شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ

fated to love you/ 2014

همین اول بیاین باهاتون رو راست باشم و بگم که قرار نیست با یک فیلمنامه و داستان قوی روبه رو بشید ولی ولی ولی بسیار سریال دلچسب و دوست داشتنی ایه؛ مخصوصا ده قسمت اول. کاش اون قسمت های آخر رو یه کم جمع و جورتر می کردن و به جای بیست قسمت تو شونزده قسمت تمومش می کردن. آخ نگم براتون از جانگ هیوک! نگم نگم :))) سومین سریالی بود که ازش دیدم و تو همشون خوب بوده؛ فعلا یه سریال دیگه هم ازش دارم :) اولین بار بود که جانگ نارا رو می دیدم و خوشم اومد ازش؛ می تونه لقب دخترِ چشم‌تیله ای رو از آنِ خودش بکنه.
داستان هم درباره یکی از این ازدواج های قراردادیه که به یه علتی با هم تا یه مدت مشخص به شکل صوری ازدواج می کنن ولی هممون می دونیم که آخرش عاشق هم می شن و اینا :)) قبلا تو این سبک "قرارداد ازدواج" رو دیدم و چقدر زوج لی سئو جین و یوئی خوب بودن. اینجا هم این زوج برنده بهترین زوج شدن. دختر داستان از اون آدماییه که دلش نمیاد به کسی نه بگه، برای همین هر کس هر کاری داره می سپره بهش.
آهنگاش هم خوب بود و دو تا از آهنگ های "شکارچیان برده" هم توش بود و تجدید خاطره ای شد با حضور خود جانگ هیوک.
این سریال رو به کسایی که ژانر عاشقانه، کمدی دوست دارن، پیشنهاد می کنم.
 
ولی جدی این شرقی ها از هر موجودی که فکرش رو بکنید، غذا درست می کنن! حال آدمو بهم می زنن با اینکه غذاهای گیاهیشون و نحوه سرخ کردن گوشت و خوردن داغ داغشون رو دوست دارم. اولین غذای مزخرفو تو "من ربات نیستم" دیدم البته اگه از پختن زنده زنده ی خرچنگ تو "پاستا" بگذریم! دومیش تو "should we first" بود که حال به هم زن ترین و چندش ترینشون هم بود. حالا هم که اینجا چشم ماهی نوش جان می کردن. بذار برات اون یکی چشمشم در بیارم بخوری :/ البته اینجا هم چشم گوسفندو می خورنا :///
 
+ نباید بذاری کسی بهت وابسته بشه وقتی نمی تونی مسئولیتش رو قبول کنی.
+ تو قلب هر زن، یه دختر جوون زندگی می کنه.
۹۹/۰۴/۱۸
مهناز

نظرات  (۸)

۱۸ تیر ۹۹ ، ۱۷:۱۹ عاشق بارون... ⠀

اون آهنگه که اونجا که دختره چمدونشو جمع می‌کنه پخش می‌شه و اون یکی آهنگه که اونجا تو بارون می‌ره دنبال اون دختر اولی که باهاش حرف بزنه رو دوست دارم! ‌:)

پاسخ:
پس تو هم دیدیش :) 
منم اکثرا آهنگاشو دوست داشتم. باید دانلودشون کنم.

اگه وقت کنم حتما تماشا میکنم

 

ممنون بابت معرفی فیلم :)

پاسخ:
خواهش می کنم :)

سلام .دلم برات تنگولیده بود اومدم پست شاهنامه رو بخونم .دیدم طولانیه سر فرصت میخونمش .یک عدد بهار تنبل در من جوانه زده😀

پاسخ:
سلام. دل به دل راه داره پس ⁦^_^⁩
خوندن پست های خیلی طولانی حوصله می خواد ؛)
 دلم نیومد داستان رستم و اسفندیار رو تیکه تیکه کنم. هر کاریم کردم کوتاه تر از این نشد :دی

😘😘😘

 

پاسخ:
😘🧡

مهناز خانوم یکم از خودت بنویس بعضی وقتا از ننه و گلی جذاب:))

پاسخ:
چه کامنتت زمان بندی جالبی داشت از این جهت که من چند روز گذشته افتادم به جون آرشیوم و حالا پاک نکن کی پاک بکن بود! 
اصلا یه چیزایی نوشته بودم که هی به خودم می گفتم که چی بشه مثلا :/
برای همین دیگه الکی نمیام یه چیزی بنویسم که یه چیزی نوشته باشم مثلا :دی البته سعی می کنم!

ننه یک ماهو نیم بود اینجا نبود تازه برگشته :)
گلی خوشحال شد کامنتتو براش خوندم ؛)

ای جانم.بگو بسیار دعا کنه برام

پاسخ:
چشم.
۲۹ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۹ آرزو ﴿ッ﴾

سلام :)

من از این پستت اسکرین‌شات گرفته بودم که بعد از تموم شدن درس‌هام برم دانلودش کنم، از دیشب هر سایتی رو امتحان می‌کنم لینک‌هاش مشکل داره. می‌شه لطفا بهم بگی خودت از کدوم سایت دانلود کرده بودی؟ :)

پاسخ:
سلام ⁦^_^⁩
لینکشو برات میذارم ولی باید با فیلت*ر شک*ن بازش کنی.
https://3nmtak.ir/%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%AE%D8%AA-%D8%A8%D8%AF-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%AA-%D8%B4%D8%AF%D9%85-fated-to-love-you/
من چون حجمم کمه امتحان نکردم ببینم لینکاش کار می کنه یا خراب شده. خودم یه ماه پیش دانلودش کردم.
اگه نتونستی دان کنی بهم بگو.

عه آخ جون یه فیلم دیگه که دیدمش میتونیم باهم درموردش حرف بزنیم...

 

من باب از بخت بد عاشقت شدم:

من از قیافه پسره واقعا بدم میاد :)) ینی تا آخرای داستان میگفتم کاش بازیگرش یکی دیگه بود. و دختره واقعا نازه. چقدرم با عینک بانمک بود. البته عمل هم که کرد باز ناز و بیبی فیس بود.

 

این غذایی که گفتی رو تو فیلمش یادم نبود :)))

 

 

+ شکل آشنایی این دوتا رو دوس نداشتم واقعا :)) چه وضعشه :)) والا :))

 

+آخ. عاااشق اون نقاشی هایی بودم که دختره میکشید. بسیار :)

پاسخ:
نگووووو... جانگ هیوک به این قشنگی :)
ولی به نظر منم با عینک خیلی بهتر بود. کلا بعد از رفت و برگشتش یه جوری شد :/
دلم برا خواهر برادره هم خیلی می سوخت!

اولین بار موقعی چشمو خوردن که مامانش تو انبار زندانیشون کرد :دی

+ آره واقعا :) ولی خب داستان رو همون اتفاق پایه ریزی شده بود :دی
+ منم منم... روح داشتن!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">