شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۷، ۰۲:۴۰ ب.ظ

شاهنامه/ 12

اندکی بعد از ماجرای سیاوش و سودابه، کاووس خبردار شد که افراسیاب داره سپاهش رو مجهز می کنه و هول ورش داشت، بنابراین با خودش گفت که بهتره قبل از این که اون تصمیم بگیره با من بجنگه، خودم پیش قدم شم (آگاه باشید که همچنان به دیوانگی هایش ادامه می دهد :/) به نصیحت کسی هم گوش نکرد. سیاوش وقتی از ماجرا آگاه شد، برای اینکه از سودابه و مکرهاش دور بشه، پیشنهاد کرد که کاووس اون رو برای این جنگ بفرسته و رستم هم همراهش باشه. کاووس از این پیشنهاد استقبال کرد. سیاوش در جنگ اولیه پیروز شد و بلخ رو تصرف کرد. خبر به افراسیاب رسید و خشمگینش کرد. افراسیاب اون شب خواب وحشتناکی دید که بنا به تعبیر معبران، خواب نیکی نبود. تعبیر خواب این بود که در صورت جنگ با سیاوش، تورانیان و تاج و تخت آسیب می بینن؛ حتی اگه افراسیاب پیروز بشه، در این صورت نیز ایرانیان به کین سیاوش به پا خواهند خواست. پس افراسیاب تصمیم می گیره که از در صلح و آشتی با سیاوش رو به رو بشه. از این طرف سیاوش نامه ای به کاووس می نویسه و پیروزیش رو خبر می ده. کاووس خوشحال از این اتفاق، ازش می خواد که در جنگ شتاب نکنه و این بار شروع کننده ی جنگ نباشه، که افراسیاب خودش اول وارد میدان خواهد شد. پیک افراسیاب به نزد سیاوش می رسه و سیاوش با مشورتِ رستم تصمیم می گیره که این پیشنهاد صلح رو بپذیره اما بنا به شروطی تا خیالش راحت باشه که تورانیان راست می گویند. افراسیاب می پذیره که شهرهای ایرانی رو که تو چنگشه رها کنه و به سرزمین های تحت فرمانروایی خودش قانع باشه و صد گروگان از نزدیکانش رو پیش سیاوش بفرسته. صلح  و عهد انجام می شه. بعد سیاوش خشنود از این اتفاق، می خواد به پدرش اطلاع بده که رستم می گه بذار من برم: می دانی که کاووس به این راحتی ها این صلح رو که به منزله ی شکست می دونه، نخواهد پذیرفت. کاووس با شنیدن حرف های رستم و نامه ی سیاوش خشمگین می شه و این تصمیم سیاوش رو از سر خامی می دونه. بنابراین به جای رستم، طوس رو نزد سیاوش می فرسته که یا جنگ رو ادامه بدند یا سیاوش برگرده به شهر. رستم عصبانی شده و به زابل بر می گرده. 

سیاوش وقتی آگاه می شه می گه پدرم می خواد که من هر دو دنیا رو از دست بدم. ای کاش که هرگز به دنیا نمی اومدم و ای کاش که زودتر مرگ مرا برباید.  اگر هدف کاووس رسیدن بیشتر به مال و سرزمین است که من آرزویش را برآورده کرده ام؛ دیگر چرا خون ریزی؟!!! اگر چنین کنم، عهد شکنم و نکوهش خواهم شد؛ جواب کردگار را چه بدهم! بنابراین نصیحت یارانش رو نمی پذیره و به افراسیاب پناهنده می شه. ( ببینید که کاووس چه می کنه با پسرش! بعد سیاوش هم جوانی می کنه و میره پیش افراسیاب!!! :/ پسر کو ندارد نشان از پدر و اینا.... بالاخره پسرِ کاووسه دیگه)!

-عجیب اینجاست که هم سیاوش و هم یارانش این نامهربانی پدر رو از سودابه می دونن و گرنه پدر قلبی مهربان داشت!!!! (کجا قلبی مهربان داشت آخه؟ آدمِ کم خردِ حریصِ خون ریزِ نامهربان!) بعد یارانش هاماوران، مهد سودابه، رو نفرین می کنند. (یکی بیاد جلوی مو کندن منو بگیره:/)

- سیاوش وقتی از دستور پدرش مبنی بر ادامه ی جنگ ناراحت می شه، یه جایی می گه:

سری کش نباشد ز مغز آگهی    نه از بتّری باز داند بهی :)))))))))))))

( مثل حال و وضعیت  الان ک ش و ر و ...)

- یه قسمتی از شاهنامه در جریان همین داستان اومده که: ظلم پادشاهان باعث می شه که نیکویی ها نهان بشه و  راستی گریزان. آب ها تیره بشه و چشمه ها خشک و خودِ طبیعت و سرشت و طبیعت حیوانات دگرگون بشه! (جالبه)...

+ فعلا برای اینکه طولانی نشه تا همین جا رو داشته باشید. ادامه داره همچنان. 

+ دلم برا شاهنامه تنگ شده بود.

