شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
دوشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۵۴ ب.ظ

BOOK CHALLENGE

 
چالش از اینجا شروع شده بوده.
 
1. پارسال خیلی کتاب های خوبی خوندم. شاید از لحاظ کتابخونی پربارترین سال رو هم داشتم! و برای همین انتخاب یک کتاب کار واقعا دشواریه! بنابراین از پنج، شش تا گزینه ای که الان تو ذهنمه راجع به اونی می گم که کمتر خونده شده. چون حس می کنم سوالا جوریند که از بقیه هم حرف خواهم زد :دی
«عطر» از پاتریک زوسکیند؛ به نظرم خیلی کتاب متفاوتی بود؛ سبکش رئالیسم جادوئیه! چیزی که من واقعا دوست ندارم اما تو این کتاب این حس رو نداشتم. به نظرم از اون کتابای خاصه.
 
2. تنها کتابی که به خاطرم می رسه سه یا بیشتر از سه بار خوندمش «سه تفنگدار» الکساندر دوماست! 
[بعدا نوشت: جالبیش اینجاست که اسم کتاب با تعداد دفعات خوندش یکیه بعد تازه امروز سوم مرداد هم هست و تاریخ ثبتشم شد 12:53]
 
3،4. برام عجیبه که هیچ مجموعه ای نخوندم تا حالا :( دلم می خواد هری پاترو ارباب حلقه ها رو بخونم.
 
5. اول دو تا کتابی مدنظرم بود که باهاشون خندیدم بعد دیدم این خودش جواب یکی دیگه از این سی تا سواله. شادی نسبت به خنده مفهوم عمیق تریه. هوووم...!!! کتابایی به من این حسو می دن که پر از امید باشن و پایانشون هم خوش باشه و اگه بخوام بر این مبنا بگم شاید «جین ایر» و «وسوسه» انتخابم باشن.
 
6. قطعا «صداهایی از چرنوبیل» هنوزم وقتی بهش فکر می کنم قلبم تیر می کشه.
«در جبهه غرب خبری نیست»، «من هنوز آلیس هستم»، «کوری»، «سرگذشت ندیمه»و «هرگز ترکم نکن» هم می تونن رتبه های بعدی رو به خودشون اختصاص بدن... چه عجیب که می تونم این لیست رو طولانی تر هم بکنم!
 
7. الان دو تا کتاب به ذهنم می رسه که باهاشون خندیدم و کیف کردم؛ یکی «رازم را نگهدار» سوفی کینزلا که خیلی فان بود. نمی دونم الانم بخونمش همونقدر دوستش خواهم داشت یا نه ولی کتاب دوست داشتنیه برام.
دومی هم «مرد صد ساله ای که از پنجره پرید و ناپدید شد» :))) 
 
8.  «عقاید یک دلقک» هاینریش بل، «گتسبی بزرگ» اسکات فیتز جرالد، «پر» شارلوت مری ماتیسن،
 
9. «یادگار گنبد دوار» منصور ثروت و «چهل نامه کوتاه به همسرم» نادر ابراهیمی! مخصوصا اولی رو قبل از اینکه بخونم اصلا فکر نمی کردم ازش خوشم بیاد ولی خیلی شیرین و لطیف بود.
 
10. کتابی که منو یاد خونه بندازه؟!! چه عجیب! روش فکر کردم ولی به نتیجه ای نرسیدم!
 
11. می تونم بگم از «کتابخانه سحرآمیز بی بی بوکن» یوستین گاردر  خوشم نیومد، دوستش نداشتم  و برام بسیار کسل کننده بود
و «پس از تو» جوجو مویز! بقیه رو نمی دونم ولی من حس می کنم جوجو مویز با این کتاب، مسخره امون کرده :دی
 
12. اسم اون کتابایی رو می گم که حسی خنثی بهشون دارم!  مثلاااااا «پرتره دورا» الن سیسکو خیلی سردرگم کننده بود :/ یا «مرگ در ایران» ماری شوارتسنباخ! حس کسل کنندگی زیادی داشت! و حس می کردم ناامیدی ازش می باره و یک عرفان و معناگرایی مصنوعی داره :/
 
