شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۸، ۱۱:۵۰ ق.ظ

چند نوشته بی ربط به هم!

+ وبلاگ نویسی شاید به گفته عده ای رونق گذشته اش رو نداره ولی بی رونق هم نشده! والا من یه هفته، ده روز طول کشید تا تونستم پستای چندین و چند وبلاگو بخونم!

+ بالاخره در حرکتی جانانه عینکم رو به دیار باقی رهسپار کردم! شکستگیش طوریه که بعید می دونم دیگه قابل تعمیر باشه! بالاخره عمر خودشو کرده! صداشو در نیاوردم فعلا :))))! الکی مثلا قانع بازی در میارم! تا چه پیش آید زین پس! 

یه داستانی هست می گه ما وقتی یه چیزی خراب می شه دورش نمیندازیم و تعمیرش می کنیم، قصه همونه!  :)))

+ مجریه داره می گه چیه مد شده از هر کی می پرسی می گه من تلویزیون نمی بینم :/ لازمه یکی بهش متذکر بشه که مد نشده عزیز دلم، برنامه های تلویزیون بی کیفیت شده!

هر چی هم فیلم و سریاله یا راجع به بچه ایه که داره دنبال پدر و مادر گم شده اش می گرده یا برعکسش! خسته نشدن از این سناریوی تکراری اونم بدون اضافه کردن هیچ سکانس تازه و هیجان انگیزی!

+ می گفت اگه کسی بهت دروغ بگه و تو متوجه باشی که داره دروغ می گه چیکار می کنی؟!  یادم اومد که همچین اتفاقی افتاده و من به صورت کلی چیکار کردم اما یادم نبود کی بود و جزئیات ماجرا چی بود. شب خوابیدم صبح اولین چیزی که یادم اومد اون آدمه و جزئیات اون اتفاق بود! خب من تا حدی غیرمستقیم بهش فهموندم که دروغ می گه و صحبتامونو ادامه دادیم و دیگه چیزی نگفتم و خودش هی شروع کرد به انکار و انکار و انکار و من هم بصورت خنثی فقط گوش کردم! دو روز بعد به اشتباهش پی برده می گه داشتم باهات شوخی می کردم! همین قدر ...!

+ تو این روزهایی که نبودم، خوابای عجیب غریب هم دیدم ولی چندان یادم نمونده. شاید تنها چیزی که یادمه اینه که چند تا از دوستان وبلاگی رو هم تو خواب دیدم مثل نگار و آقا گل و هولدن! یکی از کسایی که جای خالی نوشته هاش تو بیان احساس می شه هولدن کالفیلده!

+ از دیروز داره برف می باره!!! واقعا عجیب و غریبه! نمی دونم چه بلایی سر آب و هوا اومده! :/

پریروز هم هوا طوفانی بود و باد می زد و در عین حال آفتاب بود و بارون میومد و چون بارونو باد می زد فقط یه محدوده یه متر در یه مترِ حیاطِ کوچکمان خیس شده بود! فضا چنان روحانی و معنوی و در عین حال معجزه وارانه بود که چشمامو بستمو ایستادم به دعا! شاید دومین باری بود که باد بهم حس خوبی داد و دوستش داشتم و الا که من و باد همچین از هم خوشمون نمیاد!

 

۹۸/۰۱/۳۱
مهناز

نظرات  (۷)

+ اصلا بعضی که فقط پست میذازن /: (:
+ عینک من فقط چسب خالیه ! دیگه نمیشکنه فقط نباید تو افتاب زیاد بره ((:
+من یبار خواب دیدم با یه بلاگری سر کوچه افتاب کردیم تخمه میشکنیم بعد هرکی رد میشد مسخرهش میکردیم و قاه قاه میخندیدیم (:

+اصلا دق داد مارو این آب هوا
پاسخ:
+ البته ولی من خودمم جزو همین دسته ام ؛)
+ آقا طرز ساختشو به منم یاد بدین قول میدم فقط تو خونه استفادش کنم :) عینک من کلا زیر دستو پاست! این بار صداش در اومد که تا کی انعطاف؟!!! تا کی؟!! :))
+ :))))) خواباتونم بامزه است. نکنه آقاگل بوده! آخه تو خواب منم با یه چند نفر دیگه داشت تخمه می شکست :)
+ والا. حالا من چون قدرت تخیلم زیاده هی می گم نکنه اینجا هم به جای سیل یخبندان عظیمی اتفاق بیفته! :/  فکر کنم زیادی عصر یخبندان دیدم :/
+ نه دیگه موپالمو هم خودش راز اسلحه فولادی رو یافت ! ((:
+ نه آقا گل رو دیگه دنبال نمی کنم و زیاد نمیشناسم!
+ انمیشین کمتر زندگی بهتر ((:
پاسخ:
+ این موپالموی خسیسو الگو قرار ندید آقا! از این گذشته: نچ نچ نچ نچ شما جومونگم می دیدید؟!!! این یکی واقعا بهتون نمیاد ؛)
+کلا شوخی بود :)
+ بدون انیمیشن ولی دنیای سینما یه چیزی کم داره ؛)
بیان خیلی فعاله ولی بقیه نه. و البته همین بیان هم وبلاگ‌نویس به اون شکلی که میشناختیم اونقدرا نداره. مرز وبلاگ و اینستاگرام گاهی گم میشه. ولی منکه خوشحالم از همین رونق کمی که داره. اینجوری آزاد ترم. 

