شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
چهارشنبه, ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۱:۴۷ ب.ظ

شاهنامه/ 22

بیژن و منیژه  1

فردوسی از تیرگی شب دلتنگ می شود پس از یار و معشوقش می خواهد که شمع و چنگ و مِی بیاورد :)

بدان سروبن گفتم ای ماهروی              یکی داستان امشبم بازگوی

که دل گیرد از مهر او فرّ و مهر               بدو اندرون خیره ماند سپهر

و اینگونه داستان بیژن و منیژه به نگارش در می آید:

کیخسرو؛ پادشاه ایران به بزم نشسته بود که ارمانیان (مردمانِ سرزمینی در مرز ایران و توران) به دادخواهی آمدند که:

سوی شهر ایران یکی بیشه بود          که ما را بدان بیشه اندیشه بود

چه مایه بدو اندرون کشتزار                 درخت بَرآور همه میوه دار

چراگاه ما بود و فریاد ما                     ایا شاه ایران بده داد ما 

گراز آمد اکنون فزون از شمار              گرفت آن همه بیشه و مرغزار

شاه به پهلوانان می گوید که چه کسی داوطلب جنگ با گرازان می شود؟! تنها بیژن است که اعلام آمادگی می کند. گیو (پدر بیژن) از این رفتار پسرش که جوان است و خام، ناراحت می شود:

به راهی که هرگز نرفتی مپوی           برِ شاه، خیره مبر آبروی

ز گفت پدر، پُس* بر آشفت سخت      جوان بود و هشیار و پیروز بخت

* پسر

و بیژن در خلال این گفتگو پاسخ می دهد که "جوانم و لیکن به اندیشه پیر!" سپس شاه گرگین را به عنوان راه بلد و یار، همراهِ بیژن می کند. بیژن و گرگین، شکارکنان تا بیشه می روند. آنجا گرگین از کمک به بیژن امتناع می کند و می گوید این تو بودی که داوطلب جنگ شدی و پاداش آن را نیز قبل از آمدن به اینجا گرفتی. بیژن تنها با گرازان نبرد می کند و  سرانجام پیروز می شود. اینجاست که گرگین از کارِ خود و بدنامیِ خویش به واسطه آن، می ترسد بنابراین به این فکر می کند که بیژن را به دامی گرفتار سازد! فردوسی اینجا می گه که کسی که به فکرِ به دام انداختن دیگرانه، خودش بیشتر لایق این اتفاقه.

کسی کو به ره بر * کَنَد ژرف چاه        سزد گر نهد در بُن چاه، گاه

[* به ره بر: سبک فردوسی سبک خراسانیه و یکی از ویژگی های این سبک اینه که برای یه متمم، دو تا حرف اضافه میارن و این ویژگی بالطبع توی شاهنامه فراوان دیده می شه! همونجوری که اینجا برای ره (راه) دو تا متمم آورده! پس اگه خواستید شاهنامه بخونید خیلی تعجب نکنید. یه جوری محکم کاریه انگار :دی]

خلاصه گرگین ریاکارانه بعد از تعریف از شجاعتِ بیژن، به او پیشنهاد می کنه که به بزمی که در آن نزدیکی است و بزم دخترانِ توران زمین و در راس آن ها منیژه، دختِ افراسیاب است، برود.

همه دخت توران پوشیده روی           همه سرو بالا همه مشک بوی

همه رخ پر از گل همه چشم خواب    همه لب پر از می ببوی گلاب

بیژن نیز گرچه با این تعریفات به یکباره دل نمی بازد اما کنجکاو که می شود ؛) "جوان بُد، جوان‌وار برداشت گام!"

...

- سعی کردم اینجا بیشتر با ابیات همراهتون کنم. نمی دونم دوست داشتید یا نه! بهر حال تا اینجا رو یادتون باشه تا با ادامه ی جذابترش برگردم :)

+ و یه چیز دیگه اینکه بیژن کسیه که تو ابیات این داستان، به طهمورثِ دیوبند تشبیه می شه! حالا طهمورث کیه! طهمورث از پادشاهان اساطیری ایران بوده که تو اوایل شاهنامه بر دیوان مسلط می شه و از اون ها خط رو یاد می گیره و روزی که سوار بر دیوی بوده، دیو اونو به زمین می زنه و اینجوری مرگ، طهمورث رو فرا می گیره!

 

۹۸/۰۲/۲۵
مهناز

نظرات  (۶)

میگما انگار ایرانیا از اول یه چیزیشون میشده اینکه گیو با بیژن همراه نمیشه اما وقتی پیروز میدان میشه زیرآبش رو میزنه😑 انگار رسم دیرینه ایرانیاس
پاسخ:
متاسفانه!
منظورت گرگینه! گیو پدر بیژنه ؛)
یکی از داستان های عشقول من تو شاهنامه :)
هرچند که از بیژن به خاطر کشتن فرود دل چرکینم :(
پاسخ:
منم دوستش داشتم ^_^
آره ولی اونجا بیشتر تقصیر این طوسِ نادون بود!
بعله بعله. طوس رو اعصاب :D
پاسخ:
:)))

گرگین🙈
پاسخ:
:)
مهنار جانم آیا اینجا از همون ابتدای شاهنامه نوشتی؟ دلم خواست بشینم تمام پست‌های شاهنامه‌ت رو از اول بخونم. گفتم ببینم آیا از همون اولشه؟
پاسخ:
اوایل فکر نمی کردم بخوام اینجوری تو وب خلاصه وار شاهنامه رو پیش ببرم. برا همین خیلی کوتاه نوشتم ولی از قسمت سوم که تا حدی مطمئن شدم، یه خلاصه کلی از قسمت های قبلی نوشتم و می شه گفت بله از همون اوایل شاهنامه نوشتم ولی هر چی اومدم جلوتر، دقیق تر شده! پس فکر کنم بتونی بخونی :) البته الان یه چند سطر دیگه به قسمت سوم اضافه کردم که کاملتر بشه! خلاصه اینکه هر جایی رو  که متوجه نشدی یا سوالی برات پیش اومد حتما زیر همون پست بپرس جواب می دم ؛)
داستان های شاهنامه اکثرا غیر قابل پخشن! :))))))))))))))))
مثل بیژن و منیژه
مثل زال و رودابه و...
اکثرا هم همه چیز زیر سر زن هاست 


خیلی خوبه که اینطوری مینویسی همه با کلیتش آشنا میشن
من خودم یه بار نشستم شجره نامه اشون رو در آوردم
از مشی و مشیانه بگیر تا...
فکر کنم جنگ دوازده رخ بود که دیگه خسته شدم

پاسخ:
نه خیلی... فقط چندین بیت ؛)
زن ها نقش پررنگی دارن! بخصوص تو داستان بیژن و منیژه یا سیاوش و سودابه!

مچکرم که می خونین :)
وااااااو! شاید منم پایان شاهنامه یه همچین شجره نامه ای، البته مختصر بنویسم! البته مشی و مشیانه تا اونجا که من می دونم تو شاهنامه نیست و بهش اشاره ای نشده ولی تو متون اوستایی هست!
الان اتفاقا منم اوایل جنگ دوازده رخم! و بار اولیه که همچین اسمی می شنوم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">