13. و اما نویسنده های مورد علاقه ام ^_^
جین آستین؛ همه ی هفت تا کتابش رو خوندم و دیدگاه لطیف، ساده، مودبانه، عاشقانه و در عین حال عاقلانه اش نسبت به عشق رو دوست دارم.
شارلوت برونته؛ پر احساس می نویسه و تمام حسی رو که می خواد، به خوبی منتقل می کنه. 
اریک امانوئل اشمیت؛ کم پیش میاد که قلمش و اتفاقاتی که تو کتابا و نمایشنامه هاش رقم می زنه شگفت  زده ات نکنه! خیلی وقت ها چنان غافلگیرم کرده که جا خوردم و خیلی جذاب باعث می شه که بشینی رو حرفایی که می زنه فکر کنی.
آگاتا کریستی: چون عاشق معمام. هوشش رو تحسین می کنم.
فردریک بکمن: ساده و صمیمی می نویسه و این احساس صمیمیت رو بهت منتقل می کنه. در کل قلمش و موضوعات انتخابیش رو دوست دارم.
 
14. و اما کتابهایی که تبدیل به فیلم شدن و کاملا تغییر کردن و دگرگون شدن:
اولین فیلمی که به ذهنم می رسه و تقریبا تمام داستانِ ساده ی کتاب رو تغییر داده «شنل قرمزی 2011» هستش. یعنی ایده اولیه رو ازش گرفته و از اون ور انسان های گرگ نما رو وارد داستان کرده با یک مثلث عشقی! اصلا یه وضعی! 
دومی؛ «غرور و تعصب و زامبی ها» اینجا هم همونطوری که مشخصه زامبی ها وارد داستان شدند! کلا تمام تصورتون از مستر دارسی و الیزابت رو نابود می کنه با اون بازیگراش!
سومی؛ گمشده در آستن: کاملا داستان غرور و تعصب رو تغییر داده ولی دوست داشتنی و بامزه بود.
بینوایان 2015؛ اصلا اینجا مادر کوزت رو جوری تصویر کردن که متاسفم کرد. نمی دونم تا چه حد به کتابش نزدیکه چون نخوندمش:/ ولی کلا این اقتباس موزیکال رو دوست ندارم.
اینجا بدون من: اقتباسی ایرانی از کتاب باغ وحش شیشه ای؛ پایان داستان کاملا تغییر پیدا کرده. 
و اقتباس های دیگه ای که ضعیف بودن:
حس و حساسیت؛ اون اقتباسی که کیت وینسلت توش بازی می کنه! یخ و سرد و حوصله سربر.
دختری با گوشواره مروارید: ناامیدکننده!
مرد صد ساله ای که از پنجره پرید و ناپدید شد؛ یه چیزی از ضعیف هم  اون ورتر.
من پیش از تو: به نظر من بازی بازیگراش نابودش کرده :/
 
15. نمی شه فقط از یه نفر اسم برد ^_^؛ بنابراین:
آقای راچستر
مستر دارسی
شرلوک هولمز
هرکول پوآرو
بابالنگ دراز
اُوه
و دو نفر دیگه ای که تو مرتبه بعدی قرار می گیرن:
ژان والژان 
و
سرهنگ براندون
دیگه بیشتر از این ادامه نمیدم و شورشو در نمیارم :دی [نه تو رو خدا بیا ادامه بده :/ :دی]
+ بعد از چند روز تازه یاد «امانوئل پال» عجیب غریب و دوست داشتنی افتادم. من تو رو چرا یادم رفته بود آخه!؟ چرا!؟؟؟
 
16. جین ایر، الینور دشوود.
آن شرلی و جودی رو هم که اکثرا همه دوست دارن :)
 
17. دوست داشتم جمله ای از کتاب جین ایر بنویسم ولی اون موقعی که می خوندمش از قشنگیهاش ننوشتم. عادت نداشتم از کتابهایی که می خونم، بنویسم.
 
