شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

و بالاخره و بالاخره بعد از یک سال پوشه فیلم ها رو خالی کردم؛ دیدمشون و تموم شد :)))

What Happened to Monday 2017: تعداد جمعیت روی زمین روز به روز داره بیشتر می شه و دولت برای جلوگیری از این روند، داشتن بیشتر از یک فرزند رو ممنوع می کنه و فرزندهای بیشتر رو از خانواده ها می گیره... زنی به شکلی غیرقانونی هفت فرزندش رو به دنیا میاره!

یک ایده و داستان خوب با یک بازیگر خوب تر که از پسِ هفت تا شخصیت متفاوت بر اومده و اصلا به آدم این حسو نمی ده که با یک بازیگرِ ثابت طرفه! اما به نظرم با سکانسی تمام فیلم به گند (با عرض معذرت) کشیده می شه! من واقعا نمی فهمم یه سری صحنه ها چرا باید باشن وقتی حتی در خدمتِ داستان فیلم هم نیستن و اصلا با اشاره ای می شه ازش رد شد!

یک چیز دیگه اینکه راهکار دیگه ای می تونست برای کنترل جمعیت به کار گرفته بشه که اصلا بچه ای متولد نشه! تا اینکه بخوان مثلا بچه های اضافه تر رو از خانواده ها بگیرن؛ چون در ابتدای فیلم هم اشاره می شه که به خاطرِ اصلاح ژنتیکیِ محصولات و یک سری عوامل دیگه اکثرا مادران چند قلو به دنیا میارن!

یا مثلا اصلا ما نمی فهمیم اون دیوارِ جدا کننده دقیقا چرا هست؟ 

سکانس تکان دهنده اش هم تصمیم سخت پدربزرگه بود! کاری که مجبور بود انجامش بده!

me before you 2016: من متوجه نمی شم چرا وقتی محو زیبایی یک بازیگر می شن شروع به تعریف ازش می کنند :/ واقعا نمی فهمم! تازه تو نقد و معرفی هایی هم که خوندم نقطه قوت فیلم رو بازی همین بازیگر می دونند!  تو این فیلم تصنّع از بازی امیلیا کلارک همینطور شُرشُر می باره! انقدر که از این تصنع و لوس بازی و اداهای بی جای صورت، حالت تهوع بهم دست داد. به تنهایی تمام فیلمو نابود کرده :دی به نظر من این بازی کردن نیست؛ این زور زدن برای بازیِ یه نقشه! این فیلم هیچ چیزی نداره به غیر از رنگ و لعاب و یک فیلمنامه اقتباسی!

به نظرم می شه اسکارِ فاجعه رو با کمال احترام به این فیلم تقدیم کرد: "توجه توجه... دیدن این فیلم برای چشم های نازنینتان ضرر دارد"!

The intouchables 2011: چندین بار دوبله‌شو دیدم و با اینکه دوبله خیلی خوبی داره اما دیدن زبان اصلیش یه لطف دیگه داشت. اگه ندیدینش و دنبال یه فیلم خوب تر از خوب هستید که زودتر دست بجنبونید و یه کم حس خوب بگیرید ازش؛ انقدر که این فیلم ماه و خورشیده :) درباره یه مردیه که طی یک اتفاقی فلج شده و مدام پرستار عوض می کنه؛ تا اینکه کسی با اومدنش نور می پاشه به زندگیِ سردِ این مرد؛ و اشتباه نکنید انقدر کلیشه ای نیست که پرستارش یک زن باشه و اینا عاشق هم بشن :/ ؛) داستانش اقتباسی از یک زندگی واقعیه.

