سرگذشت ندیمه/ مارگارت ات وود/ سهیل سمی
داستان از زبان یک ندیمه روایت می شه! اما برای این که بدونید ندیمه ها کی بودن و چه وظایفی داشتند و اصلا تو چه جامعه خفقان آوری زندگی می کردند، باید کتاب رو بخونید!(بلی :دی) فقط لازمه این نکته رو بگم که این جامعه رو ذهن خلاق نویسنده ایجاد کرده و باید بگم که شما با یک کتاب علمی- تخیلی رو به رو هستید. نمی شه گفت علمی ولی تخیلیه! یه قسمتی از کتاب، منو یاد "فارنهایت 451" میندازه! اونم یه کتاب علمی - تخیلی بود و بعد از "هرگز ترکم مکن" این دومین کتابی تو این ژانره که به شکل اتفاقی به فاصله چند روز از اولی، خوندمش! این همزمانی خیلی جالب بود.
یادمه این کتابو یه بار دیگه هم از کتابخونه گرفته بودم و چندین هفته دستم بود اما یه صفحه شو هم نخوندم. احتمالا این روزها زمان مناسب تری برای خوندنش بوده. شاید خیلی از شما کتابشو خوندید و خیلی هم به احتمال بیشتر سریالش رو دیدید؛ اون جور که متوجه شدم سریالش خیلی شاخ و برگ داره و خیلی بیشتر از خودِ کتاب هم جلو رفته! و شاید خودم هیچ وقت نخوام که ببینمش ولی پیشنهاد می کنم اگه به این ژانر علاقمندید، کتابشو بخونید.
جمله هایی از متن کتاب:
+ ما از نبود عشق است که می میریم.
+ به مرواریدها فکر می کنم. مرواریدها تف های سفت شده ی صدف ها هستند.
+ هیچ مادری دقیقا با تصور فرزندش از مادر آرمانی تطابق ندارد و به گمان من عکس این حالت نیز صادق است.
من الان چون چالش صد کتاب در سال دارم، فقط دارم دنبال کتابای زیر 200 صفحه ترجیحاٌ میگردم که خوب باشن و بخونم D: از شانسم ولی همه ی کتابایی که برداشتم طولانی ان.
این از همون ژانریه که من دوس دارم *_*