شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
جمعه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۶:۱۲ ب.ظ

شاهنامه/ 3

یه کوچولو از اول شاهنامه بگم، بعد دیگه مرتب پیش میرم. برا خودمم جذاب شده و دوست دارم اینجا ازش بنویسم!

شاهنامه با ستایش خدا ، پیامبر، امام علی و خرد شروع شده.

بعد ار اون از کیومرث به عنوان اولین پادشاه اسم می بره، فرزند کیومرث، سیامک به وسیله ی دیوها کشته می شه و بعدها فرزندش هوشگ پادشاه می شه و بعد به ترتیب طهمورث و جمشید! 

جمشید پس از هزار سال پادشاهی و برقراری داد، اونقدر مغرور و خودخواه می شه که مردم تصمیم می گیرن فرمانروایی رو که در سرزمینی نزدیک، آوازه ای به هم زده به جاش بنشونن و اون فرد ضحاکه. کسی که با وسوسه ی شیطان پدرش رو کشته و به تخت شاهی تکیه زده! شاید بشه گفت قوه ی تشخیصشون رو از دست میدن و ناچار بین بد و بدتری که هنوز شناختی ازش ندارند بدتر رو انتخاب می کنند. ضحاک جمشید رو می کشه و دو دخترش رو به زنی می گیره!

شیطان در لباس آشپز ضحاک دو شانه ی ضحاک رو می بوسه و دو تا مار از رو شونه هاش در میان که غذاشون به گفته ی شیطان در لباس پزشک، مغز آدمیانه!( اگه دقت کنین یه جورایی نمادینه)

دو آشپز جدید ضحاک هر روز سعی می کنند یه نفر رو نجات بدند و این نجات یافتگان توی شاهنامه میشن کُردها!!!

ضحاک خواب می بینه که پادشاهیش رو کسی به نام فریدون که هنوز متولد نشده نابود می کنه! بنابراین تصمیم می گیره که بکشدش اما فرانک مادر فریدون پنهانش می کنه.

فریدون بزرگ می شه و در همین حین ضحاک استشهادنامه ای تهیه می کنه که گواهی بر نیکی و دادش بده؛ بزرگان از ترس امضاش می کنند اما کاوه آهنگر که برای درخواست آزادی پسرش اومده از امضاش سر باز می زنه و پاره اش کرده، لگد مالش می کنه و قیام می کنه و قطعه ی چرمی که لازمه ی کارش بوده رو بر سر چوب می زنه.

فریدون به خونخواهی پدرش به پا می خیزه و تخت رو با کمک کاوه و مردمِ همراهش به دست میاره! و در اواخر عمر سرزمینش رو بین سه پسرش تقسیم می کنه. روم و کشورهای غربی می شه برای سلم. چین و ترکستان برای تور و ایران که برگزیده ترین و بهترین بوده برای ایرج. اما دو تا برادر به ایرج که فرزند کوچکتر بوده حسادت می کنن و می کشنش پس از همون دوران دشمنی بین ایرانیان و تورانیان پیش میاد! پس از مرگ ایرج، فریدون ایران رو به پسرِ ایرج، منوچهر می بخشه! و اون انتقام پدرش رو می گیره! بعد از اون پادشاهی به پسرش نوذر می رسه و بعد از نوذر، چون سام و بزرگان، فرزندانِ نوذر (طوس و گستهم) رو لایق پادشاهی نمی دونند، فرد میانسالی به نام  زاب رو به پادشاهی انتخاب می کنند و بعد از اون پسرش گرشاسب رو و بعد کی قباد رو انتخاب می کنند که از نواده های فریدون بوده و کیقباد نیز از بین چهار پسرش کی کاووس رو به شاهی انتخاب می کنه!

 

- فکر می کردم خودم کشف کردم که ضحاکِ خون ریز فقط در ظاهر پسر مرداسِ نیک دل بوده! کلی هم به هوش خودم می بالیدم!

فردوسی یه جا زیرکانه می گه: پژوهنده را راز با مادر است!

- درفش کاویانی  سرخ و زرد و بنفش بوده.