                        

The Mountain Between Us 2017: بعد از تیتراژ پایانی متوجه شدم که یک اثر اقتباسیه و گویا کتابش تو ایران هم ترجمه شده. راجع به دو نفره که پس از یک سقوط در یک کوهستان سرد و برفی گیر میفتن و تلاش می کنن که خودشون رو نجات بدن... روابط شخصیت ها تو سطح باقی مونده،دیالوگ ها هیچ کمکی به عمق دادن بهش نکرده! خودِ دیالوگ ها چندان قوی نیستن و من اصلا متوجه نمی شم چرا اسم هر رابطه ای رو عشق میذارن :/ حداقل یک زمینه سازی قوی هم برای این اتفاق، اتفاق نمی افته. همین جور یک دفعه ای :/  دیگه حرفی ندارم! معمولی بود.

seven 1995: شوکه کننده! قاتلی که بر اساس هفت گناه کبیره شکم پرستی، گناه، طمع، تنبلی، شهوت، غرور، حسادت و  خشم دست به قتل های وحشتناکی می زنه! شاید بهتر باشه بگیم شکنجه هایی که منجر به مرگ می شه! و برای این کار کتابهایی رو اساس قرار داده از جمله کمدی الهی دانته! 

می تونم بگم قاتلِ این فیلم از وحشی ترین ها و روانی ترین آدم هاییه که در یک فیلم شاهدش بودم. فیلمی که کتاب در اون نقش پررنگی داره اما نه نقشی مثبت! یادمه قبلا یه فیلمی دیده بودم که قاتل بر اساس یک کتاب جنایی، تمامی قتل هاش رو پی ریزی کرده بود و طبق اون پیش می رفت! خیلی اتفاق وحشتناکی می تونه باشه. بازی ها معرکه بودن. هم برد پیت، هم مورگان فریمن و هم خودِ شکنجه گر و اما پایان مبهوت کننده اش! فکر می کنم از اواسط داستان کمی قابل حدس بود.

The Curious Case of Benjamin Button 2008: داستان بچه ای که پیر متولد می شه و به مرور جوون می شه... گریم ها خیلی خیلی خوب بودن. ایده و داستان اصلی به نظرم بی نظیر بود. بازیگرا فوق العاده بودن و دیالوگ ها خوب. فقط انتظارم ازش بیشتر از اینی که هست، بود. ترجیح می دادم بیشتر از پرداختن به خوشگذرونی های دو شخصیت اصلی، یه کم راجع به واکنش بقیه نسبت به روندِ سنی بنجامین و احوالات خودش پرداخته می شد، مخصوصا اواخر داستان.

Passengers 2016: داستان راجع به ستاره پیماییه که قراره چندین هزار مسافر رو به یک سیاره دوردست و قابل سکونت منتقل کنه که این انتقال صد و بیست سال زمان می بره و برای این کار مسافرها توی یک خواب مصنوعی قرار داده شدند تا اینکه بر اثر یک اتفاقی یکی از مسافرها نود سال زودتر از موعد مقرر بیدار می شه.... و خب آیا تو می تونی تنهایی به مسیر ادامه بدی و سقوطت رو ببینی یا دوست داری دست یکی رو هم بگیری و با خودت بکشی پایین؟ و اصلا از کجا معلوم که اون دست، نجات دهنده ات نباشه؟! هوووووم؟! باید ازمسیر زندگی لذت برد یا تمام مدت نگاه و نگرانی رو دوخت به آینده؟!

می بینید داستان هیجان انگیزی داره ولی مشکل اینجاست که اون اواخر و با ماجرا و اتفاقات بعدش فیلم به یک سمت دیگه میره که اگه اینطوری نمی شد و اتفاقات دیگه ای می افتاد، قطعا نظرات مثبت زیادی دریافت می کرد ولی من دوستش داشتم حتی با وجود اون تصویر پایانی اغراق آمیزش! و ای کاش برای انتخاب یک نفر می رفت سراغ اطلاعات آدم ها نه اولین نفری که توجهش رو جلب می کنه!

یک فیلم علمی تخیلی که جنبه تخیلیش بر علمیش می چربید؛ جنیفر لارنس به نظرم فوق العاده بود.

آه.... و اون سکانس بار و مایکل شین :)... وقتی برای اولین بار دیدمش یاد سکانس مشابهی توی فیلم درخشش افتادم.

و سکانس جالب توجه استخر که خیلی خوب بود.