چهل نامه کوتاه به همسرم؛
انسان آهسته آهسته عقب نشینی می کند؛ هیچ کس به یکباره معتاد نمی شود؛ یکباره سقوط نمی کند؛ یکباره وا نمی دهد، یکباره خسته نمی شود، رنگ عوض نمی کند، تبدیل نمی شود و از دست نمی رود. زندگی بسیار آهسته از شکل می افتد و تکرار و خستگی، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می کند.
 
فارنهایت 451؛
سال هاست که پدربزرگ مرده اما اگه کاسه سرمو از هم باز کنی، توی پیچ و خم مغزم اثر انگشت اونو می بینی. منو لمس کرد... می گفت چشماتو با چیزای عجیب پر کن. طوری زندگی کن که انگار ده ثانیه ی دیگه قراره بمیری. دنیا رو ببین؛ جالب تر از هر رویائیه که تو کارخونه ها ساخته می شه...
 
18. علاوه بر کتاب هایی که در جواب سوال شماره هشت نوشتم؛
«دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» آنا گدوالدا؛ اصلا چیزی که انتظار داشتم نبود!
«مترجم دردها»جومپا لاهیری، «نور شعله ور» تریسی شوالیه، «اگنس» پیتر اشتام.
هم اسم ها آدمو گول می زنند هم انتظارات زیادی که داریم و برآورده نمی شن!
 
19. زیاده گویی نمی کنم و کوتاه می نویسم؛ جین ایر و آثار جین آستن.
 
20. قطعا «جین ایر». بعدش هم «وسوسه».
 
21. همیشه به اولین که فکر می کنم به کتاب  «سه تفنگدار» الکساندر دوما می رسم.
 
22. تقریبا با تمامِ کتابهایی که تو جوابِ سوالِ شماره ی شش نوشتم گریه کردم. گریه هم نکرده باشم عمیقا بغض کردم. با «صداهایی از چرنوبیل» نمی شه گریه نکرد چون متاسفانه فقط یک داستان نیست یا «در جبهه غرب خبری نیست» و یا «من  هنوز آلیس هستم».
اگه بخوام یه کتاب دیگه اضافه کنم، شاید «استخوان های دوست داشتنی»!
بعضی سوال ها خیلی شبیه همند :/
 
23. حیف که نمی تونم اسم تمام نود کتابی رو که از سال ها پیش تو لیستمه و از بس خاک خوردن که به سرفه افتادن رو بنویسم :////  آخ آخ آخ... :(
از کدوم یکی بگم آخه :(((
 
24. تقریبا اکثر کتابهایی که دوست دارمو دوست دارم بقیه هم بخونند و خودخواهانه دوست دارم دوستشون هم داشته باشند :دی و متاثرشون کنه.
دیگه اسم خاصی نمیارم وگرنه مجبورم خودم برا خودم کامنت بذارم که «تو رو خدا دیگه شورشو در نیار» :/
 
25. حس می کنم به شکل پررنگی با «آن» تو وسوسه ی جین آستن و یه جورایی با «الینور» توی حس و حساسیت و شاید یه مقداری با «لوسی اسنوی» ویلت و «شارلوتِ» سندیتون! و شاید «دخترکی با گوشواره مروارید» تریسی شوالیه! و یه جورِ حسی با «اُوه» مردی به نام اوه! و به شکلی دیگه با «آرتاگانِ» سه تفنگدار!  
 
26. «صداهایی از چرنوبیل»، «کوری»، «هرگز ترکم نکن» و شاید «سرگذشت یک ندیمه» درباره آدم ها!
«من هنوز آلیس هستم» درباره بیماری ها و به ویژه آلزایمر!
و تا حدی «در جبهه غرب خبری نیست».
فعلا همینا یادم میاد. 
و  یادی هم بکنم از «یادگار گنبد دوار» که بهم طعم اینکه چطوری یک کتاب غیرداستانی می تونه لذت بخش باشه رو چشوند :) البته نمی شه گفت داستان تعریف نمی کنه اما فقط هم داستان نمی گه.
 
