شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۲:۵۵ ب.ظ

آرامش!

این روزها دارم  تمام وسایلمو مرتب می کنم و چیزهایی رو که نیاز ندارم و یا دیگه قابل استفاده نیستن، دور میندازم؛ این کارِ به ظاهر کوچیک اثرات بزرگتری داره برام و بهم حس رهایی و آرامش می بخشه. این روزها احساس آرامش بیشتری دارم و این رو واقعا مربوط به همین کارِ به ظاهر کوچیک می دونم! چون الان شاید تمام داراییم تو یک بسته کارتنِ متوسط جا بشه؛ البته جدای از لباس ها که شاید اونم اگه جمع و جور بکنم بشه یه کارتن دیگه! و خب الان حس می کنم هر کدومشون رو کاملا از دست بدم، شاید به غیر از چندین عکس هیچ وابستگی خاصی بهشون ندارم و واقعا اونقدرا ناراحت نمیشم بابت از دست دادن هیچ کدومشون. حس خوبی دارم! اون چیزهایی که باید، تو ذهنم هست! و بعد شروع کردم به پاک کردن پوشه ها و فایل های اضافیِ توی رم و کامپیوتر و ... 

حتی تصمیم گرفتم آدم هایی رو که دیگه حس خاصی بهشون ندارم از زندگیم کنار بگذارم و این شد که دور بعضی از مثلا دوست ها رو خط کشیدم. دوستی که بعد از هفت هشت ماه بی خبری ازت خبر نگیره که دوست نیست؛ هست؟! فکر نمی کنم! دوستی رو حذف کردم که مدت ها بود دقت کرده بودم به رفتاراش؛ و تو این مدتِ بی خبری بهتر راجع بهش فکر کردم و متوجه چیزایی شدم که اولش شوکه ام کرد! تقریبا هیچ وقت به کسی حس خوب و مثبتی نمی داد؛ همیشه انتظار داشت ما ازش تعریف کنیم؛ ما حالش رو بپرسیم، ما وقتی نیست سراغش رو بگیریم و از چیزهایی که می خره و کارهایی که می کنه تعریف کنیم و تاییدش کنیم! تو این مدتی که با هم ارتباط نداشتیم به این فکر کردم که واقعا دیگه خسته شدم از برآورده کردن همچین انتظاراتی و تحمل شوخی های دل شکننده ای که با آدم می کنه! و بعد به این نتیجه رسیدم که مجبور نیستم تحمل بکنم! و فهمیدم که یه وقتایی باید و باید برای خودمون ارزش قائل بشیم و احترام بگذاریم! صِرف این که این احترام رو به خودمون یادآور بشیم کافی نیست! قرار نیست به خودمون دروغ بگیم.

اگه اشتباه نکنم امام علی (ع) می گن: آنچه ما را آزرده می کند، انسان ها نیستند، بلکه امیدی است که ما به آن ها بسته ایم!

شاید به بعضی ها زیادی امید بستیم و یا انتظار زیادی از بعضی آدم ها داریم که این درست نیست ولی گاهی هم آدم حس می کنه امیدش  به جاست ولی طرفِ مقابل  رو اشتباهی گرفته!

۹۸/۰۲/۳۱
مهناز

نظرات  (۲)

... بلکه امیدی است که ما به آن ها بسته ایم...

می‌بینم که تو هم داری آدم اضافی‌ها رو دورشون خط می‌کشی :)
پاسخ:
چه امیدها که نبستیم :(
آرررررررررره :) قبلا بهت گفتم :) رودربایستی با خودمو گذاشتم کنار! حداقل تو این یه مورد!
من از وقتی هاردمو پاک کردم و تمام اطلاعاتم رفت دیگه هیچ احساس تعلقی به دنیا ندارم :))))))) 

ولی واقعا این پاکسازی خیلی به ذهن ارامش میده. منم هر چند وقت یه بار اینکارو میکنم. در مورد دوستات خیلی کار خوبی کردی. البته من خودم راستش مثلا دوستایی که دارم خیلی اهل زنگ زدن و اینا نیستم؛ ولی واقعا برام دوستای باارزشی‌ان و هردفعه میرم شهرمون میبینیم همو. یا مثلا یکی از دوستام هست که سالهاست خبر ندارم ازش ولی واقعا خیلی وقتا شده خوابشو ببینم، ولی چون خیلی وقته بیخبرم ازش و شماره همراه ازش ندارم روم نمیشه به خونه‌شون زنگ بزنم. 
پاسخ:
چقدرررر خوبه این حس عدم تعلق :))) ولی کاش اجباری نباشه فقط! ان شاالله مشکل هاردت زودتر حل شه.
این چیزهایی که از دوستات می گی و ارتباطتون، به نظر میاد که رابطه تون خوبه! و دل تنگی ای که ازش حرف می زنی که خب اگه شماره داشتی راحت حل می شد.
ولی این چیزی که من از اون دوست! گفتم، فرق می کنه. ما همو می دیدیم درسته مثل خودت کم با زنگ زدن و اینا ارتباط داشتیم و اکثرا زمانی بود که می خواستیم همو ببینیم ولی اگه چند هفته ای از حال هم خبر نداشتیم حداقل یه پیامکی می دادیم به هم ولی وقتی بعد از این همه مدت سراغی از آدم نمی گیره دیگه دوستی معنی پیدا نمی کنه! می دونی چیه؟! از وقتی یه گروه زده بیشتر از قبل دوست داره همه برن حالش رو بپرسن و  از طرفی فکر می کنه همه باید خودشون هر روز برن اونجا و اعلام حضور بکنن که هستن! مضحکه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">