۹۷/۰۲/۱۴
مهناز

نظرات  (۵)

ضحاک اونجاش برام جالبه که نمی‌کشنش و فقط تبعیدش میکنن و یادمه دبیر ادبیاتمون میگفت این یعنی بدی هیچ وقت به طور کامل از بین نمیره.

البته ازونجایی که اقایون رنگا رو خیلی اشتباه میکن خدا میدونه این سرخ و زرد و بنفش چی بودن :D 
پاسخ:
آره خیلی جالبه... سروش الهی به فریدون می گه نکشش و فریدون تو دماوند کوه به بند می کشدش... یعنی ممکن بوده که دوباره از بند خودش رو رها کنه همون طور که یه لحظه غفلت ممکنه باعث سر زدن بدی ها و اشتباهاتی از طرف آدم ها بشه!
دیشب آقا معلمِ سریال کوبار می گفت مرز بین مردی و نامردی یه تار موئه!

وااااااااااااا...!!
نمی دونم ولی فکر کنم فردوسی حواسش جمع بوده ؛)
البته خیلی هم مختص آقایون نیستا! همین یکی دو ماه پیش با دوستم بازار بودیم کفشی که قرمز مایل به زرشکی بود رو اصرار داشت که صورتیه و اصلا هم به حرفم گوش نمی کرد که نمی کرد! هر چقدر که میگفتم بابا قرمز یه طیف گسترده ای داره و این تازه چندان روشن هم نیست باز حرف خودشو می زد!
اره دقیقا. 

زرشکی رو میگفت صورتی :/
من دیگه حرفی ندارم ! 
پاسخ:
منم دیگه در برابر مقاومتش برای پذیرفتن، سکوت کردم :|||||
راستش عصبانی هم شده بودم، لحنمم تند شده بود :||||
تازه گفتم شاید مشکل از منه از یه دوست مشترک هم پرسیدم اونم گف هر چی که هست صورتی نیست!
کفش فروشه هم از این ور هی می گفت خانوم بیا این کفش قرمزه رو بردار :)))))))))))
با اینکه شنیده بودم اما انقدر شیرین نوشتی ک نمیشد نخوند:))

اگ اشتباه نکنم بعد از اینکه فریدون دخترای جمشید رو نجات میده باهاشون ازدواج میکنه:دی
ینی انقدر طفلکین این دخترا:دی

شاید نکشتن ضحاک ی جورایی شکنجه بوده.
اگ میکشتنش کشته میشده
ولی اینطور غذابه.وشایدم درعین حال تصفیه کننده 
اینکه با خودت باشی و خود بدت رو تحمل کنی سخته...
پاسخ:
قربوونت. شیرین خوندی :))))))))))

آره درسته و ازشون صاحب سه تا پسر میشه!

از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم. جالبه! مرسی که برام نوشتی.
اگه داستانش اینقدر اغراق آمیز نبود شاید می شد گفت خب بالاخره اونجا هم از بی غذایی می میره دیگه!
جالب ،فکر میکنم چقدر نمادینه این داستان ،البته الان که گفتی دو زاریم افتاد .... شاید یه روز حوصله ام بکشه و بخونمش😄 
آی ام تنبل😄 
زرد ،سرخ ،بنفش 
سرخ که خونه ،بنفش رنگ روشنفکریه ،توی مراقبه و اینا زیاد از بنفش استفاده میشه چون چاکرای سر رو باز میکنه یه جورایی چشم سوم رو تقویت میکنه ،زرد چیه؟
پاسخ:
شما اتفاقا خیلی باهوشی فقط حواست نبوده.
به امید اون روز :)
والا نمی دونم جریان این رنگ ها چیه! ولی احتمالا مقاله ای، نوشته ای راجع بهش باشه. اگه پیدا کردم می نویسم در موردش.
مرسی راجع به توضیحاتت درباره به رنگ بنفش، اول باید یه کم راجع به چاکرا و چشم سوم بخونم. چیز زیادی راجع بهشون نمی دونم متاسفانه.

لطف داری عزیزم🙏
پاسخ:
قربونت.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">