27. می تونم عنوان غافلگیرکننده ترین پایان داستانی رو به «عطر» اختصاص بدم.
«کوری» «هرگز ترکم نکن» و «سرگذشت یک ندیمه» کاملا داستان غافلگیرکننده و شوکه کننده ای داشتند.
«منگی» عجیب بود. هنوز فضای مه آلود و تیره و تار و یکنواخت و ملال انگیز کتاب رو یادمه!
خرده جنایات زناشوهری، عشق لرزه و مخصوصا «نوای اسرار آمیز» اریک امانوئل اشمیت و قلمش سورپرایزت می کنه!
«مرد صدساله ای که از پنجره پرید و ناپدید شد»
«رهایی از شاوشنک»
«هر آنچه دوست داری از دست خواهی داد» این یه مجموعه داستان کوتاهه از استیون کینگ! اینو در نظر داشته باشید که من چندان داستان کوتاه دوست ندارم ولی ببینید این دیگه چی بوده :) برای من به طرز ملیحی دلچسب بود!
«من هنوز آلیس هستم»
«فارنهایت 451»
«عشق سالهای وبا»
«اتاق»
«کوتوله»
«دختری که پادشاه سوئد را نجات داد»
...
 
28. دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
تمام نورهایی که نمی توانیم ببینیم
35 کیلو امیدواری
این سه تا به نظرم خیلی اسم های دوست داشتنی ای دارند :)
بعضی کتاب ها هم هستند که اسمهاشون خیلی هوشمندانه است مثلا «مترجم دردها» یا «فارنهایت 451»!
تازه دو تا نویسنده هم هستن اسمشون به طرز عجیبی برام جالبه یکیش اریک امانوئل اشمیت اون یکی هم یاسوناری کاواباتا :دی
جالب تر اینکه اسم هیچکدومشون رو اون اوایل نمی تونستم به خاطر بسپرم ولی الان محال ممکنه یادم بره!
 
29. به این می گن سوال سخت!
مثلا شاید تعداد قابل توجهی کتاب منگی رو دوست نداشته باشن ولی من بدم نیومد ازش. در نوع خودش جالب توجهه! شاید به خاطر این خیلی مورد توجه قرار نگرفته که داستانش رو رک و تلخ می گه!
تازه طرح جلدشم خیلی متفاوت و جالب توجهه. [حس کردم جای این سوال خالیه تو چالش :دی]
 
30. با اختلاف «جین ایر» ^_^
 
پایان 💪 [زرنگ شدم چند روز زودتر از موعد مقرر تمومش کردم :دی
قشنگ از این پست مشخصه که وی اعتقادی هم به قرار دادن مطالب در "ادامه مطلب" نداشت!]
۹۹/۰۵/۲۷
مهناز

نظرات  (۱۹)

۰۲ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۴ فاطمه ‌‌‌‌

عه بالاخره شروعش کردی پس :)

پاسخ:
پس از روزها و روزها و روزها :دی
۰۳ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۰۱ دختر دماغ گوجه ای :)

 من از سبک رئالسم جادویی خوشم میاد، کلا جایی که دنیا نرماله، میاد و چیزهای عجیب و متفاوت خلق میکنه..عظر رو نخوندم، ممنون به خاطر معرفی :)

پاسخ:
چه قشنگ از زاویه دید خودت تعریفش کردی انقدر که آدم می تونه عاشق رئالیسم جادویی بشه :)
خواهش می کنم. خیلی متفاوت و عجیب غریبه و با این حال در حین خوندنش عجیب به نظر نمیاد.
 حتما یه خلاصه ازش بخون و بعد اگه خواستی شروعش کن.
۰۷ مرداد ۹۹ ، ۲۰:۴۴ اسمارتیز :)

من یاد اون چالش 30 روزه ی نویسندگی افتادم که تو روز شیشمش گیر کردم و هنوز که هنوزه ادامه ش ندادم :|||||

منم دلم خواست عطر رو بخونم... خوشم میاد از غرق شدن تو دنیاهایی که تو فکرها میگذرن...و من حتی واقعیت ها و حقیقت ها رو هم با غرق کردنشون تو خیال و جادو هضم میکنم...

