موسیقی معروفش و کلینت ایستوود :)
 
چرا دیدمش؟ یادمه بچگیا از تلویزیون پخش می شد و به غیر از اسم و ژانرش چیز زیادی ازش یادم نبود.
حس نوستالژیکی داشت برام.
۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۲
مهناز
به نام خدا
چگونه با پوسترهای زیبا گول بخوریم. نقطه!

داستان درباره یک زن گوشت تلخ، ازخودراضی، سرد و محکمه که از قضا معلم هم هست و بسیار سخت گیر. زنی که نسبت به بیان احساسات بی اعتناست اما در مواقع حساس و سر بزنگاه زندگی چند نفر رو نجات میده و شاید همین نکته مثبت شخصیتشه که حواسش هست! اما نمی تونه همراهی من مخاطب رو در بسیاری از صحنه ها با خودش همراه کنه.

 
مینی سریال و کوتاه و خوش ساخته با بازی بسیار درخشان فرانسیس مک دورمند مخصوصا توی سکانس های پایانی. 
 
در کل می خواد بگه زندگی ارزشش رو داره. حتی وقتی چیزی به غیر از جونت رو برای از دست دادن نداری هنوز هم زندگی جذاب، افسونگر و شگفت انگیزه و سخته دل کندن ازش.
 
با این وجود امتیاز بالاش رو نمی فهمم و سریال من نیست.
۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۱
مهناز
داستان درباره دو تا پلیسه که وارد یه ماموریت مخفی می شن که قراره نقش زن و شوهر رو بازی کنند!

فیلمنامه معمولیه و گره های داستانی رو به زور به وجود میارن! بازیگران زیباروی اما معمولی ای داره که گاهی بازی نه چندان خوبی دارن و هرچند شیمی خوبی بینشون در جریانه اما به سکانسهای کمی عاشقانه که می رسن انگار لنگ می زنن! شاید هم اون حسه می پره و مصنوعی می شه! 

پامیر به شدت منو یاد جان یامان میندازه و همونقدر هم لوس و گاهی نچسب می زنه :دی و آدم باورش نمی شه این همون بازیگر سریال خواهران و برادرانه. به خاطر عمل بینی کل قیافه اش تغییر پیدا کرده و انگار مدل بازیش هم تا حدی عوض شده!!!

توی کل سریال من عاشق طلعت و بعدش چیچک و نقش منفیه بودم. یعنی کل کل ها و حرکات طلعت و چیچک خود خنده بود. چقدر باهاشون خندیدم :))

پوسترش هم نچسبه.

اما نکته خوبش اینه که مینی سریاله و کلا دیدن سریال های کوتاه ترکی می‌چسبه.

۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۰
مهناز

بالاخره فصل دومش آماده شد و قسمت اولش واقعا شروع جذاب و بامزه ای داشت. قسمت دوم کمی از ریتم افتاد اما توی قسمت های بعدی تونست خودش رو پیدا بکنه و هنرمندانه ادامه بده. 

این فصل هم به خوبی فصل قبلی بود و بازی سلنا بهتر شده بود. اما چیزی که توی ذوق می زد تغییر مداوم بین سلنای لاغر و چاق بود و فاصله زمانی بین ضبط سکانس ها از این لحاظ زیبا نبود.
و یک چیز دیگه هم اینکه انگار تازه یادشون افتاده بود از جامعه هم.جن.س گرا.یان توی فیلمشون یادی نشده بنابراین تصمیم گرفته بودن به شکل اغراق شده و شعارگونه ای اضافه اش کنند.
پایانش هم جوری تموم شد که می شه ادامه اش داد.
 
در کل خیلی خیلی دوستش دارم و از اون کشف هاییه که به خاطرش ذوق می کنم :))
نکته خیلی خیلی قشنگی که توی فیلم وجود داره و تمام سعی ام اینه نهایت لذت رو ازش ببرم، اینه که کاراکترها خیلی خیلی از حرف زدن لذت می برند و این به شدت برای من نکته جذاب و دوست داشتنی ایه.
 
۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۲۹
مهناز
مردی بعد از از دست دادن همسرش، ایمیلی از او دریافت می کند که او را به آن‌سو دعوت می کند!

مینی سریال خوش ساختیه. بازیگرها، بازی ها و کاپل خوبی داره اما داستان روح نداره، شخصیت پردازی خوبی نداره و سرده.