با این عینک چه پدرکشتگی‌ای داری دختر D: بزن خب اینجوری که چشمات بیشتر اذیت میشن

ولی دلم گاهی برا همون برنامه‌های بیخود تنگ میشه. میدونی خوبی تلویزیون اینه که میتونی بهش زل بزنی بدون اینکه یک کلمه از حرفاشو بشنوی و توی خودت غرق شی

من هیچ وقت به روش نمیارم ولی با همه کسایی که بهم دروغ گفتن قطع رابطه کردم

برف :/ هوا قاطی کرده واقعا


پاسخ:
البته من نصف وب هایی که می خونم خارج از بیانه ولی حق با توئه الان بیشتر، بیانی ها فعالند. با جمله آخرتم تا حدی موافقم :)
من با عینکم مشکلی ندارم ولی گویا اون با من مشکل داره!! :دی در حد عینک مطالعه است ولی بعضی وقتایی که نیست واقعا اذیت میشم.
:)))
با بعضی ها نمی شه قطع رابطه کرد! 
اوهوم :((


جومونگ بچه بودیم خب (:
یانگوم و پزشک دهکده هم میدیدم (:
پاسخ:
 :))))) انصافا سریالای قشنگی بودن!
با این حساب جودی و آن شرلی و فوتبالیستا هم دیدین :)

ولی آیا توجیه کردن کار خوبی است؟!!! ؛)
چقد این پست رو دوست :)
اصلا عاشق پستایی ام که حال و هوای نویسنده یکم هم که شده توش معلومه


+واقعا؟!
البته منم الان داشتم وب هایی که لینک کردم میخوندم، پست هایی که هنوز نخونده بودم زیاد بود.
اما واسه خودِ من کامنت ها به شدت کم شده. اینو بهم القا میکنه که کسی نمیخونه
و من هم گاهی واسه بقیه رو میخونم کامنت نمیذارم!! ممکنه واسه وب خودمم اینطوری باشه!
اما باز من حس میکنم خیلی وب ها، شکل دفترچه یادداشت طور شدن. انگار مینویسن که خالی شن، یا یادشون بمونه و فلان
انگار برای مخاطب نمینویسن دیگه!
به نظر تو اینجوری نیست؟
پاسخ:
:)))))))))

+ چی واقعا؟!!
چرا به نظر من هم وب های روزانه نویس خیلی زیاد شدن. اما در مورد کامنت گذاشتن من خودمم خیلی پستا رو می خونم و کامنت گذاشتنم نمیاد. یعنی چیزی هم به ذهنم نمی رسه که بنویسم! و خب برای همین از هیچ کس هم انتظار ندارم که حتما برام کامنتی بذاره و این حس خوبی بهم میده :) و اینجوری راحت ترم.
چقدر دلم برای صحبت کردنِ وبلاگی تنگ شده بود.


داره به سرم میزنه از میهن بیام بیان.
دلم نمیاد اما....
بیان خیلی فعال تره انگار... تو میهن یه مدلی شده، انگار گرد خستگی و مرگ پاشیدن!



+انقد بدم میاد وب هایی که میرم توشون، کلا میگه وبلاگی با این آدرس وجود ندارد :(
غصه ام میگیره


+وای مهناز!
نگفتم بهت!
دفترچه یادداشت قرمز و از فیدیبو خریدم خوندم آ ...
بامزه بود. دوست داشتمش. ایده اش هم جالب بود.
اما خب نمره 20 هم نمیدم بهش....


+وای این چیزا که آدم در موردش فکر میکنه یادش نمیاد، بعد میخوابه انگار مولکول های مغزیش اون خاطره رو از ناخودآگاه درمیارن یمذارن تو خودآگاه :))
inside out رو دیدی مهناز؟ هلاکشم ینی :))
پاسخ:
قربانِ دلت.
پاشو زودتر بیا پاییز. می تونی با نرم افزار مهاجر پستاتم بیاری ؛) یه کم سخته اما می شه. 
+ واااای منم! :( غم انگیزه!
+ چقدر خوب که خوندیش و خوشت اومده ازش. کتاب دوست داشتنییه.
+ اوهوم. چه قشنگ گفتی :))
آره دیدم. انیمیشن خیلی خوبی بود فقط حس می کردم بعضی قسمتاش کسالت باره! و الا که خیلی ایده خوبی داشت.
اوه اینارو از برم ! جودی ابود (: اره سیندرلا و زیبای خفته هم دوست داشتم.دیو و دلبر هم میدیدم ! خانوادا دکتر ارنست و گربه سگ هم زیاد دوست داشتم ! آن شرلی که عشق بود (:

توجیه چیه ((: اون سن و سال همینارو میطلبید :)
پاسخ:
اینطور که معلومه اون روزا همش پای تلویزیون بودید؛ هیچ کارتونی رو از دست ندادید :)

بلی بلی :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">