شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
يكشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۱۶ ب.ظ

شاهنامه/ 18

این بار دامادِ طوس داوطلب می شه که بره کار فرود رو بسازه اما از اونجایی که شخصیت های خوب همیشه یه مشاور بد دارن، فرود به راهنمایی تخوار، قبل از رسیدن داماد طوس با تیری جانش رو می گیره و بعد از اون، جان پسر طوس رو. بعد اسب طوس رو می زنه و طوس مجبور می شه برگرده پیش سپاهیانش. تا اینکه گیو تحمل از کف می ده و معتقده که درسته طوس تندی رو آغاز کرده ولی شروع کننده و ادامه دهنده این نبرد فروده. گیوه هم با کشته شدن اسبش مجبور می شه عقب نشینی کنه و این بار نوبت بیژنه که قدم به میدان بگذاره و با وجود کشته شدن اسبش ، پیاده فرود رو مجبور به عقب نشینی به طرف دژش می کنه....
جریره شب در خواب می بینه که دژ و ادم هاش دارن در آتش می سوزند اما فرود آماده جنگ می شه و در نبرد با رهام دستش قطع می شه و می میره. بعد از این اتفاق جریره دژ رو به آتش می کشه و خودش رو کنار پسرش می کشه! و تازه بعد از تمام این اتفاقات، طوس و پهلوانان پشیمان می شوند :/ (خسته نباشند! من جای فردوسی بودم تمام این پهلوانانِ کوته فکر رو می کشتم، نابود می کردم!!! فردوسی بیش از حد صبوری کرده! باور بفرمایید)
بعد از آگاهی ترکان، جنگی دیگه سر می گیره که بزرگی ازشون کشته می شه و هفت روز سرما و یخبندان می شه. در نبردی دیگه بزرگی فرار می کنه و در وسط راه چون کارِ فرار سخت می شه، زنش رو همراه خودش نمی بره :/ و اسپنوی به دست ایرانیان میفته.
ایرانیان به خاطر این پیروزی ها به بزم و مستی مشغولند که پیران شبیخون می زنه. بعد از اون از پیران می خوان که یک ماه بهشون مهلت بده تا سرِ پا بشن و بهش می گن که شبیخون زدن رسم جوانمردان نیست (نه همون کشتن فرود رسم جوانمردانه!!! :/)
بالاخره خبر این اتفاقات و کشته شدن فرود، به کیخسرو می رسه. کیخسرو دستور خلع طوس رو می ده و به جاش فریبرز رو فرمانده سپاه می کنه :/ طوس برمی گرده و کیخسرو اون رو در پیش جمع خوار و خفیف می کنه.
در نبردی که بعد از یک ماه اتفاق می افته دوباره ایرانی ها شکست می خورن و فریبرز فرار می کنه. گودرز، بیژن رو میفرسته تا فریبرز رو با درفش کاویانی برگردونه اما فریبرز حتی از دادن پرچم هم امتناع می کنه. پس بیژن با شمشیرش پرچم رو به دو نصف می کنه و با خودش میاره. در این نبرد ریو، نبیره کاووس هم کشته می شه.
بهرام برای آوردن تازیانه اش به میدان جنگ برمی گرده و به نصیحت کسی هم در این مورد گوش نمیده اما وقتی تازیانه به دست می خواد برگرده، اسبش قدم از قدم برنمیداره بنابراین بهرام عصبانی شده و با شمشیر به پای اسب می زنه. اکنون که پیاده است تورانیان از حضورش اطلاع پیدا می کنند. بهرام به نصیحت پیران مبنی بر ملحق شدن بهشون گوش نمی کنه و دستش توسط تژاو با فرود آمدن ضربه ای قطع می شه. تنی چند از ایرانیان فرامی رسن و بهرام از گیو می خواد که انتقامش رو بگیره . گیو، تژاو رو با کمندی اسیر می کنه و طناب رو به اسب می بنده تا تژاو برروی زمین کشیده بشه. (مثل داستان تروی)

