پیرزنی که تمام قوانین را زیر پا گذاشت/ کترینا اینگلمن سوندبرگ/ کیهان بهمنی
اگه از کارهای نویسنده های سوئدی خوشتون میاد که احتمالا این اثر رو هم دوست خواهید داشت. هر چند آدم یه جاهایی واقعا احساس می کنه این آثار خیلی شبیه همند. انگار طرز فکر نویسنده هاشون خیلی شبیه همه و گویا همشون عاشق ماجراجویی و پیرمرد و پیرزن هان :) و دیگه اینکه همشون می گن از زندگیت لذت ببر.
اما درباره عنوان؛ عنوان سوئدیش کوتاه بوده؛ «قهوه و سرقت» ولی این «پیرزنی...» عنوان انگلیسیشه که خود نویسنده هم دوسش داره.
خب بریم سراغ داستان؛ سه تا پیرزن و دو تا پیرمرد که تو یه آسایشگاه سالمندان هستند وقتی نمی تونند قوانین خشک و سرسختانه اونجا رو تحمل بکنند از اون جا فرار می کنند و بعد نقشه می ریزند که سرقتی انجام بدن تا دستگیر و راهی زندان بشن چون وضع زندان و زندانی ها خیلی بهتر از آسایشگاه و سالمنداست :)
در کل کتاب خوبی بود و می تونه تلنگر خوبی هم باشه و خدایا با چه سرعتی خوندمش!
هر پنج تا شخصیت بسیار دوست داشتنی بودند. مارتا، مغز، کریستینا، شن کش و آنا گرتا.
کاملا قابلیت تبدیل شدن به فیلم رو داره. یادمه یه همچین فیلمی دیدم ولی اسمش یادم نمیاد.
و اما قسمت مورد علاقه ام هم همونجایی بود که داشتن می رفتن پول آماده رو بردارن؛ همون خلاف نهایی :)) چقدر خندیدم اینجا :))
و بعدشم کاری که تو هتل کردن و تو موزه :)
+ بعدا نوشت: یه جایی از کتاب سه شخصیت دارن با هم گفتگو می کنن واصلا شن کش حضور نداره و در یک جا و مکان دیگه است بعد یهو همون صحنه به سخن میاد و مزه پرانی می کنه :/ نمی دونم حواس نویسنده پرت بوده یا مترجم! و جالب اینجاست اگه اسم شخصیت هم اشتباه نوشته شده باشه بازم اون شوخی ها فقط مال شخصیت شن کش بود!
_____________________________________________________________
- دعای لبهای مومن را بشنو.
- آدم باید با این زندگی بسازد، هیچ وقت هیچ چیز کامل نیست.
- زندگی واقعی هم همینطوره؛ کسایی که هیچی نمی دونن برای اون هایی که خیلی می دونن تصمیم گیری می کنن.
- حالا چون جامعه پیشرفت می کنه دلیل نمی شه فکر کنیم بهتر می شه؛ همیشه هم اینطور نیست.
وقتی کتاب رو خوندم .جمله آخرت رو تو اینستا پست گذاشته بودم.
کتاب بدی نبود من سخت خوندمش اوایلش برام جذاب نبود