(:

پاسخ:
برای ادامه دادنش دیر نیست :)
تازه یادمه قرار بود معرفی فیلمم بنویسی ؛)
:)
پاتریک زوسکیند تخیل عجیبی داشته! امیدوارم که ازش خوشت بیاد. بازم توصیه اکید می کنم که قبلش یه خلاصه ازش بخون یا حداقل پست معرفیمو.
۰۷ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۱۴ اسمارتیز :)

جدی یادت مونده؟ چه بد =)))) خودمم داشتم به همین فکر میکردم... که چقدر قرار بود بیشتر بنویسم. عوضش هی دارم دور و دورتر میشم :|

 

حتما :) من پستای معرفیتو کلا خیلی دوست دارم... وقتایی که میخوام فیلم دانلود کنم میام بینشون میچرخم و انتخاب میکنم دی:

سریال زن قوی دو برنگ سون و یه مینی سریال دوقسمتی که الان اسمشو یادم نیست از بین معرفیای کره ای هات دیدم که خیلی خوشم اومد دی: یه کم گاردم رو نسبت به کره ایا کم کرد در کل (:

پاسخ:
آره حافظه ام رو این موارد حساسه :دی
ان شاالله بازگشتت پرقدرت باشه 💪

و نمی دونید من چقدر ذوق می کنم وقتی اینجوری می گید ⁦☺️⁩ حالا امیدوارم واقعا به دردتون بخوره و سلیقه امون به هم نزدیک باشه.

 احتمالا اسپلش اسپلش لاو بوده باشه.
خدا رو شکر پس :))))

این چالش رو برای تو ساختن انگار :)

پاسخ:
لبخند آوردی رو لبم ^_^ 

اعتراف می کنم بعضی از سوالا  سخته و خیلی به هم نزدیکه!

کتاب عطر رو توی لیست کتاب هایی که باید بخونم قرار دادم :)

پاسخ:
امیدوارم از خوندنش لذت ببرین ؛)

چقدر من نوشته هات تو این چالش و دوست دارم.

جین آستین:) عزیز مهربونی:)

من نادر ابراهیمی هم جزء نویسنده های محبوبمه. 

ال ام مونتگمری

جی کی رولینگ

سید علی شجاعی

لوئیس سکر (تقریبا)

 

+ کتابی که منو یاد خونه بندازه، کتابای آن شرلی و زنان کوچکه... گرم و صمیمی و خواهرانه و دوست داشتنی

 

+سوفی کینزلا ک عالیه:)) منم با اون کتاب خیلی خندیدم.

پاسخ:
نوشته هامم تو رو دوست دارن :)
از نادر ابراهیمی فقط یه کتابشو خوندم. عاشقانه آرامم شروع نکرده رهاش کردم هم به عنوان یک رمان با متن شاعرانه وقت زیادی می طلبید هم حوصله می خواست و از این ورم موعد تحویلش به کتابخونه رسیده بود :/
اووووه بهت غبطه خورم که هری پاترم خوندی!
اولین باریه که اسم لوئیس سکر رو می شنوم.

+ هیچکدومو نخوندم متاسفانه :( ولی چقدر خوب توصیف کردی. خونه اتون پر از نور باشه همیشه.

+ آااااااخ... دلم می خواد یه بار دیگه هم بخونمش. اون یکی کتابشو کتابخونمون نداره :(
۱۵ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۱۰ دختر دماغ گوجه ای :)

من همیشه تلاش میکنم اول کتاب رو بخونم بعد برم سراغ فیلمایی که ساختن دربارش، نمیدونم چرا ولی انگار خیلی وقتا احساسات و روحی که نویسنده توی کتابش نوشته، توی فیلم کشته میشه، انگار محو میشه.