               

The Big Sick 2017: یک پسر پاکستانی عاشق یه دختر آمریکایی می شه!  خوشم اومد و جالب بود!تقابل دو تا فرهنگ! با دید یک اثر اقتباسی از یک زندگی واقعی بهش نگاه کنید و از بازی ها لذت ببرید. اقتباسی از زندگی واقعی بازیگرِ نقشِ اولِ این فیلمه.

         

Mansfield Park 2007: خیلی حیفه که این فیلم حتی یک زیرنویس فارسی هم نداره! جدی خیلی خیلی حیفه :( مجبور شدم با زیرنویس انگلیسی ببینمش ولی خب چون اقتباسی بود و قبلا کتابش رو خونده بودم، کاملا در جریان بودم. اقتباس خوبی بود و دیدنش چسبید؛ دلم برای کتابش و حس لطیف و ملیحی که موقع خوندنش داشتم، تنگ شد.

انگار جین آستین این کتاب رو بر اساس این بیت شعر نوشته باشه:

آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم/ یاااار در خانه و ما گرد جهان می گردیم

:)

         

The Shape of Water 2017: ایده اش خوب بود اما منم مثل خیلی های دیگه موندم که چرا این فیلم اسکار گرفته :/// به نظر من یک اثر فانتزی هم می تونه از یک منطق روایی پیروی بکنه حتی اگرم اینطور نباشه نباید ابن بی منطقی توی ذوق بزنه! بعضی حوادث داستان واقعا توی ذوق می زد و از اون طرف هم سکانس های مزخرفی داشت که من باز نمی فهمم اگه نبود مثلا چه مشکلی برای فیلم پیش می اومد :/ اصلا خانوادگی نیست.حتی پیشنهادی هم نیست. این همه فیلم خوب هست، این همه فیلم فانتزی خوب. می شه به جاش چهار پنج بار ادوارد دست قیچی رو دید و هر بار لذت برد به جای این که حس کسالت و بی حوصلگی بهتون دست بده. فکر می کنم اسکارش بیشتر به خاطر پایانش باشه!

داستانش برمی گرده به دوران جنگ سرد میان آمریکا و روسیه. آمریکایی ها موجودی رو کشف کردن و دارن روش تحقیقات انجام می دن و چون به نتیجه می رسن که بهتره از بین ببرنش، یکی از خدمتکارها که رابطه عاطفی با این موجود برقرار کرده، سعی می کنه بهش کمک کنه....

به هر حال فیلم دیدن سلیقه ایه شاید شما دوستش داشتید!

The miracle worker 1962: به این می گن فیلم. فیلمی که بعد از گذشت حدود شصت سال هنوز تازگی و جذابیتش رو حفظ کرده. این فیلم همه چیز داره؛ داستان خوب و در عین حال پیچیده، جذابیت، بازی های درخشان و ....

فیلمی که روی روایتش متمرکزه، خوش ساخته، متاثر کننده است و معرکه ظاهر می شه. می شه بارها و بارها دیدش و  هر بار غرق لذت شد.

هر دو بازیگر زنش اسکار بهترین بازیگر زن نقش اصلی و فرعی رو با این بازیهای درخشان بردن.

         

the artist 2011:  یک فیلم صامت فرانسوی درباره مردی که بازیگر نقش اول فیلم های صامته و وقتی سینما به سمت ناطق بودن پیش می ره نمی تونه این تغییر رو بپذیره... 

فقط اینو بگم که برنده پنج تا جایزه اسکار بهترین فیلم، کارگردانی، بازیگر مرد، موسیقی متن و طراحی لباس شده... دیگه تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل :)))

من به غیر از چند جا که حس کردم کش دار و حوصله سر بر شده، لذت بردم از فیلم. چندین و چند سکانس دوست داشتنی و کم نظیر داشت که مطمئنم شما هم از دیدنش لذت می برید. با یک پایان دلپذیر و بازی های عالی مخصوصا بازیگر مرد که معرکه کمه برای توصیف بازیش فقط درخشندگیش رو موقع خندیدنش ببینید! 

                   

The pianist 2002: چنان غصه دارم کرد... چنان که....

