همنام/ جومپا لاهیری/ امیرمهدی حقیقت
آشوک و آشیما با هم ازدواج می کنن و به آمریکا میرن تا آشوک درسش رو ادامه بده. این زوج بنگالی اونجا صاحب دو تا بچه می شن. آشوک اسم پسرش رو به خاطر علاقه اش به نیکلای گوگول و یه اتفاق دیگه می ذاره گوگول. اما گوگول گانگولی هر چقدر بزرگ تر می شه بیشتر نمی تونه با این اسم کنار بیاد...
داستان، داستان تقابل دو فرهنگ متفاوته و از اون طرف دلتنگی برای خانواده و وطن و نحوه زندگی در کشور جدید! این که پدر و مادرها سعی در حفظ فرهنگ خودشون دارن اما بچه ها راه خودشون رو میرن چون تو این کشور به دنیا اومدن و با فرهنگ این کشور بزرگ شدن...
کتاب خوب و روانی بود. فقط اون اوایل حس می کردم بعضی جاها توصیفات و توضیحات خیلی زیاده! و یه چیز دیگه اینکه اصلا از رفتارهای تعصب آمیز یا نژادپرستانه یه نکته کوچولو هم نبود. فقط تمسخر اسم و لهجه. شاید زیاد فیلم هندی دیدم و انتظار داشتم که باشه. اما اگه ماجراهای مهاجرتی رو دوست دارید و این تقابل فرهنگ ها براتون جالبه می تونه یکی از گزینه های خوندن باشه.
تو یکی از نقاط عطف داستان، آشوک می گه:
پدربزرگ من همیشه می گوید کار کتاب همین است که دنیا را ببینی بی اینکه یک وجب از جات تکان بخوری.
از جومپا لاهیری داستان کوتاه خوندم. ولی خیلی کند جلو میرفت. این کتابش چطور بود؟ از لحاظ کشش داستان؟
و اینکه چند صفحه بود؟ 🙈