فضاسازی و قاب بندی ها مناسب و زیباست. ریتمش قابل قبوله اما انتظار یک کار خفن و فیلمنامه شاخص و داستان عمیق رو نداشته باشید.
داستان درباره مرگه و اینکه در مقابلش کاری از دست بشر ساخته نیست. 
 
تکنولوژی نمایش داده شده در فیلم هم برای ده سال آینده زیادی پیشرفته می نمود :دی
۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۲۸
مهناز
قصه درباره دو برادر دوقلوست که بعد از 22 سال سعی دارند پرده از راز قتل پدرشان بردارند. یکیشان نویسنده بزرگی است و آن یکی دادستان متبحری.

فیلمنامه ای با پابان باز و پر از چاله چوله که به بسیاری از سوالاتی که ایجاد می کنه جواب نمی ده و تعدادی از گره های داستانیش رو رها می کنه. در نتیجه اگر فصل دومی درکار نباشه، دیدنش تقریبا بیهوده است. نیمه اول داستان واقعا خوب پیش میره اما بعد افول می کنه و هر چی هیجانش بیشتر می شه ضعیف تر هم می شه. بازی جی سانگ و سو جی های و هو سونگ ته مثل همیشه قویه و در واقع سریال رو نجات دادند.

پیام فیلم هم شاید: تقابل خیر و شر و اینکه عدالت کامل نیست.
 
مشکل، ضعف و سوالات:
- به جزئیات توجه نشده حتی توی تدوین. مثال: خبرنگار با یک لباس وارد جای ناآشنایی می شه با یک لباس دیگه خارج می شه :/  در یک سکانس واحد، کاراکتر ملافه ای روی خودش کشیده و در همان سکانس و همان لحظه و از زاویه ای دیگر ملافه ای در کار نیست.
- عدم مشخص شدن سرنوشت آقای کیم نگهبان.
- ول گشتن سان آدم کش.
- همه رمز و کلید خونه هم رو دارن.
- مناسب بودن شرایط برای فرار مثل ماشین پارک شده پشت دیوار.
- پدر در جا حرف دختر کوچولوش رو در تارکی شب برای دیدن یک فردی با دستهای خونی باور کرده و به پلیس زنگ می زنه و این دختر بعدها همه چی رو مو به مو به یاد داره.
- انگار شکنجه ها و گلوله ها الکی هستند و آثاری به جا نمی گذارند :دی
آثار روی صورت خبرنگار، گلوله خوردن نقش منفی، استخوان خرد نشده دست جی سانگ.
- عدم مشخص شدن منبع ووشین برای اطلاعاتش درباره افسر چویی.
- ماست بودن خبرنگاره.
- خط قرمز نداشتن پلیس حتی وقتی طرف خوبه ماجراست، مخصوصا در ماجرای آقای کیم و داروی شل کننده عضلات.
- عدم نتیجه گیری بازجویی جی سانگ دادستان، علی رغم واکنش های مظنون!!!!
- زیاد از حد دخیل بودن شانس. 
 
۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۲۷
مهناز
قصه کیمیای روح در سرزمینی تخیلی به اسم دهو می گذره که یک سری آدم ها به خاطر استعدادی که دارن جادو یاد می گیرن اما قرار نیست از اون برای نیت های پلید استفاده کنند چون عواقبش همه اون ها رو تهدید می کنه؛ کیمیای روح یکی از جادوهای بده که با استفاده ازش می تونن روح کسی رو به کالبد شخص دیگری جابه جا کنند و می تونید تصور کنید که چه اتفاقاتی ممکنه بیفته! نشانه کسی که این اتفاق براش افتاده لکه ای آب رنگ روی پوستش و بالاتر از قلبشه.
جانگ ووک پسر یکی از همین جادوگران بزرگه که منبع انرژی او توسط پدرش بسته شده چون در مورد تولد او رازی وجود داره و برای همین هر چقدر تلاش می کنه نمی تونه جادوگری یاد بگیره.
روح قاتل بزرگ، ناکسو که در کالبد مودوک گرفتار شده، ناگزیر به خدمت جانگ ووک میاد.
 

بین تمام سریال های کره ای 2022 بی شک بهترینشون بوده.

فیلمنامه جذاب و قوی؛ قصه گویی تماشایی، شخصیت پردازی های خوب، تیم بازیگری معرکه، طراحی لباس و گریم گیرا، ظرفیت داستان پردازی زیاد که برای همین برای فصل دوم تمدید شده، جلوه های ویژه مناسب، موسیقی خوب، کمدی و عاشقانه دل پسند، پر از رنگ و منظره و داستان.
 
