شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

                

داستان درباره دختری باهوش به نام نومبکو است که در محله های زاغه نشین آفریقای جنوبی به دنیا آمده. پدر ندارد و مادرش نیز یک معتاد به تینر و الکل است. او از همان کودکی (پنج سالگی) در یک موسسه تخلیه چاه فاضلاب کار می کند! و سرانجام هم رئیس آنجا می شود؛ در ادامه پایش به یک موسسه تولید بمب و سلاح هسته ای می رسد! و در حالی که در آرزوی یک زندگی معمولی است، یک بمب اتم پایش را دقیقا وسط زندگی او می گذارد...

قطعا به هیچ وجه به پای پیرمرد صدساله نمی رسه! ولی خب اگه سبک یوناسون رو دوست داشتید، این کتاب رو هم می پسندید ولی این دومی شاید نصف جذابیت اولی رو داشته باشه؛ خلاصه اینکه داستان و طنزش خوب بود و کم هم حرص نخواهید خورد :دی

+ اسپویل؟!: دلم می خواست این هولگر یک و سلستین رو تیکه تیکه بکنم! یعنی انقدر رو اعصابم بودن. بخصوص موقع پیچوندن ماشین و ارائه تو دانشگاه به جای هولگر دویی که وجود نداشت :/ همین نومبکو و هولگر دو هم گاهی روی اعصاب بودن. پدر هولگرها که دیگه نگو! علاوه بر تیکه تیکه کردن باید تیکه هاشو مینداختن جلوی حیوونا!

+ دو تا ترجمه دیگه هم داره! من اگه دست خودم بود و می تونستم انتخاب بکنم حتما از بین این سه ترجمه، ترجمه حسین تهرانی رو می خوندم.

این ترجمه گویا از روی نسخه انگلیسی بوده اون یکی از روی نسخه آلمانی و مال حسین تهرانی از روی نسخه اصلی!

+ نکته دیگه اینکه احتمال داره کتاب تا حدی هم سانسور شده باشه! حس می کردم ترجمه بعضی قسمت ها سربسته است! یه جمله از ترجمه دیگه رو با این مقایسه کردم و حس کردم این بامزه تر بود ولی سربسته تر :/ البته می دونم یه جمله برای فهمیدن تفاوت ترجمه ها کافی نیست!

+ و اینکه "دختر بی سوادی که حساب و کتاب سرش می شد" به نظرم اسم مرتبط تریه! همون طوری که اسم اصلی کتاب هم بوده!

+الان متوجه شدم که یوناسون یه کتاب دیگه هم داره که تو ایران چاپ شده ^_^

۹۸/۰۵/۰۹
مهناز

نظرات  (۶)

من پیرزنی که همه قوانین را زیر پا گذاشت رو از کتابخونه گرفتم فکر کردم مال یوناسونه بعد اومدم دیدم مال یک سوئدی دیگه‌ست :o این سوئدیام که همه زدن تو کار پیرزن پیرمردا D:
پاسخ:
:)))) هم تو کار پیرزن پیرمردا و هم به قول فاطمه تو کار اسم های طولانی!
اتفاقا این کتابو کتابخونه ما هم داشت. دوست دارم بخونمش. نمی دونستم نوشته یک نویسنده سوئدیه :)
ترجمۀ حسین تهرانی رو نشر چشمه زده. اسمش هم همینی هست که نوشتین. من با همین ترجمه خوندمش :)
چیزی که برام جالبه، طنز درونی کتابه. اینکه چطور دخترکی از سطح پایی جامعه رو میاره و می‌رسونه به جایی که مثلاً بمب اتم رو چند روز مخفی می‌کنه.

پاسخ:
خوش به حالتون واقعا. کتابخونه ما فقط همین یه ترجمه رو داشت :(
آره کلا یوناسون عجیب قدرت تخیل متفاوتی داره! بهتره بگیم چند سال ؛)
پیرمرد صدساله‌اشم خوندین؟
ولی من خیلی از حسین تهرانی بد شنیدم ، میگن طنز کتابو از بین برده ترجمه هاش. این ترجمه هم عجب معضلی شده تو ایران 
پاسخ:
اتفاقا من از حسین تهرانی مادربزرگِ... فردریک بکمن رو خوندم و خیلی هم دوستش داشتم؛ کتاب طنز خوبی هم داشت و به نظرم خوب منتقل شده بود. همین کتابِ یوناسون رو  یه نفر دیگه که قبولش دارم با ترجمه حسین تهرانی خونده و اتفاقا خیلی هم براش بامزه بوده و خندیده باهاش. کامنت آقاگل رو هم ببین.
حالا نمی دونم چرا بد گفتن ازش!

کلا اسم کتاباشم جمله‌های طولانی میذاره نه؟ :))
پاسخ:
آره.
اسم سومین کتابشم اینه: قاتلی که در آرزوی جایی در بهشت بود
:))
چه قدر برای من هم این کتاب و هم پیرمرد صدساله‌ش شیرین بود.
عاشقشم. و این نوع سبک‌ها رو هم عاشقم. یک کیف محضی داشت خوندنش، بهم حس خوندن رمان واقعی رو می‌داد. که زمین نمی‌ذاریم و باید تا تهش بریم.

+به غیر از این دو کتاب، مگه از یوناس چیز دیگه‌ای هم چاپ شده؟
پاسخ:
برای من هم. هر چند پیرمرد شیرین تر بود و بیشتر دوستش داشتم.
اوهوم. می فهمم.
+ بلی ارجاعت میدم به جوابِ کامنت فاطمه ؛)
ولی حیف هنوز کتابخونه ما نداردش :(
نه. نخوندم اون رو. در همین حد که اسمش رو شنیدم فقط.
پاسخ:
اون خیلی پرماجراتره؛ خیلی و جذاب تر. طنزش هم خیلی بهتر بود. آدمو هر چند صفحه یه بار غافلگیر می کنه. پیشنهاد می کنم هر چه زودتر شروعش بکنید :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">