شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
شنبه, ۷ مهر ۱۳۹۷، ۰۲:۰۰ ب.ظ

شاهنامه/ 14

تا مرگ سیاوش رو نوشته بودم و حالا ادامه داستان:

پس از مرگ سیاوش فرنگیس موهاش رو بریده و با آواز بلند، افراسیاب رو نفرین می کنه. افراسیاب که خشمگینه دستور می ده فرنگیس رو گرفته و انقدر بزنند تا هم خودش و هم بچه ای رو که بارداره از بین ببرند و کسی باقی نمونه که بعدها بخواد انتقام خون سیاوش رو بگیره. بزرگان هم به خاطر این کار افراسیاب، نفرینش می کنند. پیلسم برادر پیران نزد پیران که در یک شهر دیگه است میره و مرگ سیاوش و تمام ماجراهایی رو که اتفاق افتاده براش شرح میده. پیران بعد از غشی که با شنیدن این حوادث بهش دست می ده، نزد افراسیاب می ره و مانع از کشته شدن فرنگیس و بچه اش می شه و اون رو به خونه ی خودش می بره و از همسرش گلشهر ( چه اسم باشکوهی^_^) می خواد که مواظبش باشه و به افراسیاب قول میده که تولد نوزاد رو بهش اطلاع بده.

بعد از مدتی، پیران تو خواب تولد کیخسرو رو می بینه و سیاوش اون رو از این اتفاق آگاه می کنه؛ بعد از بیداری متوجه می شه که کیخسرو متولد شده. پیش افراسیاب میره و باز قانعش می کنه که کاری با بچه نداشته باشه. افراسیاب ازش می خواد کاری کنه که بچه چیزی از نژادش و سیاوش ندونه. پیران بچه رو  به شبانان می سپاره تا مواظبش باشند اما به قول فردوسی: هنر، نژاد رو آشکار می کنه. کیخسرو بزرگ تر می شه و بازی کودکانه اش شکار آهو و نبرد با شیرانه!!! پیران کیخسرو رو ملاقات می کنه.

افراسیاب بنا به دل نگرانیهاش از پیران می خواد که کیخسرو رو نزدش ببره تا اگر خوی بدی از اون ببینه مثل پدرش نابودش کنه. پیران از افراسیاب می خواد که سوگند بخوره هر چی که شد گزندی به کیخسرو نزنه و افراسیاب سوگند می خوره.

 پیران از کیخسرو می خواهد که خود را به دیوانگی زند و الحق که کیخسرو بازیگری است کاربلد :))))))))

اولین بیت درخواست پیرانه از کیخسرو و ابیات بعدی سخنانِ افراسیابه بعد از دیدن کیخسرو و سنجیدنش:

-بدو گفت کز دل خرد دور کن         چو رزم آورد پاسخش سور کن


- بخندید خسرو ز گفتار اوی          سوی پهلوان سپه کرد روی

بدو گفت کین دل ندارد بجای        ز سر پرسمش پاسخ آرد ز پای

[هاهاهاهاها....]

+ حواستون هست که فرنگیس بعد از مرگ شوهر و در واقع جدا شدن از عشقش، موهاش رو می برّه؟!!

+ خواب ها توی شاهنامه اکثرا رویای صادقه است و تعبیر می شه یا درست همونطور اتفاق می افته!!!

+ رگ خوابِ افراسیاب، قشنگ دست پیران بوده ؛)

+ در هنگام سرودن این ابیاتِ شاهنامه، فردوسی 58 ساله بوده!

۹۷/۰۷/۰۷
مهناز

نظرات  (۳)

چ خوب ک دوباره شروع کردی شاهنانه خوندن و نوشتن:)))))
دلم تنگیده بود براش.

از این بخش به بعده ک شاهنامه تاریخی میشه؟
یا چی؟


این بردین موی فرنگیس جالب بود
منم دقت کردم

پاسخ:
به عشق شماها ؛)
اگه درست خاطرم باشه بخش اساطیری با نابودی ضحاک تموم می شه و بخش پهلوانی با مرگ رستم و بعد از اونه که بخش تاریخی شروع می شه!
تازه فکر می کنم بعد از بریدن موش اونو دور کمرش می بنده! یه همچین چیزی!
اخرم شاید شما ما رو شاهنماه خون کردی ! معلوم نیست ...
پاسخ:
خدا رو چه دیدی؛ شایدم ؛)
من خیلی سفتم و غیر قابل انعطاف ولی ببینیم چی میشه (:
پاسخ:
حالا نخواستین بخونین هم به خودتون سخت نگیرین ؛) بالاخره بعضی ها با شعر و نظم حالشون خوب می شه و دوست دارن بخونن و مشتاقانه پیگیری می کنن بعضی هام نه. من خودم مدام شعر بخونم حوصله ام سر می ره ولی چون شاهنامه داستانیه دوسش دارم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">