شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
دوشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۷، ۰۷:۰۳ ب.ظ

شاهنامه/ 19

ایرانیان بعد از مرگ بهرام به ایران برمی گردند تا ببینند که شاه چی دستور میده. کیخسرو به خاطر کشتن فرود از اون ها روی برمی گردونه و اون ها به رستم روی میارند تا شفاعتشون رو بکنه؛ سرانجام شاه طوس و سپاهش رو می بخشه و اون ها رو دوباره به جنگ تورانیان می فرسته. بزرگ سپاه توران کسی نیست جز پیران :) ایرانیان به پیران پیشنهاد می کنند که به خاطر خوبی هاش در حق سیاوش و کیخسرو به ایران ملحق بشه تا آسیب نبینه اما پیران یار وفاداریه بنابراین نمی پذیره!

سپاه توران با استفاده از جادو وضعیت هوا رو به نفع خودشون دگرگون می کنند و سرما و برف به جای آفتاب حاکم می شه اما ایرانیان آگاه شده و با قطع دست جادوگر وضعیت رو به حالت طبیعی برمی گردونند! با این وجود سپاه ایران شکست می خوره و مجبور میشن به سمت کوه عقب نشینی کرده و به شاه نامه درخواست کمک بنویسند.  اکنون که سپاه ایران ناامید و خسته است و آذوقه کمی داره پیران تصمیم می گیره با صبوری و استفاده از این حربه اون ها رو شکست بده و از این طرف بهش خبر می رسه که افراسیاب سپاهی از سرزمین های اطراف گرد آورده و به یاری فرستاده و این بیش از پیش خوشحالش می کنه.

طوس شب خواب سیاوش رو می بینه که بهش مژده ی پیروزی می ده و این باعث قوت قلبش می شه و از اون طرف هم کیخسرو رستم رو برای یاری می فرسته و مژده و خبر آمدن و در نهایت رسیدن رستم باعث قوت گرفتن ایرانیان می شه.

دوباره جنگ شروع می شه و رهام پهلوان ایرانی از مقابل اشکبوس می گریزه پس رستم خشمگین شده و در حالی که قرار بوده روز نخست به استراحت بپردازه تا رنج راه مرتفع بشه، پیاده* به نبرد اشکبوس می ره و اونو می کشه (احتمالا این بخش رو تو کتاب فارسی ها خونده باشید ؛) )

گویا این نبردهای تن به تن با فاصله ی خیلی زیادی از هر دو سپاه صورت می گرفته بنابراین تورانیان از این جنگجو به شگفت میان و متوجه نمیشن که رستمه! پس در نبرد بعدی هم رستم یکی از سران لشکر توران به اسم کاموس کشانی رو شکست می ده و دست بسته، افتخار کشتنش رو به دیگر پهلوانان ایرانی می ده!!! :////

_____

* نبرد به شکل پیاده کار هر کسی نبوده!

+ گودرز که یکی از پهلوانان ایرانیه، تقریبا تمام نوادگانش رو در این جنگ از دست می ده! 

+ شاید شنیده باشید که رستم لباسی داشته از پوست ببر به اسم ببر بیان که موقع جنگ می پوشیده و خیلی براش ارزش داشته! از ویژگی هاش این بوده که آتش و آب در اون اثری نداشته! یه چیزی حتی فراتر از جلیقه ضد گلوله ؛) بعد تازه اینو از روی یک زره و یک جوشن دیگه می پوشیده! بلی! یک جورهایی صفت جان دوستی در ذهن تداعی می شود :)

خب یه توضیح هم تو پرانتز راجع به زره و جوشن بدم.اون جوری که من متوجه شدم، زره همون لباس فلزی جنگ بوده تا تیغ و شمشیر درش اثر نکنه و جوشن همون رویه ای بوده که از حلقه های فلزی ساخته می شده! بنابراین زره و جوشن با هم متفاوتن!

+ قصد دارم بعد از این از تصویرسازی های زیبای فردوسی هم براتون بنویسم یا مثلا ابیات زیبای شاهنامه.

خب همین ابتدا، از ابیات زیر شروع می کنم. تو سه بیت اول، فردوسی طلوع آفتاب رو به زیبایی هر چه تمام به تصویر کشیده و بیت آخر به غروب خورشید اشاره داره (اگه بعضی قسمت های ابیات رو متوجه نشدید، در خدمتم).

*چو خورشید بر گنبد لاژورد                    سراپرده ای زد ز دیبای زرد 

*بدانگه که دریای یاقوت زرد                    زند موج بر کشور لاژورد

*چو خورشید زان چادر قیرگون                غمی شد، بدرّید و آمد برون

*ز خورشید چون شد جهان لعل فام         شب تیره بر چرخ بگذاشت گام  (غروب)

+ و خب صبور باشید که داریم آهسته آهسته به یک داستان عاشقانه نزدیک می شیم ^_^

+ و نمی دونم که این بار تو انتقال این قسمت از داستان موفق بودم یا نه!!!

