شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
دوشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۳۴ ب.ظ

و فیلم های هندی!

Rab Ne Bana Di Jodi 2008: به واسطه یه اتفاقاتی یه دختری مجبور می شه که همسر یه پسری بشه و هر دو ناخواسته مجبور می شن تو همچین شرایطی قرار بگیرن. پسرک با بازی شاهرخ خان از اون بچه مثبتای روزگاره :) دخترک تو کلاس رقص ثبت نام می کنه و پسرک که واقعنی دخترک رو دوست داره با یه قیافه تغییر داده شده، با دخترک هم رقص می شه و تو این بین اتفاقات بامزه ای میفته و بالاخره پسرک انتخابو به عهده دخترک میذاره! فیلم جالبی بود. برای سرگرمی و خنده و تفریح فیلم خوبیه. بازی شاهرخ خان هم که بی نظیر بود. یه دیالوگ قشنگ داشت: من خدامو در وجود تو دیدم، برای همین عاشقت شدم؛ توام اگه خداتو در کسی ببینی، یعنی عاشقش شدی.

Badrinath Ki Dulhania 2017: به شکلی طنز از چند تا از رسوم هندی ها در رابطه با ارزش یک دختر و شیوه ای که باید در پیش بگیره و ... انتقاد می کنه. دخترک فیلم بسیار زیبارو بود. خیلی دوستش داشتم؛ آلیا بات. ولی خودِ فیلم معمولی و خیلی مواقع خسته کننده بود و فقط اونجایی که می خواستن برا خواهرش شوهر انتخاب بکنن، بی نهایت بامزه بود. تصمیم تاثیرگذار دختره واقعا رو مخم بود! نه اینکه تصمیمش اشتباه باشه، نه؛ فقط اینکه تو زمان بسیار نامناسبی عملیش کرد. 

Dear Zindag 2016: اصلا، حتی یک لحظه هم حس نکردم که دارم یه فیلم هندی می بینم! دیگه باید عادت کنیم که هندی ها هم عوض شدن، تغییر کردن. دخترک هی وارد رابطه های کوتاه مدت می شه و بعد خودش به شکلی گاها ناگهانی رابطه رو تموم می کنه! و ... سرانجام بعد از این تموم شدن ها و ناراحتی هایی که سراغش میاد تصمیم می گیره به یه روانشناس مراجعه بکنه. بازیگرای فیلم همون آلیا باتِ زیبارو و شیرین زبون بود به اضافه شاهرخ خان. بازم اون انتظاری که ازش داشتم برآورده نشد! اصلا تو پایان داستان چطور اون آدما همه کنار دختره قرار گرفته بودن؟! :/ دیگه زیادی غربی بود!

The Hundred Foot Journey 2014: یه خونواده آشپز هندی که مجبور شدن از هند برن، حالا به یه دهکده؟! فرانسوی رسیدن و پدر خانواده تصمیم می گیره که رستورانش رو درست روبروی یه رستوران فرانسوی باز بکنه...خوشم نیومد کلا.همون موقعی که جنگِ دو تا رستوران به اوجش رسیده بود یهو فروکش کرد! خورد تو ذوقم. پسرک هم نقشش رو اعصابم بود هم قیافش! فقط به خودش فکر می کرد؛ احترام چندانی هم برا پدرش قائل نبود یا من اینطور حس کردم.قیافه دختر فرانسوی رو خیلی دوست داشتم. 

Jab Harry met Sejal 2017: چقدرررر کسل کننده بود! داستان دختری هندی که برای تفریح همراهِ خانوادش تو یه کشور خارجی هستند و موقع برگشت متوجه می شن که حلقه نامزدیشو گم کرده و چون اون حلقه برای خانواده داماد خیلی مهمه مجبور می شه بمونه و بعد از پیدا کردنش برگرده و تو این مسیر راهنمای تور رو هم مجبور می کنه که همراهیش بکنه...و همه چی عوض می شه! خیلی بی مزه بود! شاید تنها نکته مثبتش جدای از بازی تقریبا همیشه خوب شاهرخ خان یه سکانس بود: از اول تا ابتدای اون سکانس. من فقط دیالوگ بولدش رو می نویسم:

- ما بدجور به هم نزدیک شدیم.

+ چی؟

- ببین سیجل تو باید یه روزی بری؛ قبلش هر اتفاقی هم بیفته. تو باید بری پشت سرتم نگاه نکنی!

