شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۰۳ ب.ظ

فأما سرگیجه...!

انقدر امروز، فردا و تنبلی کردم برای نوشتن از رفع شدن سرگیجه ام که دیگه دلم نمی خواست بنویسم ولی با خودم گفتم وقتی ازش اینجا پست گذاشتم، باید از رفع شدنش هم بنویسم. اگه نمی نوشتم یک جورایی شبیه به این می شد که آدم تو سختی هی خدا خدا می کنه بعد که حل می شه دیگه یادش میره شکر کنه...!
از اونجایی که من تو روزهای عادی هم در برابر دکتر رفتن مقاومت می کنم چه برسه به این روزهای غیرعادی کرونایی، بنابراین اولی کاری که کردم این بود که یه کم راجع به سرگیجه و عللی که باعث به وجود اومدنش می شه خوندم! تا ببینم چی می شه! البته شما از این کارا نکنید، بچه های خوبی باشید و برید دکتر ؛)
بعد یه چند تا قانون و توصیه نامه تو ذهنم نوشتم که انجامشون بدم!
اول؛ اینکه قرار شد شبا زود بخوابم.چون که به خاطر یک سریالی که ساعت پخشش دوازده بود، بیدار می موندم و تو این بیداری یک چرتی هم می زدم و بعد از چرت واقعا سرم درد می کرد اما باز می نشستم سریال می دیدم که اصلا خیلی اوقات هم نمی فهمیدم چی به چیه :/ تازه سرِ این سریاله کلی هم سر به سر مامان گذاشتیم و این سزایی بود که خودمون هم گرفتارش شدیم و حقمون بود :دی چون مامان هم مجبور شد به خاطر سردرهاش زود بخوابه و ما هر روز، داستانِ قسمت گذشته رو براش الکی اسپویل می کردیم؛ کلی داستان پردازی می کردیم و بهش می گفتیم یه راستو بین هزار تا دروغ جاسازی کردیم! و تا تکرارش رو ببینه اذیت می شد :دی ولی خیلی خوش می گذشت :))))
و بله ساعت دوازده برای من دیروقته! و البته که دو هفته ای هست مافیا می بینم و از شدت هیجانش تا ساعت یک نمی تونم بخوابم :////
دوم؛ قرار شد هر روز یک ربع ورزش کنم و یه کم عرق بریزم :دی چون خیلی تحرکم کمه! اتفاقا خیلی هم خوب شد و همزمان باهاش دارم پوشه آهنگامو پاکسازی می کنم! با یک تیر، دو نشان :دی
سوم؛ دقت کردم دیدم من ماه هاست آب خوردن رو فراموش کردم و یکی از علل سرگیجه هم کم آبی بدنه! یعنی به شکل ربات گونه ای نزدیک شش ماه، هر روز سه تا لیوان چایی خوردم! و تمام! بنابراین برای شروع یک تا دو لیوان آب رو به برنامه ام اضافه کردم! البته که به همان شکل ربات گونه :دی
بعدش چیکار کردم؟!!!... اووووم... چهارم؛ شکلات و شیرینی! چون احتمال کم بودن فشار و کم بودن قند خون رو هم می دادم! خلاصه که اینجوری.
پنجم؛ قرار شد عینکمم نندازم یه گوشه چون عینک طبیعتا برای چشمه :دی از طرفی حس می کنم شماره یکی از چشمام هم تغییر پیدا کرده و خب قرار بود برم دکتر که بخاطر کرونا فعلا دست نگه داشتیم ولی گویا کرونا قرار نیست به زودی دست نگه داره! و تازه دیگه می خواستم از عینک ده ساله ی داغون شده ام هم دست بشویم که فعلا اونم میسر نشد! و گویا عینکم دلش با من بود! تعجب نکنید من از اوناییم که تا چیزی کاملا داغون و بلااستفاده نشه دست از سرش برنمی دارم. حالا دیگه نذارید از سوئیشرت یازده ساله ام چیزی بگم :دی
ششم؛ سعی کردم تو این مدت کمتر از گوشی استفاده کنم و زل بزنم بهش! 
 و اما هفتم؛ بعد که این برنامه ها رو ریختم، دقت کردم دیدم من یه مدتیه دارم شربت خاکشیر می خورم البته بدون شکر چون شکر رو مدت هاست ترک کردم ولی خب در این صورت نمی شه بهش گفت شربت. ولی شما از من بپذیرید :دی خلاصه از اونجایی که این گیاهیجات! روش کارشون به این صورته که "همه برای یکی و یکی برای همه ان!" در نتیجه ممکنه روی یک چیز دیگه هم تاثیر گذاشته باشه! همونطوری که من به خاطر یک علت دیگه مصرفش می کردم و روی یک اتفاق دیگه هم تاثیر گذاشته بود! بنابراین اینم دیگه نخوردم!

همه ی اینا رو گفتم و سرتون رو درد آوردم که بگم خدا رو شکر با این کارها سرگیجه ها تموم شده؛ زمان برد ولی تموم شد!خییییلی به ندرت گاهی یک چیزی حس می کنم ولی واقعا چیز خاصی نیست!

حالا علتش رو دقیق متوجه نشدم ولی بیشتر شکّم روی شربت خاکشیر و کم آبی بدن بود!
۹۹/۰۹/۲۳
مهناز

نظرات  (۲)

۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۹:۱۸ فاطمه ‌‌‌‌

خدا رو شکر که برطرف شد :)

کاش درمون همه‌ی دردا رو بتونیم تو همین عادتای روزمره پیدا کنیم :))

من دو سه سال پیش تحت تاثیر جو بولت ژورنال‌ها، اومدم عادت آب خوردن در روز رو اضافه کنم به روزم! مثلا هر روز یه بطری نیم لیتری یا همچین مقداری. الان دیگه بهش دقت نمی‌کنم ولی برام جالبه که واقعا از اون موقع عادتم شده همیشه یه شیشه آب بغل دستم باشه و هی میرم پرش می‌کنم!

پاسخ:
:))
واقعا هم :) کاش راه حل همه دردها آسون و ساده بود.
چقدر خوب. منم نباید بذارم آب خوردن از سرم بیفته.

چه پست لذت بخشی بود مهناز. 

منم کم آب میخورم. حالا نه اینجور که کلا یادم بره تو روز آب بخورم. اما مثلا میگن 6 لیوان باید بخوریم. من 3 لیوان بخورم شاید. 

 

سرگیجه در کنار اذیت کننده بودنش، یکمم باکلاسه. سرتو با دوتا انگشت شصت و اشاره بگیر بگو اوه. سرم گیج میره... 😂

پاسخ:
قربونت ؛)
باز سه لیوانم خوبه. من هیچی نمی خوردم. اصلا بدنم احساس نیاز نمی کرد. مگر اینکه مثلا به ندرت به خاطر نمک غذا یا تندیش یه کم آب می خوردم. دیگه هیچی!

😂 از این جنبه بهش نگاه نکرده بودم!
ولی تجربه بدی بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">