والا در تعریفش دیگه نمی دونم چی بگم و به شدت منتظر فصل دومم.
 
تنها نکته منفی که به نظرم میاد اما خیلی معدود، تدوین نه چندان خوب در بعضی سکانس ها بود.
۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۲۶
مهناز
لی‌را ال بعد از سیزده سال می خواد از کسانی که مسئول مرگ پدر و مادرش و آشفتگی روحی خودش بودن، انتقام بگیره.

سریال برای جذب مخاطب از سکانس هایی استفاده کرده که بیشتر زیاده رویه تا اینکه در خدمت فیلم باشه؛ به خاطر همین و به خاطر خیانتی که در فیلم بهش می پردازه، مناسب جمع های خانوادکی نیست و رده بندی سنی داره. 

کاراکترهای منفی سریال عموما تک بعدی هستند و  شخصیت های مثبت و تقریبا خاکستری هم در بیشتر موارد قابل هم‌ذات‌پنداری و همراهی نیستن.
در کل محتوای خاصی نداره؛ شاید تنها پیام داستان اینه که هر کاری تاوانی داره [غیرقابل پیش بینی].
سریال  با تکیه بر گریم و لباس و تانگو و یکسری صحنه ها سعی داشته جذاب جلوه کنه اما حتی با تمام این ها هم نتیجه کار چندان رضایت بخش نیست و بعد از چند قسمت، داستان وارد یک روند تکراری می شه و پایان سریال هم ضربه آخر رو بهش می زنه.
در کل باب میلم نبود و اثر تقریبا ضعیفیه با بازی‌های ناهمسطح.
 
۰ نظر ۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۰:۲۵
مهناز

قبلا فیلم چینی better days رو با موضوع قلدری‌های مدرسه دیدم و حتی All of us are dead هم علاوه بر قسمت اولش، به شکل نمادین به تاثیر مهم مدرسه و روابط‌اش اشاره داره.

داستان سریال درباره یکی از همین قربانی‌های خشونت مدرسه‌ایه که بعد از بیست سال در حالی که اوضاع روحی متعادلی هم نداره، تصمیم می‌گیره انتقام بگیره.

سریال اگر از بعضی ضعف‌ها و باگ‌های پلیسی کار و کاراکتر اضافه و به دردنخور کاراگاه زن بگذریم، داستان قوی داره، بازیگرها حتی نوجوان‌ش عالی ظاهر شدن، فلش‌بک‌های خوبی داره و اگر از ژانر جنایی خوش‌تون میاد و دل‌تون یه قاتل کاریزماتیک و دل‌خنک‌کن می‌خواد، انتظارتون رو برآورده می‌کنه(+۱۸ و اگر روحیه حساسی ندارید)

از این نظر که می‌گفت حتی سکوت هم مشارکت توی خشونته، قشنگ بود.

پوسترهای سریال هم قشنگ بودن.

تنها چیزی که دوست نداشتم اسپویل:❗قهرمان‌سازی اواخر داستان بود :(

نکته‌ای که هست اینه که توی کره و چین معضل خشونت توی مدارس خیلی جدیه و برای همینه که با تاکید درباره‌اش فیلم و سریال می‌سازند.

نکته دیگه که فکر نمی کنم خیلی هم اغراق‌آمیز باشه، چون توی تقریبا تمام سریال‌هاشون هست، قدرت رسانه‌ایشونه.

تقریبا همه اخبار رو دنبال می‌کنن و خبرهای مهم و حتی شوکه‌کننده توی اخبار پخش و بحث می‌شه.

(حالا اینجا برعکسه، اعتقاد بزرگان‌مون!! برای توجیه پنهان‌کاری‌هاشون اینه که روانی که خودشون داغونش کردن، اذیت می‌شه.[آخی چقدر گوگولی و لطیفین]).

علت انتخابش برای دیدن: به خاطر گل روی سونگ گیو :دی هر چند کاراکتر و کلا گریمش رو دوست نداشتم ولی از سریال خیلی راضی بودم.

#از_فیلم‌ها 

#The_king_of_pigs

۰ نظر ۲۰ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۲۴
مهناز

مشاور پارک با توطئه، پادشاه فعلی رو آورده سر کار اما خودش قدرت اصلی قصره؛ ولیعهد که از این اتفاق به تنگ اومده دلش نمی‌خواد مثل پدرش برای همیشه در موضع ضعف بمونه.

سریال توی ژانر تاریخی،سیاسی قوی ظاهر شده و اگه علاقمند به دیدن جنگ قدرت‌ها هستین، کاملا مناسب شماست.