+ ایرانی های شاهنامه بالاخص پهلوانانشون فکر می کردن آسمون باز شده و ایرانی ها از توش افتادن پایین و تنها خودشونن که خوبن و ماهن و پهلوانند و جوانمرد! فکر و عقیده ای که الان هم کم و بیش وجود داره! فردوسی حقیقت رو بیان کرده، هر چند تلخ!
+ باز هم تعبیر شدن  و به واقعیت پیوستنِ یک خواب!
+ این هم از درایت کسانی جون کیخسرو و بهرام! 
+ بدانید و آگاه باشید که یک چهارم شاهنامه طی شد :))
+ از اتفاقات بامزه ای که طی خوندن این یک چهارم افتاد، این بود که روزی جوگیر شده و در حیاط مشغول شاهنامه خوانی بودم که گنجشکَک محترم، شاهنامه ی گرانبهایم را به گند کشید. بنابراین توصیه من به شما اینه که هیچ موقع جوگیر نشوید. نقطه. 
+ طولانی بودن پست رو بر من ببخشایید. اونایی که کاملشو تونستن بخونن، دستا بالا ؛)
۹۷/۱۰/۳۰
مهناز

نظرات  (۷)

من خوندم یه ذره شخصیت زیاد داشت این قسمت... فکر کنم باید برم قسمتهای قبلی رو هم بخونم ... ببینم چه خبره😊
پاسخ:
خودمم همین حسو داشتم که شاید چون بین قسمت های شاهنامه فاصله میفته، برای مخاطب شخصیت ها آشنا نباشند! ولی اگه یه کم بیشتر دقت کنی متوجه میشی که اون اسم ها اکثرشون اسم پهلوانان شاهنامه است که خب دوست دارم بعضی جاها اسمشون حتما آورده بشه.
برای رفع ابهام:
پهلوانان ایرانی شاهنامه: طوس، گیو، بیژن، رهّام، گودرز،ریو، بهرام...
کیخسرو: پسر سیاوش از فرنگیس.
فریبرز: پسرِ کاووس شاه ایران.

جریره: همسر اول سیاوش و دختر پیران.
فرود: پسر سیاوش از جریره.
تژاو : یکی از پهلوانان تورانیان.
پیران: یکی از بزرگان توران.
تخوار : از تورانیان.
اسپنوی: زن یکی از تورانیان.
۳۰ دی ۹۷ ، ۲۰:۳۹ نیلوفر کیانی
ممنون قشنگ بود عزیزم !
پاسخ:
:)
ممنون بابت توضیحات تکمیلی
پاسخ:
خواهش می کنم :)
من قاطی کردم این قسمتو :D باید یه بار دیگه با زیرنویس فارسی نگاه کنم :))))
ولی انصافاً هر دفعه شاهنامه میذاری من ترغیب میشم برم بخونم، این قسمت خیلی جذاب به نظر می رسید. چرا اخه فیلمشو نمیسازنننننن! 

پاسخ:
حق داری :) آقا دیگه در حد زیرنویس نیستا :دی به جای اسمای ایرانی بذار "یکی از پهلوانان ایران". متوجه می شی متن خیلی ساده ایه. ولی خب برام تجربه شد که اینقدر اسم کنار هم ردیف نکنم ؛)
چقدر خوب. تا من نصف شاهنامه رو رد نکردم شروع کنید دیگه :)
یه وقتایی با خودم می گم چقدر خوب که فیلمشو نمی سازن. چون مشخصه که با حذفیاتی که اعمال خواهند کرد، تمام جذابیتش از بین میره.
فکر کن مثلا نبرد سهراب و گرد آفرید چی از آب در میومد؟! یا ماجرای عشق و عاشقی زال و گیسو کمندش رودابه!
شاهنامه رو اگه خارجی ها می ساختن شاید مثل ارباب حلقه ها موندگار می شد!
از شانسم امروز رفتم بخرم جلد اولشو تموم کرده بود :/ 
پاسخ:
چه حیف!
ان شاالله به زودی بخونیش.
می تونی از کتابخونه هم امانت بگیری.
۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۳:۰۵ نیلوفر کیانی
شما هم مثل من عاشق قصه های شاه نامه هستید ؟
پاسخ:
تقریبا. شاهنامه خوندنو دوست دارم و همینطور بعضی از داستان هاشو :)
منم گیج شدم راستش:دی
ولی فقد حرص خوردنت 😅😅

عاݝا شاهنامه ات😨😨
همینقدر مهربون برخورد کردی؟


پاسخ:
حق داری :)
:)))
بلی؛ فقط یه اثر کوچولو موند که احتمالا به مرور محو شه :)) حتی صفحه ای که این اتفاق افتادم یادم نیست برم سر بزنم. چیز مهمی نبود چون ؛)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">