شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
جمعه, ۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۶:۴۱ ب.ظ

ف مثل حشمت خان :)

- سلام.

-  علیک سلام
- سجلتو بردار بریم :)))))
- کجا؟! می خواین چیزی به نامم کنین؟!
- آررررره... خودمو...🤭
+ فردوس دیشب یه گوله (گلوله!) نمک بود. گوگولی با اون مارک کت و شلوار و حساسیتش روش و اون عطر زدنش و اون بهشت نرفتنش :)))
۹۸/۰۸/۰۳
مهناز

نظرات  (۳)

ولی واقعا برا دوتا زن قبلیش هم اینجوری خواستگاری کرده بوده؟ 

پاسخ:
خبر ندارم :دی اولی رو حتما مامان باباش رفتن :)

فکر می کنه ملت کشته مرده اشن! انتظار جواب منفی نداشت اصلا. دلم سوخت ولی حقش بود :))

منم دیشب مردم از خنده.....زن خوب جواب داد ....

پاسخ:
از اون قسمتایی بود که استحقاق اینو داشت که تکرارشم ببینیم :)

وای مهناز

من گفتم هی ستایش نمیبینم و اینها

این چند روز ک برگشتیم از کربلا ک اومدن فامیل ها دیدنمون، همه ستایش میدیدن، سفر هم که اومدیم باز همه ستایش میبینن!

منم معتاد شدم اصا:)) ساعتش میشه میگم بزنید ستایش:))

چقدرم این قسمتش ک نوشتی رو دوس داشتم

عاشق رابطه محمد و حشمت فردوس ام :)

خانم جون هم خیلی بد زد تو ذوقش

خواستگاری اش هم خیلی رمانتیک و بامزه بود:)) نشسته بودیم این تیکه رو میدیدیم، خانم یکی از فامیلا ک چندین ساله ازدواج کردن بچه هاشون هم دیگه ازدوجا کردن، به همسرش میگفت نمیشه دوباره بیای خواستگاریم عقد کنیم؟؟ چه بامزه ان اینا 

 

😂😂

پاسخ:
پس توام معتاد شدی رفت :)
البته فیلمنامه اش خیلییییی ضعیفه ولی دیگه چاره ای نیست.
من اون شب انقدرررررر خندیدم پاییز :))))) هنورم یادم میفته خنده ام می گیره.
آره بد زد تو ذوقش بخصوص اون مسخره کردنش سر مارک کت!  دلم براش کباب شد ولی قبول دارم خواستگاری رمانتیک بسیار بامزه ای بود اما خانوم بزرگ هم یه جورایی حق داشت. من جاش بودم نمی تونستم خندمو کنترل کنم. قاه قاه می خندیدم فقط 🤣
فردوس و محمد؛ فردوس و خانوم بزرگ.. فردوس و ... همیشه پای یک فردوس در میان است :)
خانوم فامیل :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">