عاشقانه سریال پخته و بالغانه است و فیلمنامه هم خیلی ریتم هیجانی نداره اما واقع‌گرایانه است.

شخصیت‌ها خاکستری‌اند و پرداختشون هم زیرکانه‌. یکی نوشته بود این سریال نبرد بین عقل و احساس توی سیاسته و واقعا هم همینه.

بازیگران درخشان سریال هم مشاور پارک با بازی جانگ هیوک و بازیگر نقش ملکه مادر هستند.

من خودم چون خیلیییی سیاسی دوست ندارم، جزو مورد علاقه‌هام نشد اما خب دیدنش خالی از لطف نبود.

۷ نظر ۰۶ مرداد ۰۱ ، ۱۹:۲۵
مهناز

🥸 خیلی دلی نوشتمش، خواستید نخونید ؛)

هونگ‌یه‌سول هر کسی رو ببوسه، قسمتی از آینده اون شخص رو می‌بینه و سر همین قضیه هم سال‌ها پیش با دوست‌پسرش کات کرده و دلش نمی‌خواد دیگه وارد رابطه عاطفی بشه.

از این‌ور چامین‌هو هم که مدیر یه‌سوله، به یک اختلالی دچاره.

و خب از اونجایی که یه‌سول اتفاقی آینده چامین‌هو رو می‌بینه🤣زندگی‌شون به همدیگه گره می‌خوره.

سریال بر اساس یک وبتون ساخته شده. کمدی‌اش رو دوست داشتم. برا بازیگردانش هم دست می‌زنم، به غیر از کارگردانه که خوشم نمیاد ازش، همه عالی بودن.

فیلمنامه‌اش از این لحاظ که منطق داستان‌اش رو رعایت نمی‌کرد، گاهی تو ذوق می‌زد و اینکه داستان پتانسیل خیلی خیلی بیشتری داشت (واقعا دلم می‌خواست یه مشاوره‌ای با نویسنده‌اش می‌داشتم که آخه آدم حسابی این همه ویژگی نیک در چامین‌هو ازش استفاده می‌کردی دیگه، بعدشم از اون ور اصلا حس کنجکاوی در یه‌سول برای دیدن آینده دور و بری‌هاش نبود🥴)، شخصیت پردازیش هم با اون اتفاقات پایانی، جای کار داشت!

خدا شاهده کلیشه‌هاش هم کم نبود ولی بی مزه نبود؛ به قول صائب:

 یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت، در بند آن مباش که مضمون نمانده است.

من دوستش داشتم؛ اگه دنبال یه سریال سرگرم‌کننده و حال‌خوب‌کن کمدی رمانتیک و فانتزی می‌گردین، امتحانش کنین پشیمون نمی‌شین :)

هیچ وقت دیر نیست، زندگی همه اش درباره زمان بندی مناسبه.

اگه می خوای گریه گنی، گریه کن؛ این یعنی قوی‌ای. اگه خوشحالی بخند... اگه اذیت می شی غر بزن.

+‌ پوستر به این زیبایی ، همه سایت‌ها چسبیدن به اون یکی که بی‌نمکه.

+آهنگ تیتراژ ابتدایی خیلی خوب بود.

+ خود سریال هم خیلی منو یاد دینر میت می‌نداخت و یک سری شباهت کلی داشتن.

+ و دیگه اسمش هم گویاست که خانوادگی نیست، من چی بگم :)

+اشاره به کتاب فیفتی...

+دیگه واقعا کم‌کم باید آژیر برای کره‌ای‌ها به صدا دربیاد که به کجا چنین شتابان🤣

۸ نظر ۳۱ تیر ۰۱ ، ۱۱:۲۸
مهناز

داستان پاچینکو توی دوران استعمار کره توسط ژاپن روایت می‌شه. زمانی که کره‌ای‌ها توی کشور خودشون بی‌اهمیت می‌شن و هویت اجتماعی خودشون رو ازدست می‌دن تا حدی که به کار گمارده شده‌ان، غذای کافی ندارن و مثل برده‌ها و با تحقیر باهاشون رفتار می‌شه.

 ما شاهد زندگی سون‌جا از کودکی تا پیری توی اون محیط و بعدها ژاپن هستیم.

یک سریال ۸ قسمتی ناتمام که از یک کتاب اقتباس شده و تم دارکی داره. محتواش بیش‌تر از این که راجع به شخصیت‌ها باشه درباره وطنه و چون سازنده‌اش کره است نباید انتظار بی‌طرفی رو داشته باشید..

