Kill me, heal me/ 2015
داستان درباره چا دو هیون جوانی بیست و چند ساله است که به خاطر اتفاقاتی که در بچگی تجربه کرده، دچار اختلال چند شخصیتی شده است.
یکی از قشنگ ترین سریال های کره ایه که دیدم. علاوه براین که موضوعش یک اختلاله، کمدی و عاشقانه سریال هم خیلی خیلی خوب بود. شخصیت پردازی ها فوق العاده بود، بازی ها هم همینطور. جی سانگ به خوبی از پس چندین نقش بر اومده بود. شین سه گی خیلی جذاب بود پری پارک دوست داشتنی و یونا بانمک چقدر من به خاطرش خندیدم؛ خدا این جی سانگو نکشه.
اسپویل
⚠️به نظرم نقطه ضعف فیلم عدم شخصیت پردازی درست راجع به پدر چا دوهیونه چون من هر چی فکر می کنم نمی دونم آدمی که چنان از آزادی حرف می زد و با پسرش مهربون بود چطوری یهو تبدیل به چنان آدمی شد :/
و بعد از بیست و چند سالی که بیدار شد انگار همین دیشب خوابیده نه اثر زمان روی چهره اش مشخص بود نه حرکات و حرف زدنش! از مادرش هم که این همه منتظر بیدار شدنش بود، خبری نبود که نبود :///⚠️
+ بالاخره یه موقعی یه روز خوب میاد.
+ هر طور نگاه کنی بازیت افتضاحه حسابی به درد سلیقه این روزای دنیا می خوره.
+ برای یه مرد ممکنه غم و اندوه این حس قابل مقایسه باشه با از دست دادن یه کشور...
منم فکر می کنم کشورمو از دست دادم.
+ تو نمی دونی توی کیف یه بمبه یا یه شمش طلا مگر اینکه درشو باز کنی و ببینی؛ تصوره که تعیین می کنه از یه چیزی چقدر بترسی؛ ترس چیزیه که آدما بر پایه تصورات خودشون خلق می کنند.
+ تو قلب هر کسی یه جای تاریک وجود داره؛ اگه نادیده گرفته بشه یا بهش اهمیت داده نشه تاریکیش بیشتر و بیشتر می شه. تو باید با تمام شجاعتت از پله ها بری پایین و چراغا رو روشن کنی؛ اگه تنهایی می ترسی یکی می تونه دستاتو بگیره.
تعریف اینو چندجا خوندم
باید ببینمش :)