فقط بذارید حسم رو از دیدنش بگم؛ انگار که با دیدن هر سکانسش چاقو رو توی قلبت فرو  کنن و بذارن همونجا بمونه و بعد با سکانس ناراحت کننده بعدی درش بیارن و تو نقطه سالم بعدی فرو کنن و تا آخر فیلم برای قلبت دیگه نقطه سالمی باقی نمونده باشه!!!

و بعد دلت بسوزه که چرا هیچ پناه و پناه گاه و سرزمینی نداشتن و بعدتر با خودت بگی چرا الان دارن برای به دست آوردن سرزمینی همون ظلمی رو می کنن که دیدن.

فیلم سه تا اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی، کارگردانی و بازیگر مرد رو برده. اگه توانایی دیدن سکانس های ناراحت کننده رو ندارید، که نبینید ولی گاهی دیدن چنین فیلم هایی لازمه.

کاش آدم ها همیشه انسان باقی بمونن. تحت هر شرایطی.

این هم یک اثر اقتباسیه؛ داستانی از زندگی یک پیانیستِ لهستانیِ یهودی در زمانِ اشغالِ لهستان توسط آلمان در بحبوحه جنگ جهانی دوم (جمله طولانیی شد می دونم :) و از لحاظ زبانی هم کلی ایراد بهش وارده که بی خیالش می شیم.)

           

(Le notti bianche (white nights 1957: اقتباس ایتالیایی شب های روشن. خوب بود یعنی ارزش یک بار دیدن رو داره و فکر نمی کنم بخوام یکبار دیگه هم ببینمش. به نظرم اقتباس ایرانیش خیلی بهتر و دوست داشتنیه و من اون اقتباس رو می پسندم.

rebecca 1940: اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی رو برده. دو بازیگر نقش اصلی بسیار دوست داشتنی بودند و تصور کنید یکیشون قبلا نقش آقای دارسی رو بازی کرده و یکی جین ایر رو ^_^ کلا فیلم رو دوست داشتم البته تصمیمم بر این بود که بعد از خوندن کتابش ببینمش اما چون معلوم نبود کی بتونم بخونمش و از طرفی داشتم پوشه فیلما رو خالی می کردم دیگه دیدمش. الان بیش از پیش دلم می خواد رِبکا رو بخونم.

   د           

War and peace 1956: و اما آخرین فیلم؛ کلا چون هیچ تصمیمی مبنی بر این نداشتم که کتابش رو بخونم، گفتم حداقل فیلمش رو ببینم داستان رو ندونسته از دنیا نرم :دی بسیار دلچسب بود با وجودی که سه ساعت و نیم بود. البته یک مقدار صحنه هایی که مربوط به جنگ بود کشدار بود ولی در کل خوب بود با یک عالم دیالوگ های جذاب و بازی های دلپذیر؛ و یک نکته دیگه این که بازی آدری هپبورن از خودش قشنگ تره ^_^ یعنی فقط چهره ی زیبا نداره، بازیشم دلچسبه.

آآآخ آاااخ آااااااخ فقط یه نگاه مقایسه ای تو آی ام دی بی بین امتیاز این فیلم با "من پیش از تو" بکنید تا آه از نهادتون بلند بشه ://// و دیگه به آی ام دی بی اعتماد نکنید!آاااااااه خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا....

                 

چقدر فیلم اقتباسی هست و چقدر فیلم های قدیمیِ دوست داشتنی وجود داره. حیف اون بازیگرا نبود؟!

الان دیگه فقط یه مینی سریال دارم برای دیدن و بعدش هم میرم سراغ چند تا سریال کره ای و بعد اگه عمر و اشتیاقی باقی بود و نت داشتم میرم سراغ دانلود بقیه لیستم که حدودا چهل تاست!

۹۹/۰۳/۳۰
مهناز

نظرات  (۱۰)

ماشالا چقدر فیلم :)

اولی رو دیدم خوشحال شدم بالاخره یه فیلمیه که منم دیدم ولی فقط همون بود :/

خیلی دوست داشتمش 

کدوم صحنه گند کشیده بود؟؟؟  

پاسخ:
:) 
احتمالا سانسور شده اش رو دیدی. نپرس اصلا🥴

آره سانسور شده بود

پس سکوت پیشه می کنیم...