توی سریال هم به سه زبان کره‌ای، ژاپنی و انگلیسی صحبت می‌شه و من بیش از پیش متقاعد شدم که ژاپنی زبان من نیست؛ تند و سریع، خشک، محکم و با کمترین حد از لطافت.

بازیگر زن سریال رو دوست داشتم و اما درباره لی‌مین‌هو می‌تونم بگم که واقعا نسبت به بازی‌های قبلی که ازش دیدم پیشرفت داشته و اکت‌هاش پخته‌تره اما همچنان بازیگر من نیست :) ضعف‌اش هم توی قسمت هفته که داستان شخصیت لی‌مین‌هو روایت می‌شه و می‌تونید ببینید که چقدر وصله ناجوریه.

بعضی قسمت‌های سریال هم اضافه است؛ مثل داستان هانا که به جای اون می‌تونست روایت شخصیت‌های اصلی رو تا یک جای خوبی توی همین فصل تموم بکنه.

در کل سریال پیشنهادی نیست مگر نسبت به تاریخ و اون دوره کنجکاو باشید.

و اما اسم پاچینکو از کجا میاد؟ پاچینکو مراکزی هستن توی ژاپن که توشون ماشین‌های بازی وجود داره و بیشتر حکم مراکز قمار رو دارن. یکی از شخصیت‌های سریال صاحب یه پاچینکوئه.

ولی پیشنهادم به شما اینه که تیتراژ ابتدایی‌اش رو ببینید؛ من خیلی دوستش داشتم :)

 

واقعا آدم باشهامتی هستی، اونقدر زیاد که می‌تونم ازت شهامت بگیرم و بازم یه عالمه واسه‌ات بمونه.

مهم‌تر از موفق شدن اینه که چطور موفق می‌شی.

 

پ.ن: خانوادگی نیست.

۳ نظر ۲۳ تیر ۰۱ ، ۱۳:۱۱
مهناز

حوادثی اتفاق میفته که نشون می‌ده سروکله قاتل سریالی گذشته دوباره پیدا شده... دو تا پلیس که هر دو به این قتل‌ها از طریق گذشته و حال مرتبط‌اند، روبروی هم قرار می‌گیرن؛ بازرس هان جی وون که پسر یه پلیس کله‌گنده است و خیلی قانونمنده و از طرفی دونگ شیک که شخصیت و گذشته مرموزی داره.

سریال به دو نیمه تقسیم می‌شه؛ نیمه اول خیلی سریع و نفس‌گیره و نیمه دوم برعکس نیمه اول بیشتر روی باز کردن سوال‌ها و گره‌های باقیمانده استواره.

سریال خیلی شبیه به زندگی واقعیه؛ خبری از پلیس‌های ابرقهرمان و این چیزها نیست و خیلی زیبا از ناقص بودن قوانین جنایی حرف می‌زنه.

از تیم بازیگری هم دیگه نگم؛اسم شین هاکیون به تنهایی یه وزنه قابل اعتماده.

به جنایی-معمایی‌دوستان پیشنهادش می‌کنم.

• به یک نکته مهم هم توی فیلم اشاره می‌شه؛ اینکه توی کره سالانه هزاران نفر گم می‌شن و تعداد بی‌شماری از این افراد اصلا پیدا نمی‌شن. از همه جالب‌تر و عجیب‌تر اینکه این پرونده‌ها به اسم پرونده‌های فرار ساده بسته و بایگانی می‌شن. ناراحت‌کننده است.

من وقتی می‌گفتم اون قسمت از اسکوئید گیم خیلی هم دور از واقعیت نمی‌تونه باشه(گم شدن سیصد،چهارصد نفر در سال) تقریبا اکثریت ایراد می‌گرفتن و می‌گفتن فراتر از واقعیته و نقص فیلمنامه است؛ چرا پلیس مشکوک نمی‌شه! بفرما اینم از این! 😎💪

این به خاطر مقایسه‌ای بود که ما با محل زندگی خودمون و کشور مورد نظر انجام می‌دادیم.

اگه اشتباه نکنم تو ژاپن یه عده که می‌خوان گم و گور و خلاص شن از زندگی و رابطه‌های گذشته‌اشون؛ به شکل قانونی اسم و فامیل‌شون رو می‌تونن عوض کنن و برن پی زندگی جدید و خانواده حق پیگیری نداره.

۱ نظر ۰۱ تیر ۰۱ ، ۲۰:۲۶
مهناز