
پست اینو چون هنوز دو قسمت اسپین آفش رو ندیدم نمی خواستم بنویسم اما از طرفی چون می خواستم پست آخر جمع بندی امسال رو بنویسم، نوشتمش و اگه چیز دیگه ای بود بعدا ویرایش می کنم.
ماجرا در گذشته و زمان حال روایت می شه. درباره قاتلان سایکوپث و دکتری که درباره ژن سایکوپث ها تحقیق کرده. جنین هایی که این ژن رو دارن ممکنه نابغه بشن یا قاتل و به واسطه همین قراره تصمیم گرفته بشه که جنین هایی که این ژن رو دارن سقط بشن یا نه.
و داستان شکارچی سری که در گذشته سروصدا کرده و قتل های سریالی ای که تازه اتفاق می افتن و این دو داستان به هم ربط دارن.
احتمالا همه ی کی درامایی های جنایی پسند موش رو دیدن. سریالی که دو سال پیش خیلی سروصدا کرد اما به نظر من سریال اورریتدیه و در نهایت می تونه یه سریال جنایی- روانشناختی تا حدی خوب باشه نه بیشتر.
همراه با کمی اسپویل:
((معمایی اش رو خیلی دوست نداشتم و توی قسمت دوم تونستم قاتل رو حدس بزنم :/
فلش بک ها درسته تعلیق، هیجان و کشش داستان رو بیشتر می کرد اما گاها اشتباه توشون دیده می شد.
بازی ها در حد متوسط بود به غیر از کوموچی و بازیگر نوجوون نقش قاتل.
کاراکتر مجری/تهیه کننده واقعا شخصیت پردازی مزخرفی داشت که هیچگونه حس و درکی رو از جانب مخاطب برنمی انگیخت در حالی که سعی می کرد چنین باشه.برای من حماقتش غیرقابل درک بود. البته کاراکتر کشیش هم خیلی باب میلم نبود.
طبق معمول سریال های کره ای همه به هم مرتبط بودن. اینو من توی سریال جنایی نمی تونم بپذیرم مخصوصا وقتی لوکیشن محیط بزرگتریه.
اتفاقات شانسی کم نبود.
همه کاراکترها خودشون یه پا کاراگاه بودن و به راحتی هم به مدارک دسترسی داشتن.
پلیس ها به غیر از کوموچی احمق بودن.
شاهدها نادیده گرفته می شدن.
به مدارک اداره پلیس به راحتی می شد دسترسی پیدا کرد.
کاراگاه ها هر بلایی می خواستن می تونستن سر مدارک بیارن و تازه با خودشون این ور اون ور حملش می کردن و اون کش رفتن رم برام واقعا مضحک بود.
کشته شدن همکار کوموچی بیشتر برای دراماتیک تر کردن قضیه بود.
و اون سازمان مثلا مخوف که از خانواده های قربانی ها کمک می گرفتن هم خوب پرداخت نشده بود چرا که همچین آدم هایی چطور می تونستن خودشون همکار قاتل بشن و حتی تحریکش بکنن!... قابل هضم نبود برام.))