انجمن شاعران مرده/ ن.ه.کلاین بام/ حمید خادمی
داستان توی یک مرکز آموزشی می گذره. یک دبیرستان شبانه روزی پسرانه که نظم و قاعده های خودش رو داره و همه باید به اون پایبند باشن تا اینکه معلم جدیدی به جای معلم ادبیات انگلیسی قبلی میاد و خیلی چیزها تغییر می کنه...
اسم این کتاب باعث می شد که من مدام خوندش رو عقب بندازم و برای خوندنش به شدت مقاومت می کردم. نمی دونم چرا! به جای جاذبه دافعه داشت! با این حال هم به نظرم کوتاه بود و هم کتاب خوبی بود! بعضی قسمت ها که کیتینگ سعی می کرد با تصویر سازی و یه جور تمثیل به بچه ها آموزش بده، دوست داشتنی بود و به نظرم کتاب انگیزه دهنده ای بود. در کل خوشحالم که خوندمش.
ولی می دونید بعد از تموم کردن کتاب چه حسی داشتم؟! چندین بار با خودم گفتم که اصلا دلم خنک نشد! نشد که نشد آقای کلاین بام!
و عجیب اینکه فیلمش قبل از انتشار خودِ رمان ساخته شده! و با اومدن اسم این اثر هم بیشتر اسم تام شولمنی که فیلمنامه اش رو نوشته به ذهن میاد تا خودِ نویسنده!
+ حس می کنم باید برم یکی بزنم رو شونه کارگردان فیلم هندی "محبت ها" و بگم ای ناقلا فیلمت یه اقتباس آزاد از انجمن شاعران مرده بوده نه؟!! فقط شعار (کارپه دیم) رو یه کم تغییر دادین و به جاش گفتین عشق را غنیمت بشمار :))
+ قسمت هایی از ترجمه زهرا طراوتی رو هم خوندم و باید بگم که خوب بود.
+ بخش هایی از کتاب:
- من به جنگل رفتم چون سرِ آن داشتم که آگاهانه زندگی کنم...من بر آن شدم که ژرف بزیم و تمامی جوهر حیات را بمکم... هر آنچه را که زندگی نبود ریشه کن کنم تا آن دم که مرگ به سراغم می آید، چنین نپندارم که نزیسته ام.
- اگه درباره مساله ای مطمئن هستید خودتون رو وادارید که به یه نحو دیگه درباره اش فکر کنید حتی اگه بدونید که این دیدگاه تازه ی شمانادرست یا احمقانه است. وقتی مطلبی می خونید تنها فکر نویسنده رو مد نظر قرار ندید کمی درنگ کنید و ببینید نظر خودتون درباره ی اون موضوع چیه!
- چگونه می توانم تو را به روز تابستان مانند کنم؟ تو دلپذیرتر و خوش تر از آنی.
- همیشه فکر می کردم آموزش و پرورش یعنی یادگیری اندیشیدن مستقل.
من فیلمشو دیدم فقط. فک کنم کتابو از رو فیلم نوشتن آره؟
پ.ن. راستی تو کتاب اسکار و آقای صورتی رو خوندی؟ شروعش کردم و یادم افتاد انگار تو بودی یه تعداد از کتابای اشمیت رو خونده بودی. خیلی خوبه :((