پاسخ:
خیلی هم عالی ؛)
:))

برا خودم متاسفم که از بین این همه فیلم (خب حالا به جز من پیش از تو :دی) فقط اولی رو دیدم. و فکر کنم فهمیدم کدوم صحنه رو میگی :/ اه :/ :))

چقد فیلمای خوب دیدی آقا ^_^

از بین‌شون the artist توجهم رو جلب کرد. صامته کامل؟ ولی جدیده؟ ۲۰۱۱؟ باید جالب باشه!

 

راستی شب‌های روشن که ازش فیلم اقتباسی ساخته شده، کتابی بوده؟

پاسخ:
متاسف نباش. تو هم قطعا فیلمهایی دیدی که من ندیدم، برای هممون همینطوره ؛)))
واقعا هم ااااااااااااااااااااه!
کاش نظرتو راجع به من پیش از تو هم می گفتی ؛)

آره صامته با موسیقی. حالا دیگه جزئیاتو نمی خوام لو بدم ولی تجربه جالبی بود. امیدوارم اگه دیدیش دوسش داشته باشی. حتی اگه هیچی هم نداشته باشه چندین سکانس به شدت جالب و دوست داشتنی داره که می تونی هی فیلمو به خاطرشون عقب و جلو بکشی و غرق بشی.

آره اقتباسی از کتاب شبهای روشن فئودور داستایوفسکیه.

آخ جون مهناز. ی بار ی پست معرفی طولانی گذاشتی و منم چندتاشو دیده بودم. 

باهم حرف بزنیم درموردشون:))

 

اولی رو گذاشته بودم تو لیست ببینم، پرتو توی روبیکا فک کنم، دید ماجراشو گفت خوشم نیومد از این همه صحنه خشن 

ندیدم. اما اگر کتابش بود احتمال داشت به خاطر داستانش بخونم:))

 

2 الان که اینا رو نوشتی شک کردم که من به خاطر رنگ و لعابش این فیلم و دوس داشتم یا چی...

اما موقع دیدنش به من که حس خیلی خوبی داده بود. حس نمیکردم رفتار رختره تصنعی باشه. یه جاهایی از فیلم حرصم درمیومد اما مجموعا لذت بردم. 

 

سومی پیشنهاد خیلی ها رو دیدم ک گفتن اینو ببینید اما ندیدم :)))

اگه نت این ماهم موند، اینو دان میکنم ک بعد امتحانا ببینم. 

 

اون بچه هه ک پیر متولد میشه رو انقد خودم بچه بودم که دیدم، الان دقیق یادم نمیاد. یادمه گریم هاشون برام شگفت انگیز بود و داستانش جالب. اما خب نظر دقیقی نمیتونم بدم.

 

پسنجر :)) گوگول...

ترجیح میدادم نسخه سانسور شده اش رو ببینم واقعا. 

چی بود اون وسط. 

از وقتی تصمیم گرفتن با شرایط به وجود اومده باهم بسازن باحال بود اما. اما جزء چیزاییه ک هردفعه خودمو جای هرکدومشون میذارم حس متفاوتی پیدا میکنم. 

اما اره واقعا اگ کسی میتونست مشکل فنی رو حل کنه ب جا اینکه دو نفرشون ب آخر سفر نرسن، خب خیلی بهتر بود. 

ایده جذابی داشت. 

با اینکه ایده جدیدی نبود. 

 

دِ شیپ آو واتر

واااقعا حاضر نیستم یک بار دیگه ببینمش. 

اوه. 

چرند ب تمام معنا

چی بود اون صحنه های داغون مشمئز کننده وسطش؟ هم خشن بود هم بی ادبانه. اصا خوشم نیومد.

اینم کاش با سانسور میدیدم.

تو فیلیمو مردم خیلی تعریفشو کرده بودن بعد نوشته بودن که انقد سانسور کردین ماجرا رو نفهمیدیم.

اما فک کنم یکم اغراق میکردن. چون اون قسمت های سانسوریش رو اگ حذف کنیم، داستان باز هم کامله. 