البته جدا از اون یه عالمه فیلم خوب از کتابای خوبم ساخته شده و خیلی هم دوست داشتنی ان

پاسخ:
بهترین کارو می کنی ؛)
به طور کلی موافقم باهات. اصلا برداشت هر کسی و حس و تصوری که از شخصیت ها و داستان کتاب داره متفاوته. کتاب این اجاز رو بهت می ده که خودت تخیل کنی و از طرفی فیلم ها چون اقتباس هستند بعضی قسمت های کتاب ممکنه تو فیلم نباشه و یا کارگردان و فیلمنامه نویس حس کنند که نیازی نیست نمایش داده بشه و یا کلا تغییر داده می شه بنابراین حسی که ما با خوندن کتاب احساسش کردیم ممکنه تو فیلم اتفاق نیفته یا یه جور دیگه ای باشه!

عه. کتابای لوئیس سکر خیلی خوبه

مث "ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر" و "سگ ها لطیفه نمیگویند" رو بخون حتما. خیلی لذت بخشه

پاسخ:
اسم هاشونو یادداشت کردم :)

ژال وال ژان رو خیییییلییییی دوست داشتم من :)

مخصوصا توی جلد دوم... وقتی کوزت بیشعور ولش کرد رفت :(

پاسخ:
من کتابشو نخوندم هنوز ولی همیشه کاراکترش رو دوست داشتم.

من کتاب بابالنگ دراز رو نخوندم هنوز و بر اساس کارتونش هم چندان دوستش نداشتم 

شرلوک هم کمی از کتابش رو خوندم و دیدم داره تمام علاقه و تصوراتم رو با خاک یکسان میکنه (سریال بندیک کامبربچ رو دیدم فقط) و گذاشتمش کنار. البته اینکه کتاب انگلیسی و بسی ثقیل بود هم بی تاثیر نبود :)

پاسخ:
کم پیش میاد کسی بگه که بابا لنگ دراز رو دوست نداشته. عجیب بود برام :)
من یکی از کتاباشو خیلییییی وقت پیش خوندم و تا جایی که یادمه شرلوک رو تو کتابش هم دوست داشتم و از اون طرف هم اون یکی فیلمو دیدم و هم سریالش با بازی بندیک رو و تو هر دو هم شرلوک رو دوست داشتم خوشبختانه :)))) ولی واقعا دلم می خواد یه بار دیگه با زبان اصلی ببینمشون.

عه

من همیشه دو دل بودم که اگنس و بخونم یا نه!

 

پاسخ:
اگنس برای من شروع خیلی دلنشینی داشت اما امان از پایانش :(

وای منم کلی ازین کتابای خاک خورده دارم. هم الکترونیکی هم چاپ شده... 

خیلی نارحت میشم میبینمشون اصا. 

پاسخ:
:(
کاش زودتر فرصت خوندنشون نصیبمون بشه.

وای نه نگو... خوندن این که اسم چه کتابایی موقع این سوال ها به ذهنت میرسه خیلی شیرینه اتفاقا...

 

+هری پاتر. میشنوم کسی نخونده باورم نمیشه :))

 

+غرور و تعصب.

 

+طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

 

اما خب .. اینجوری ام که اگر یه جوونی ببینم تو سن های خودمون، که مثلا هیچی از خواهران برونته نخونده میگم وااای. برو جین ایر و بخون.

اما اگه یه نوجوون ببینم میگم وای...ماهی بالای درخت و شگفتی منتظرتن که بهشون سلام کنی.

یا اگر یه معلم ببینم میگم جدی تا حالا ته کلاس ردیف آخر صندلی آخر و نخوندی؟؟ اوه...

یا کسی و ببینم که روشن فکرانه طور نگاه میکنه به قضایا، میگم حتما آیینه جادو شهید آوینی و بخون.