۹۷/۰۴/۱۶
مهناز

نظرات  (۱۰)

سلام مهناز.
چند تا پستت رو خوندم و دوست داشتم.

چند وقتی هست که دارم "جوامع الحکایات" رو میخونم. بخشهای اولش حکایت های شاهنامه ست. و خوندن پستت که به زبون عامیانه و باحالی نوشته بودی، مرور مجدد کتابم بود.

موفق باشی
پاسخ:
سلام
خوشحالم که همچین حسی داشتی :)
نخوندم جوامع الحکایات رو ولی این ماه دو بار اسمش رو شنیدم و شاید تصادفی نیست ؛)  چه جالب که داستان های شاهنامه هم توش هست!
ممنونم همینطور شما.
همیشه دلم میخواست بخونم شاهنماه رو کامل نمیدونم نمیشه چرا...واقعا عیبه نخوندنش.
پاسخ:
شاید همیشه موکولش می کنیم به بعد... مثلا می گیم این کتابو بخونم بعد... این کار و بکنم بعد... سرم خلوت شه بعد... ؛) در صورتی که می شه هر از گاهی فقط چند بیت یا چند صفحه اش رو خوند.
نه به نظر من عیب نیست چون خب بعضی ها آثار منثور رو بیشتر از منظوم دوست دارن و شاید براشون خوندن داستان به شکل شعر کمی اذیت کننده باشه. بخصوص اگه به لغتی هم بربخورن که باعث شه به لغت نامه هم سری بزنن که صد البته اینترنت کا ر رو راحت تر کرده. شاهنامه شیرینی های خاص خودش رو داره بنابراین اگه کسی می خواد بخوندش باید با حوصله و مشتاق بره سراغش :)
فوق العاده:)) 
پاسخ:
:))))

http://s1.mm-dl.xyz/1397/03/09/Baran%20-%20Adat.mp3


سلام مهربان
شاد و سلامت باشید
چقدر مطلب برای خواندن هست
قلمتان مانا و نویسا...
پاسخ:
سلام
ممنونم همچنین شما.
امیدوارم لذت ببرید.
باز هم ممنون.
چ حرصی خوردی ایندفعه😂😂

مرسی مهناز دلم برا شاهنامه ها خونیات تنگ شده بود


خوبی؟
پاسخ:
آرررررره... معلومه؟ :دی  از خودِ کاوووس بگیر تا سیاوووش... حرصم دادند!
قربونت. این بار اصلا با این سرعت بیش تر به خاطر یادآوری خودت نوشتم:) البته که خوب نمی نویسم چندان ولی تو دوست داشتی برا همین زودتر دست به کار شدم.
خوبم.
عاشق این همه با ذوق و شوق نوشتنتم مهناز
پاسخ:
قربونت. منم عاشق خودتم :)
اره همینه دقیقا (|:
پاسخ:
:)
۲۰ تیر ۹۷ ، ۰۱:۵۶ آقاگل ‌‌
سیاوش درواقع یکی از اسطوره‌های ایرانی بوده که به شاهنامه راه پیدا کرده. مرگ سیاوش و روییدن گیاه از خون سیاوش درواقع نمایش‌دهندۀ گذر فصل‌ها و نو شدن طبیعت بوده. مشابه این اسطوره هم، اسطورۀ آدونیس هست. 
پاسخ:
مرسی از توضیحاتتون. جالب بود. سعی می کنم بیش تر راجع بهش بخونم. درباره اسطوره آدونیس هم تا به حال چیزی نشنیده بودم.
۲۰ تیر ۹۷ ، ۱۲:۰۴ آقاگل ‌‌
حالاکه دارید شاهنامه می‌خونید بذارین یکی دو تا کتاب خوب معرفی کنم بهتون. اگر دوست داشتید در کنارش بخونید.
1-جستاری چند در فرهنگ ایران نوشتۀ مهرداد بهار، مقاله‌های مهرداد بهاره. بیشتر درباره اساطیر و شاهنامه و این موارد صحبت کرده و فوق‌العاده کتاب خوبی بود.
2- اسطوره رابرت سیگال، یک کتاب کوچیک دویست صفحه‌ایه. از این مجموعه‌های مختصر و مفید نشر ماهی. نظریات اسطوره شناسی رو به طور جامع معرفی کرده و توضیح داده. کتاب خوش خوانیه. 
خودم چن وقتیه روی داستان زال موندم. فرصت نشده تمومش کنم. :)
خیلی شیرینه. خیلی.
پاسخ:
خیلی خیلی مچکرم ازتون :)
اولی؛ اسمش رو شنیدم ولی متاسفانه نخوندمش. ان شا الله هر دو رو می خونم. هر وقت این تمرکزِ رفته، برگشت. فکرم مشغوله.
من زال و داستانش رو خیلی خیلی دوست دارم و عشقش به رودابه رو :) داستان زال از اون داستان هاییه که اولش غم انگیزه ولی بعدش خیلی خوب و شیرینه :))

واعی آره.
عاشق خودت که کلی :)



پاسخ:
ماچ به لپت ^_^

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">