 

همینا رو دیده بودم:))

این فیلمات تموم شد... به به. الله برکت :) 

پاسخ:
به به... حرف زدن باهاتو دوست دارم :)
۱. آره یک مقدار خشونتش زیاد بود، با ندیدنش هم چیزی از دست نمیدی  ؛) برای من دیدن هفت قلو با بازی فقط یه نفر خیلی جذاب بود چون هر کدوم ویژگی های مختص خودشون رو داشتن.
۲. وای پاییز نمی دونم. برای من بازیش انقدرررررررر افتضاح بود که اصلا نذاشت از فیلم لذت ببرم! فکر می کنم تا حالا بین بازیگرهای خارجی تا این حد بازی ضعیف ندیده بودم. حتی بازی بازیگر ویل هم خیلی خوب و جالب توجه نبود به غیر از سکانس تولد! 
می تونم اسکار ناباریگری رو بدم به امیلیا کلارک بابت بازیش تو این فیلم :دی
۳. اینو اصلا اژ دستش نده. خیلی خوبه و اگه دوستش داشتی میراکل ورکر رو هم ببین بعدش. نگاه به سیاه و سفید بودنش نکن.

بنجامین خوب بود اما نه اونقدر که آدم بخواد بازم ببیندش! خواستی ببینی هم سانسور شده اش رو ببین.

درباره پسنجرز آخ راست می گی نمی دونم چیه هی راه به راه از این صحنه ها اضافه می کنن به فیلما! 
و پاییز آیا می دانی این فیلم رو به پیشنهاد تو دیدم؟! ممنونم🌸
خب می دونی چیه من ترجیح می دادم کلا مشکل فنی جدی در کار نباشه که اینا بخوان حلش کنن و یا بیدار شدن دختره توجیه بشه. ترجیح می دادم با هم کنار بیان یا همون به قول تو به آخر سفر برسن.
آااااااه د شیپ آو واترو که نگو. کاملا باهات موافقم. با تک تک جملاتت. من کاش اصلا نتمو پاش حروم نمی کردم! تا من باشم بدون چک کردن فیلمی رو دانلود نکنم :/ روانمو به هم ریخت!


:) آره یه نفس عمیق و راحت کشیدم بعدش.

چه همهههه فیلممم دیدی آفریننن=))))

اما آقا یچیزی، با اینکه کلا داستان من پیش از تو داستان زردیه و استحقاق اون امتیاز آی ام بی دی رو نداره و غیره و غیره، قبول ندارم به این اغراقی که میگی بازی امیلیا کلارک تصنعیه. شاید بعضی جاهاش این حس به تو القا شده، ولی بنظرم به اندازه ی لوی خود کتاب بی شیله پیله و قشنگ بازی میکنه.

خدایی باهات موافقم و حتی اونقد ارزش دفاع نداره ولی واقعا بی رحمانه بهش حمله کرده بودی :)

بقیه فیلمارم بردم تو لیستم^-^

پاسخ:
:))))
خب بالاخره نظرات متفاوته! من داستان من پیش از تو رو تو کتابش با وجود زرد بودنش دوست دارم  ولی نظرم راجع به کلارک باز هم همونه. به نظرم بازیش اَدا بود تا بازیگری! باهات هم عقیده ام که لوی کتاب بی شیله پیله بود و سعی می کرد شاد باشه و شاد زندگی کنه ولی لوی فیلم نه! داشت ادای شاد بودن و دختر بی شیله پیله بودن رو در می آورد! فقط به حرکات صورتش نگاه کن!
ولی جدی با نظرت موافقم که بی رحمانه نظرم رو راجع بهش گفتم :))

امیدوارم قشنگاشونو ببینی و لذت ببری :)

بد گفتم جمله‌م رو، می‌خواستم بگم متاسفم که باقی فیلما رو ندیدم ولی به خاظر ندیدن من پیش از تو متاسف نیستم :)))

پاسخ:
آهاااان! ولی گویا من بد متوجه شدم :))

به به چه همه فیلم! *-* 

 

بذار اول بگم کدوماشونو دیده م. 