 

و واقعا از اینکه اینا رو نخوندن در عذاب میشم :))

پاسخ:
آخه اسم چندتاشونو تو سوالای قبلی هم آوردم و حس کردم دیگه تکرار جایز نیست :دی
+ علاوه بر اینکه تو باورت نمی شه خودمم باورم نمی شه که من هنوز هری پاترو نخوندم :(
چه قشنگ که برا هر گروهی و هر کسی یه سری کتابا تو ذهنت داری :)
من فقط واسه اونایی که تازه می خوان رمان عاشقانه بخونن کتابهای جینو پیشنهاد می کنم با جین ایر ⁦^_^⁩

ای وای من اکثرشونو نخوندم😱😩

تبریک :)

 

 

میگما اگه هری پاتر رو تاحالا نخوندی دیگه نخون. لطف چندانی برات نخواهد داشت. توی اون سن و اون زمان و اون حال و هوا که دیگه نیست هری پاتر برامون معنی پیدا کرد :)

 

پاسخ:
مچکر :))) 
یه تکبیرم بگیم به قول یکی از دوستام :دی


ولی خیلی ها هم معتقدند هری پاتر زمان و مکان نمی شناسه و هیچ وقت برای شروع کردنش دیر نیست. تازه ما هممون یه نوجوون درون هم داریم که بزرگ نمی شه ؛) حالا فعلا که زمان خوندنش نرسیده و اصلا معلومم نیست که کی بشه آیا یا نشه!

واهای*-* من چرا ندیده بودم اینو؟ =))) چرا پیدا نکرده بودم اینجارو؟ =)))

اهم اهم... اول اینکه خیلی بکگراند خوشگله. یعنی، اصلا به قالب نمیادا، ولی خیلی خوشگله. :دی جذبش شدم.

3.4: من تمام زندگیم با مجموعه های فانتزی گذشت و با همونا هم کتاب خون شدم. بیشترشون برای سن نوجوانن (نمیدونم چند سالته متاسفانه :دی) ولی، از اونجایی من خیلی از بزرگ‌ترها رو وادار به خوندن مجموعه های فانتزی مورد علاقه‌م کردم و دوستشون داشتن، به نظرم حتما یه مجموعه بخون :) هری پاتر اولین در لیسته. بعدش هم بدون شک ارباب حلقه ها. بعد از اون داس مرگ :)

13. خیلی خواستم از جین آستین چیزی بخونم، ولی نمیدونم کدومشو اول بخونم. به نظرت کدومشو بخونم؟ :)

با آگاتا کریستی خیلییی موافقم. من نتونستم هیچ کتاب معمایی قشنگی به اندازه کتاب های آگاتا پیدا کنم. استیون کینگ انگار قشنگه، ولی همه‌ی کتاب هاش جایزه بردن و من نمی تونم انتخاب کنم کدومشو اول بخونم!!!!

22. منم با استخوان های دوست داشتنی گریه کردم :)

 

چقدر کتاب اضافه شد به لیستم*ـــ* مرسی که نوشتی چالش رو و انقدر کتاب های خوب معرفی کردی بهمون.♥ (و مطمئن شدم چرنوبیل رو بخونم!!)

پاسخ:
حالا چیز خاصیم از دست ندادی :دی وبلاگمم مثل خودم درون گراست و اون گوشه موشه های بیان داره به حیاتش ادامه میده ^_* خوش اومدی بهش :)
مچکررررررم :)) من فکر می کردم به قالبم میاد :دی البته هنوزم مصرانه فکر می کنم :دی :/
3و4: اینجوری بگم که در اواخر دهه بیست سالگی هستم و اینطوری که گفتی اصلا به خط زدنشون از لیست فکر نمی کنم :))
13. من خودم وسوسه رو از همه بیشتر دوست دارم ولی اکثرا غرور و تعصب رو بیشتر می پسندن. منسفیلد پارک و حس و حساسیت هم خیلی خوبن و به نسبت بقیه آثارش حجیم ترن. از بین این چهارتا یکی رو بخون. یه نگاه به خلاصشون بنداز قبلش. 
:) الکی نیست که بهش می گن ملکه جنایت.
به نظرم از بین کتابهای استیون کینگ اول «رهایی از شاوشنگ» رو بخون.
22. نحوه ی روایتش خیلی دل‌چنگ‌زننده بود :(

خدا رو شکر ^_^ امیدوارم از خوندنشون نهایت لذت رو ببری.
غم چرنوبیل رو هیچ وقت فراموش نمی کنی :((((

خیلی خوشگله ولی :))) کلی فیلم اضافه کرد به لیستم بعد از خوندن آرشیوش :دی ممنونم ^ـــ^

XD

3.4: خب پس اصلا خط نزن :)) شاید به اندازه اونایی که تو یازده سالگی یا همین حدودا خوندن تحت تاثیرش قرار نگیری (من هنوزم منتظرم نامه‌ی هاگوارتزم بیاد و جادوگر شم :/) ولی خب. :) امیدوارم که دوستش داشته باشی.

