شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
دوشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۵۶ ق.ظ

شاهنامه/ 7

رستم برای رفع دلتنگیش می ره به شکار و گوری رو درسته کباب می کنه و می خوره. بعد از بیدار شدن از خواب می بینه ای دل غافل! رخش نیست!!!! در جست و جوی رخش می ره به داخلِ شهر سمنگان که یکی از سرزمین های توران بوده، فرمانروای اونجا قول می ده که اسب رستم رو پیدا بکنه. رستم شب رو اونجا می مونه و  تهمینه میاد سراغش و شروع می کنه به تعریف از خودش که من چنینم و چنان... و با شنیدن صفاتت عاشقت شدم...آیا  مرا می خواهی؟!!! رسما ازش خواستگاری می کنه و رستم هم از خدا خواسته سریع بله رو می گه ؛) باور کنید همین قدر سریع و صریح :)))) دیگه چی بگه بنده ی خدا وقتی تهمینه بهش می گه:

"تراام کنون گر بخواهی مرا!!!!!" اما از حق نگذریم این نکته رو هم ذکر می کنه که من عاشق شده ام و عقل ازم دور گشته... بلی ؛) و خاطر نشان می کنه که دوست دارم از تو پسری داشته باشم چون تو :))))))))

خلاصه رستم تهمینه رو از پدرش خواستگاری می کنه و با هم ازدواج می کنند. رستم فرداش با رخشش عازم سرزمین خودشون می شه اما مهره ای رو به تهمینه میده که اگه بچه پسر شد به بازوش ببند و اگه دختر شد به گیسوش!!! حالا نکته اینه از کجا می دونسته به این زودی صاحب فرزند میشه الله اعلم!!! :)  

البته سوالات زیادی این وسط هست که مثلا چرا تهمینه رو با خودش نمی بره؟!!!!  فقط به این خاطر که از تورانیانه؟!!!! مگه رودابه از خاندان ضحاک نبود؟!! مشکلی پیش اومد که این بار پیش بیاد؟!!! یا مثلا نسل ستاره شناساشون منقرض شده بودن که به دنیا اومدن سهراب رو پیش بینی کنند؟!! ااصلا مگه رستم تهمینه رو دوست نداشته ، نکنه فقط به درخواست تهمینه تن در داده؟!!!

 همین جوری می ذارتش و می ره و فقط هرازچندگاهی تهمینه نامه ای ازش دریافت می کنه و نشان و مهره  و جواهری برای سهراب!!!!

برای این که طولانی نشه ادامه اش در پست بعدی ان شا الله...

حالا این غزل بسیار لذت بخشِ حامد عسکری رو بخونید:

ای دلبریت دلهره ی حضرت آدم

پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم

پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم

تا کاسه ی تنبور و سه تاری بنوازم

هر ماهِ تهِ چاه نشد حضرت یوسف

هر باکره ای هم نشود حضرت مریم

گاهی غزلم، گم شدن رخش بهانه است

تهمینه شود همدم تنهایی رستم

تهمینه شود بستر لالایی سهراب

تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم

تهمینه ی من درد من این است نباشد

باب دلت این رستمِ بی رخشِ پر از غم

این رستم معمولیِ ساده که غریب است

حتی وسط ایلِ خودش در وطنش بم

ناچاری از این فاصله هایی که زیادند

ناچاری از این مردن تدریجی کم کم

هر جا بروم شهر پر از چاه و شغاد است

بگذار بمانم که فدای تو بگردم

من نارون صاعقه خورده، تو گل سرخ

تو سبز بمان من، به درک من به جهنم

+ این غزلِ عاشقانه در نظر من دلپذیرترین و جذاب ترین شعریه که اشاره به این داستان داره و اونقدری برام ارزشمند و دوست داشتنیه که حفظش کردم.

من بابت این شعر لذت بخش که یکی از زیباترین غزل های عاشقانه است از آقای حامد عسکری که ما رو تو لذت خوندنش سهیم کردن، بی نهایت مچکرررررررم.

می دونید که همچنان ادامه دارد :)


۹۷/۰۲/۲۴
مهناز

نظرات  (۲)

خعلیییی خوووبهههه=))))

حافظ یه شعر داره میگه:
زلف اشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیمه شب دوش ب بالین من امد بنشست
سر فراگوش من اورد و به اواز حزین
گفت ای عاشق دیرینه ی من خوابت هست؟

ینی اینجورایاD:
:d

شعری هم اورده بودی خعلی قشنگ بود
حالت حماسی این پست رو لطیف کرده بود~.~
بح بح:)))

پاسخ:
:)
گل گفتی یعنی! درست به موقع. مچکرم.
آخ که اگه این همه با آرایه ها این شعرا رو زینت نمی دادن شاید الان این شعر  و خیلی شعرای دیگه تو ادبیات نبود! :دی
یکی از دوستای من یه زمانی ورد زبونش شده بود این شعر. الانم کافیه فقط مصرع اولش رو بخونی، با ذوق و شوق تا آخرشو برات می خونه :)

:دیِ عمیق ؛)

مچکرم. دست شاعرش درد نکنه.
چیزایی که درمورد تهمینه گفتی واقعا سوال بود...
حالا به نظرت بهشون جواب میده؟؟
+شعر فوق الآده

+راستی مهناز! صحبت حضرت آقا درمورد شاهنامه که تو روز بزرگداشت فردوسی تو جاهای مختلف گذاشته شد و دیدی؟!؟! خیییلی ذوق کردم خوندمش. و یاد تو هم افتادم :)
پاسخ:
بعضی قسمت ها توی شاهنامه مبهم و سوال برانگیزه!
فردوسی که سکوت کرده و خب همینه که باعث میشه سوال و ابهام پیش بیاد!
+ :))))
 + نه متاسفانه نشنیدم. بزرگداشتش پریروز بود دلم می خواست ااون روز ازش بنویسم ولی بیرون بودم! چه خوب که با شاهنامه یادم افتادی :)
مرسی که گفتی حتما میخونمش.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">