چیزی برای گفتن نیست!
+ دیشب داشتم پست زیست محیطی آقاگل رو می خوندم، با خودم گفتم حتما باید یه کیسه پارچه ای برا خودم پیدا بکنم. نشدم دیگه عزممو جزم می کنمو یکی درست می کنم. صبح یعنی همین یه ساعت پیش به شکل اتفاقی یه کیسه پارچه ای به دستم رسید! من ذوق! من نگاه :))))
+ ننه بعد از این که عکساشو دیده می گه نه من بد افتادم. چرا این شکلی میفتم تو عکسا...:/ بعد از چند ثانیه مکث می گه اونایی که تو واقعیت قشنگن تو عکسا خوش عکس نیستن : دی
+ این مدت فقط دارم سریال کره ای می بینم. لعنتی اینی که الان دارم می بینم انقد جذاب بود که پنج قسمت یه ساعته رو تو یه روز دیدم! بیاید یه کم نصیحتم کنید :دی
+ بالاخره ناتور دشت رو خوندم. می نویسم درباره اش.
+ ما وقتی یکی خیلی خوابش میاد و چشماش خمار شده بهش می گیم انگاری نفت چشمات کم شده! چند شب پیش داشتم بهش فکر می کردم. قدیمی ها چقدر استاد بودن تو تشبیه و استعاره.
برام سوال شد شمام این تشبیهو دارید یا بومیه و مختص خودمون؟ :دی
+ دارم به این نتیجه نزدیک می شم که اگه isfj نباشم، احتمال بیشتر یک istj ام. این مدت خیلی از ویژگی هاش رو خوندم و از خیلی جهات انگار خود منم! ولی بازم مطمئن نیستم.
+ دوباره حس قدرتم برگشته :دی کامپیوتر تقریبا درست شده. با اینکه هارد گه گاهی صدا می ده، اما بازم خوبه. حدود سی تا فیلم دارم و یه مستند سریالی... من ذوق :)))))))
جانم ننه :)) خدا حفظشون کنه ^_^
منتظرم ببینم از ناتور دشت چی میگی :)
اون تشبیهه رو من تا حالا نشنیده بودم ولی خیلی جالب بود!