شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۲۲ ب.ظ

شاهنامه/ 32

پادشاهی بهمنِ اسفندیار صدو دوازده سال بود

دفعه پیش تا مرگ رستم و رسیدن بهمن به پادشاهی گفتم و اما ادامه داستان:

بهمن بعد از رسیدن به پادشاهی برای گرفتنِ انتقامِ خونِ پدرش به سمت سیستان حرکت می کند [بالاخره خونِ گشتاسپ تو رگهاشه] اظهار بندگی زال او را از این اقدام منع نمی کند. پس تمام ثروت و اندوخته ی خاندانِ زال را از آن ها گرفته و زال را اسیر می کند.

خبر به فرامرز (پسر رستم، نوه زال) می رسد بنابراین او با سپاهی راهی جنگ با بهمن می شود اما در این نبرد که تعداد بسیاری کشته می شوند شکست خورده، دستگیر، به دار آویخته و تیرباران می شود.

«همه رزمگه کشته چون کوه کوه...»

پشوتن (برادر اسفندیار، عمو و وزیر بهمن) که از این اقدامات بهمن ناراحت است از او می خواهد که دست بردارد و دیگر به غارت و کشت و کشتار سیستانیان نپردازد. بهمن که تا حدی احساس پشیمانی می کند می پذیرد، سام را آزاد می سازد و به ایران برمی گردد.

بهمن پسری دارد به نام ساسان و دختر زیبارویی به نام همای که به او چهرزاد هم می گویند. بهمن با او ازدواج می کند :///

پدر درپذیرفتش از نیکوی/ بر آن دین که خوانی همی پهلوی

همای دل‌افروز تابنده ماه/ چنان بُد که آبستن آمد ز شاه 0_O

بهمن قبل از به دنیا آمدن فرزندش، می میرد ولی قبل از مردن تاج و تخت را به همای می سپارد. 

ولی عهد من او بود در جهان/ هم آنکس کزو آید اندر نهان

اگر دختر آید برش گر پسر/ ورا باشد این تاج و تخت پدر

ساسان که از این اتفاق سرخورده ، خشمگین و ناراحت است به نشاپور می رود؛ آنجا با دختر یکی از بزرگان ازدواج می کند و صاحب پسری می شود که اسمش را ساسان می گذارند. مدتی بعد ساسانِ پدر می میرد. ساسانِ پسر بزرگ شده و برای مدتی چوپانِ شاه نشاپور می شود.

+ بهمن مصداق بارزِ مَثَلِ «نمک خوردن و نمکدون شکستنه».

+ بهمن برای گرفتن انتقام و کینه خود، مقایسه اشتباهی می کند؛ خود را چون فریدون می بیند در برابر ضحاک، منوچهر در برابر سلم و تور، اسفندیار در برابر ارجاسب و حتی فرامرز در برابر شاه کابل.

+ اسم همسر اسفندیار هم همای بوده که در واقع خواهرش هم بوده.

چهار پسر اسفندیار از همسرش همای نیستن ولی نامی از مادرشون تو شاهنامه نیست.

+ جهانا چه خواهی ز پروردگان/ چه پروردگان، داغ دل‌بُردگان

۹۹/۰۷/۰۷
مهناز

نظرات  (۴)

۰۷ مهر ۹۹ ، ۱۲:۳۸ لوازم یدکی لیفان

((:

پاسخ:
:)

دقیق خاطرم نیست اما در صحبت هایی که از بهرام بیضایی درباره ی اسطوره ها و شاهنامه ی فردوسی شنیده بودم، یک جایی صحبت از این ازدواج ها رفت. که آقای بیضایی گفتند اینکه شاهی با دخترش وصلت می کرده در ظاهر و در یک رسم آیینی بوده در واقعیت این اتفاق نمی افتاده. اونجا خیلی بیشتر توضیح داده بود اما الان چون دقیق خاطرم نیست، نمی خوام چیز پرت و پلایی گفته باشم.

خواستم فقط اگر برات جای تعجب از این بابت هست، فایل های صوتی جلسات شاهنامه و اسطورهای بهرام بیضایی رو پیدا کنی و بشنوی. مطمئنا ازشون لذت می بری.

پاسخ:
نمی دونم ولی در ایرانِ خیلی خیلی قدیم فکر می کنم حداقل ازدواج با خواهر وجود داشته!

و نمی خوام بگم تعجب نکردم ولی زود فروکش کرد :)
خیلی خیلی ممنونم بابت معرفیش. اتفاقا خیلی ذوق دارم بعد از تموم شدن خودِ شاهنامه، درباره اش بخونم. هر چند تو شنیدنی های اینجوری تمرکز ندارم ولی امتحانش می کنم. بازم مچکرم ^_^

خواهش می کنم.

این چنین مناسبت هایی رو از یک طرف بخاطر حفظ ثروت و قدرت درون خاندان امپراطوری قابل تصور می دونم اما نقدهایی که آقای بیضایی بعد از سالیان سال تحقیق در کتابهای مختلف از زبان های مختلف نسبت به اساطیر از جمله خداینامه داشته، بیان می کنه که خیلی از این چیزهایی که به نظر تعجب برانگیز و غیرمعقول برای ماست، حالت نمادین داشته! باید مفصل گفت که من توانش رو ندارم و ممکنه به اصل قضیه لطمه بزنم. توی تلگرام می تونید این سخنرانی ها رو پیدا کنید و به نظرم با همین صبوری و دقتی که در شاهنامه خوانی دارید، می تونید اونها رو هم بشنوید.

پاسخ:
می فهمم چی می گین. همین قدر هم که گفتین خیلی برام جالبه و ازتون یاد گرفتم. سعی می کنم کاملترش رو بخونم.
و ممنون از تعریفتون :))

ولی به نظر منم عجیب نیست. درسته اسلام الان آیینش اینه، ولی احکام الهی همیشه ثابت نبوده‌ن، و حالا اونموقع معلوم نیست چی بوده. 

پاسخ:
آره واقعا. کلا شرایط تاریخی، فرهنگی، اجتماعی هر دورانی متفاوته و به قول بندباز عزیز شاهنامه هم با کلی اسطوره و داستان شفاهی گره خورده!
اتفاقا چند روز پیش با یه دوستی هم در موردش حرف می زدیم. یکی از آشناهاشون درباره ماجرای رستم و تهمینه واینکه عقد نکرده بودن تو جایی شنیده بوده و خورده بوده تو ذوقش :)
منم بهش گفتم اینجوری نیست که اون قوانین و شرعی که الان حاکمه اون موقع هم بوده باشه.
بعد همینکه با یک جشنی چیزی زن و شوهری دو نفر اعلام می شده در حکم همون عقد بوده دیگه. عقد هم برای محکم کردن بودن دو نفر و مسئول و متعهد کردنشون در قبال همه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">