 

intouchables

seven

the pianist

 

هر سه شونم به نظرم خیلی خوب بودن. ولی سونو واقعا دوست نداشتم. به نظرم ترویج خشونت بود، و خشونتش واقعا از حد تحمل من بیرون بود. مخصوصا با اون دستاش، واقعا حالم بهم خورد. 

 

اولی هم داستان خیلیییییی خوب بود، آهنگشو هنوزم من تو گوشیم دارم و گوش میدم، ولی چی بود اون زنه ی همجنسگرا مثلا !! حتما باید یه چیزی بچپونین تو فیلم گند بزنین بهش؟ 

 

پیانیست ازین نظرا به نظرم از همه شون بهتر بود.

 

و خیلی باهات در مورد ادری هیپورن و کلا فیلمای اون دهه موافقم. خیلی مرسی که معرفیشون کردی! *-* 

پاسخ:
سون جزو فیلمهای محبوب منم نیست ولی نمی شه انکار کرد که فیلم خوبیه. من سر سومین سوژه قاتل که همون مورد تنبلی بود، به معنای واقعی کلمه شوکه شدم!
دستاش؟!

آره درباره اون زن باهات موافقم. جالب نبود ولی در کل خیلی باز هم نشونش نداد. یعنی در برابر بعضی سکانسهای بعضی فیلم ها خیلی مزخرف نبود! می دونی چی می گم؟! در حدی که یه کوچولو در موردش گفت و رد شد و نه چیزی بیشتر. در کل این فیلم همیشه جزو محبوبترین هامه.

پیانیست خیلی قوی بود. خیلی خیلی و تمام چیزی رو که می خواست بگه گفت.
سکانس پیانو زدنش در برابر اون افسر آلمانی خیلی باشکوه و بهت آور بود.

می دونی من همیشه فکر می کردم شاید آدری فقط زیبایی داره. یعنی فکر می کردم زیباییش خیلی پررنگ تر از بازیشه ؛ جنگ و صلح اولین فیلمی بود که ازش دیدم و نظرم رو کاملا نسبت به خودش تغییر داد.
قربونت😊

همینکه خش خشی کردده بود دستاشو تا اثر انگشتش نیفته

پاسخ:
آهااان آره...😱 آدمی که می تونست اون کارا رو با اون آدما بکنه این در برابرش یک اتفاق ساده بود.

ربه کا رو حتما بخون چون پایان فیلم به طرز خیلی زشتی با پایان کتاب فرق داره و پایان کتاب خیلی بهتر و واقعی تره من اول کتابشو خوندم بعد که فیلمو دیدم عصبانی شدم از تغییرات بیخودش برای همین لذتی نداشت

پیانیست منو داغوووون کرد چون خودمم با حال خیلی بدی دیدمش

Shape of water بنظرم به شدت مزخرف بود به زور دیدمش

Seven که عالی بود

Passengers خوب بود 

Me before u همونطور که گفتی من از رنگ و لعابش خیلی لذت بردم ولی متوجه بازی بد امیلیا نشدم شاید چون دوسش دارم نفهمیدم فقط اینجا بود که متوجه شدم چه ابروهای متحرکی داره و توی got برامون قیافه خشن میگیره 

 

پاسخ:
ای بابا! نمی دونستم! امیدوارم پایان کتاب پایان غم انگیزی نبوده باشه :(
پیانیست از اون فیلمائیه که نباید وقتی خیلی حالت خوبه یا خیلی بد، بری سراغش! عمیقا ناراحت کننده و در عین حال درگیرکننده است.
آه از شیپ آو واتر که نگو دیگه!
آره سون تو ژانر خودش از بهتریناست.
و پسنجرز دوست داشتنی :)
من متاسفانه یا خوشبختانه گات رو ندیدم. از امیلیا هم فقط همین فیلمش رو دیدم و کلا دورشو خط کشیدم :دی  اصلا بازیش با سلیقه من جور نبود! (جدا امیدوارم تو همه فیلماش اینجوری نباشه :دی) و به نظرم ضعیف بود؛ گویا فقط هم خودم همین نظرو دارم :|

اره توی گات من دوسش دارم شایدم فقط کاراکترشو دوس داشتم

پاسخ:
شاید! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">