بعد سیجل با خنده و مسخره بازی می گه:

+ این یعنی من شاید نرم؟! نه هری من زنی نیستم که نامزدم رو رها کنم و برم طرف کسی دیگه؛ تو نگران نباش.

- با شنیدنش قلبم شکست :/ ولی تو نادونی و راه طولانی؛ خیلی عاقلا تو این راه تو دام عشق میفتن و اشتباهی می کنن که زندگیشون رو نابود می کنه.

و آخر همون سکانس هری به سیجل می گه: خواهیم دید امیدوار!

هری یه مرد با تجربه است ولی سیجل خیلی به خودش مطمئنه! اما وقتی قبول می کنی به یکی متعهد باشی باید یه حد و مرزهایی هم مشخص بشه برات! وقتی این حد و مرزها رعایت نمی شه کم کم اسمش می شه خیانت! که به نظرم توی "هرگز نگو خداحافظ" به بهترین نحو نشون داده می شه!

The Lunchbox 2013: ظرف غذایی که زن برای مردش پخته، اشتباهی به دست یه نفر دیگه می رسه و نامه نگاری های بین این زن و مرد غریبه ادامه پیدا می کنه... ابتدا راجع به غذا حرف می زنن و بعد راجع به تنهایی هاشون و ... دوستش نداشتم. فضا تیره و تار بود، به غیر از غذاها که خب نیاز فیلم بود ربطی به پسندیدن یا نپسندیدن من نداره :/ بعد اینکه رابطه ای که به انتها رسیده باید کامل تموم بشه بعد به فکر یه شروع بود و خوشم نیومد. یه دیالوگ مدام تو فیلم تکرار می شد اگه درست یادم باشه: قطار اشتباه ممکنه تو رو به مقصد درست برسونه! این چه دیدگاهیه؟! ://// پایان بازش بیشتر عصبیم کرد تازه چند تا هم نقد براش نوشتن و کلی بَه بَه کردن؛ فیلمبرداریش کار سختی بوده . بازیگراش عالی بودن؛ عرفان خان وقتی با اون چهره ی عبوسش یه لبخند می زد، تماما می درخشید؛ اون سکانسش خیلی خوب بود. بعد راجع به این سیستم توزیع غذایی تو بمبئی هم آشنا شدم؛ خیلی جالب بود غذاهای گرمو هر روز از خونواده کارمندا می گیرن و به دستشون می رسونن!  یه دیالوگ خوب داشت و اگه درست یادم باشه این بود: ما چیزایی رو از یاد می بریم که کسی رو نداریم در موردش باهاش صحبت کنیم.

اگه خواستین فیلمی محض خنده و تفریح ببینید، همون اولی رو ببینید و یه کم بخندین :)

                  

۹۸/۰۴/۱۰
مهناز

نظرات  (۴)

ای بابا. وقتی فیلمیو میبینی و تهش خوشت نمیاد خیلی حس بدی داره برا من. 
پاسخ:
برا منم :(
برا همین سعی می کنم از فیلمایی که خوشمم نیومده بنویسم شاید به کار کسی بیاد چون اکثرا همه فیلمایی رو معرفی می کنن که دوست داشتن؛ برا خودمم آرشیو می شه! البته قبول دارم سلایق متفاوته اما آدم وقتی فیلمای مورد علاقه یکیو می بینه کم کم  متوجه می شه که چقدر ممکنه سلیقه هاشون به هم نزدیک باشه!
۱۱ تیر ۹۸ ، ۱۲:۲۲ روناک رخساری
عاشق فیلم هندی ام
پاسخ:
منم خیلی دوست دارم.
پس اون اولی رو ببین فکر می کنم خوشت بیاد.

قطار اشتباه ممکنه تو رو به مقصد درس برسونه .این همون استدلال خودمونه که میگیم هر کار حکمتی داره یا اینکه میگن ممکنه یه زمانی یه جایی باشی که نباید باشی بعد همون باعث میشه اتفاقای خوب برات بیفته
پاسخ:
از این زاویه بهش نگاه و فکر نکرده بودم! جالبه! خیلی مچکرم که برام نوشتی.
با فیلم هندی خیلی حال نمی کنم نمی دونم چرا واقعا !
پاسخ:
سلیقه است دیگه. هر کی یه جوره ؛)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">