13: غرور و تعصب رو الان سرچ کردم و دیدم واو چقدر ترجمه داره و هر کدومش یه تعداد صفحه دارن :/ یکیشون 500 تاس اون یکی 224 تا و یه 400 صفحه‌ای هم هست. کدومشه الان؟ D: بقیه‌شون رو هم نشان کردم که برم سراغش و انتخاب کنم. مرسیییی!

واقعا :)

رهایی از شاوشنگ مال استیون کینگه؟ O_O من اسم فیلمشو شنیدم خیلی. (ندیدم البته!)

22. اوهوم. :(

 

^ـــ^

پاسخ:
خواهش می کنم :)))
قابل چشمهای شما را ندارد  ^_^

3.4: چشم چشم :)) من آدم خیالپردازیم :دی منم امیدوارم.
13. با ترجمه رضا رضایی بخون. کل آثار جین رو ترجمه کرده. یکدست.
البته من وسوسه رو با ترجمه شهریار ضرغام خوندم و دوستش داشتم و رضا رضایی با اسم ترغیب منتشرش کرده.
بلی بلی مال استیونه. من فیلمشم دیدم و خیلییییی خوب بود ولی می دونی دیگه که کتاب یه چیز دیگه است.

سلام :) 

چقد کتابای خوبی خوندین و اینو بگم که اسم وبلاگتون خیلی قشنگه ^_^

غرور و تعصب جین آستن رو خیلی دوس داشتم . جین آستن خیلی خوب می تونه بنویسه ولی از بیشتر شخصیت های غرور و تعصب متنفر شدم مخصوصا اون آبجیه که اسمشو یادم رفته و اون مرده که عاشق الیزابت بود دلم می خواست خفش کنم تو کل کتاب 

راستش جین ایر رو زیاد دوس نداشتم ولی آقای راچستر رو چرا و هلن دوست جین ایر رو 

و منم عاشق  شرلوک هلمزم :* 

و آگاتا کریستی !!!!! چقد کتاباش خوبه اصن لقب ملکه جنایت حقشه مخصوصن کتاب ده بچه زنگیش که فوق العده بود 

دیگه بقیه حرف ها رو نگم پرحرفی میشه : دی 

 

 

پاسخ:
سلام :))
قشنگی از خودتونه :)
ای بابا مگه مستر دارسی بینوا چه گناهی کرده که مستحق خفه شدنه 🤔
یا شاید منظورت اون کشیشه است؟!
ولی مادر الیزابت یه تنه از همشون بدتر بود :دی

ما سلیقمون کمی فرق می کنه گویا... جین ایر که خیلی خوبه.

ده بچه زنگی رو فعلا نخوندم!

اختیار دارین کامنت های طولانی دوست داشتنیند :) پس راحت باشید و حرفاتونو بزنید :)

نه اون کشیشه رو میگم . مستر دارسی که خوب بود غرورشو خیلی دوست داشتم . و آخر که به خاطر الیزابت همه کار کرد دیگه فوق العاده بود 

وای مادر الیزابت اصن اون یه چی فراتر از خفه کردن بود : دی 

 

بله گویا :) ولی خوب بود درکل جین ایر

بخونید خیلی خوبه .  فک کنم جز کتابای پرفروش های جهان و بهترین کتاب آگاتا کریستی باشه 

 

خب هرکول پوآرو رو هم دوس دارم  و نوشته های فردیک بکمن 

پاسخ:
هوووم.
دقیقا🤭

ان شاالله سر فرصت می خونمش.

چه خوب :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">