۹۷/۱۱/۲۹
مهناز

نظرات  (۷)

واااای. عااشق شاهنامه ام❤❤❤❤
مرسی از نوشتن این پست❤
این قسمت توصیف خورشید تو کدوم داستانه؟
پاسخ:
به به...
قربونت. قابل شما رو نداره :)
تو داستان کاموس کشانی ( جنگ هایی که بعد از کشته شدن فرود ادامه پیدا می کنه) این ابیات پشت سر هم نیستا. هر کدومو از یه صفحه ورداشتم :)

عالی بود دلم میخواد شاهنامه رو بخونم ولی تنبلی بهم غلبه میکنه😔 
پاسخ:
آقا من می دونم که تنبل نیستی ؛) پس زودتر شروع کن. 
شاهنامه از اون کتابهائیه که شروع جذابی داره. می تونم حتی حسودی کنم به اونایی که تازه می خوان شروعش کنن. در این حد!
مدتی بود پست شاهنامه‌خوانی نگذاشته بودی. هورااا
پاسخ:
امیدوارم خوشت اومده باشه :)
😊😊
آها. یچیزی. من اول داستان بیژن و منیژه رو خوندم و خیلی عاشقش شدم بعد رفتم داستان فرود رو خوندم و از بیژن متنفر شدم!
یه سوال، فرود رو بیشتر دوست داری یا کیخسرو رو؟
جریره رو بیشتر دوست داری یا فرنگیس؟
سیاوش جان چه سرگذشتی داشتی...

همه ی بیتاش قشنگن❤
پاسخ:
اگه درست یادم باشه، آخرش بیژن باعث مرگ فرود می شه! ولی آدم یه کم عمیق تر که فکر می کنه می بینه این خاصیت جنگه هر چند اشتباه کردند و فرود دشمن نبود!!
من تازه دارم به داستان بیژن و منیژه نزدیک میشم ^_^
سوالات یه کم سختن! به نظرم فرود و جریره خیلی کم مورد لطف قرار گرفتن! آدم دلش براشون می سوزه! همه به فکر فرنگیس و کیخسرو بودن!  بنابراین خیلی نمی تونم یکی رو بر دیگری برتری بدم از لحاظ دوست داشتن! خودت چی؟
 :(
اوهوم. تک تک بیتا شاهنامه رو ساختن :)

ا. هنوز بیژن و منیژه رو نخوندی🙂
درسته راست میگی. کلا توی شاهنامه همه پهلوونا بر اثر اشتباه همو میکشن. بعدش هم پشیمون و نادم میشن😒
مثلا نباید به خاطر کشتن سهراب از دست رستم عصبانی بشیم. ولی حداقل دلچرکین که میشیم😟
من خودم یک کوچولو جریره رو از فرنگیس بیشتر دوست دارم.
یجورایی انگار جریره شیرینه و فرنگیس شهرزاد.
سیاوشم این وسط قباد بدبختی بیش نیست😟
ولی فرود رو دو کوچولو از کیخسر بیشتر دوست دارم😉🙄


پاسخ:
هنوز نخوندم ولی خب داستانش رو به صورت خیلی کلی می دونم!
 هیچ بایدی وجود نداره به نظر من. من علاوه بر دل چرکین بودن از رستم، ازش عصبانی هم هستم و نمی دونم چرا هیچ وقت حس خیلی خوبی بهش نداشتم. یه استادی داشتیم می گفت رستم از حربه جنگی در نبرد با سهراب استفاده کرد و نباید ازش ناراحت شد ولی خب من قبول ندارم که ناجوانمردی می تونه یه حربه جنگی باشه! حالا جدای از اینکه تو نبردها خودش رو معرفی نمی کنه عموما و اینم عصبانیم می کنه! هر چند به گفته همون استاد می تونستن با دونستن اسم فرد جنگجو با جادو شکستش بدن!  خلاصه اینکه من زال رو بیشترتر دارم :)
خب من راستش اگه ناراحت نمی شی با مقایسه ات موافق نیستم :)

ازون مقایسه ی شیرین و اینام؟
نه بابا چرا ناراحت بشم؟
هرکس یک نظری داره😊
پاسخ:
آره. کلا با هم متفاوتند! و خب این یک نظر شخصیه :)
خوشحالم :)))
چرا رستم خودشو معرفی نکرد؟

این شعرایی که نوشتی خیلی خوب بودن ^__^ بازم بنویس

بلی اینبار متوجه گردیدم :D 
پاسخ:
خودش دلیلش رو نمی گه! ولی من حس می کنم نمی خواد به هر کسی خودش رو معرفی کنه! شاید از اوناییه که اهل عمله :دی  و از طرفی چون رستم بلندآوازه بوده شاید ممکن بوده خیلی ها از نبرد باهاش منصرف بشن یا یه همچین چیزی ولی استاد ادبیاتمون می گفت چون اون موقع با دونستنِ اسمِ طرفِ مقابل می تونستن با استفاده از جادو ( البته در صورت آشنایی با جادو) هم شکستش بدن، بنابراین بعضی جنگجوها لازم نمی دونستن که اسمشونو بگن!
به روی چَشم :)
خدا رو شکر :))
این مدت که نبودی دلم برات تنگ شده بود. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">