مارک و پلو/ منصور ضابطیان
موضوع این کتاب سفرنامه است. منصور ضابطیان تو این کتاب از سفرهاش به کشورهای فرانسه، اسپانیا، لبنان، هندوستان، ارمنستان، ایتالیا، اتریش، کره جنوبی و آمریکا نوشته.
اسم کتاب جالب توجهه؛ طرح جلدش دوست داشتنیه، متن کتاب خیلی ساده و روانه و با لحنی صمیمی می تونه مخاطب رو با خودش همراه کنه! اما تصاویر داخل کتاب چندان به دل آدم نمی شینه برای اینکه سیاه و سفیده و رنگ ها توش گم شدند! و شاید باید به جای بعضی تصاویر، تصاویر دیگه ای انتخاب می شد!
این کتاب اولین کتابی هست که از منصور ضابطیان عزیز خوندم و دوستش هم داشتم اما می تونستم خیلی بیش تر دوستش داشته باشم اگه توضیحاتش راجع به کشورهایی که بهشون سفر کرده بیشتر می بود! خیلی مختصرتر از اون چیزی بود که فکر می کردم؛ درست زمانی که غرقِ توضیحات نویسنده راجع به یه کشور می شید مجبورید که باهاش خداحافظی کنید و برید به یه کشور دیگه و خب بعضی قسمت های کتاب می تونست خلاصه تر باشه و به جاش از چیزهای دیگه نوشته می شد.
خلاصه این که خوندنش لذت بخشه و باعث می شه خیلی بیش تر از قبل عاشق سفر کردن بشید!
گاهی واقعا لازمه که زندگی رو خیلی سخت نگیریم ؛)
گویا جلد دوم این کتاب هم نوشته شده با عنوان مارک و دو پلو :)
- آشنایی با سرزمین های دیگر، آدم را از چارچوب دگم فکریش خارج می کند. او را به این نتیجه می رساند که همه ی دنیا همین چاردیواری محصور اطرافش نیست و تازه می فهمد که در گستره ی این جهان چقدر ناچیز است و دنیا چقدر شوخی تر از آن چیزی است که خیال می کرد. در عین حال به این نتیجه می رسد که دنیا آن قدرها هم که فکر می کند بزرگ نیست و آدم هایی به ظاهر غریبه در نقاطی که به لحاظ جغرافیایی، تاریخی و اجتماعی مشابهتی با هم ندارند، یکباره به فصل هایی مشترک از تفکر و احساس می رسند.
- کتاب خواندن در پاریس حرص آدم را در می آورد؛ هر کسی را می بینی یک کتاب در دست دارد و تندتند مشغول مطالعه است؛ سن و سال هم نمی شناسد، سیاه و سفید و مرد و زن و بچه هم نمی شناسد. انگار همه در یک مارتن عجیب درگیر شده اند و زمان در حال گذر است. واگن های مترو گاهی واقعا آدم را یاد قرائت خانه می اندازند. مخصوصا این که ناگهان در یک مقطع خاص کتابی گل می کند و همه مشغول خواندن آن می شوند. آن هایی هم که اهل کتاب نیستند حتما مجله یا روزنامه ای پر شالشان دارند که وقتشان به بیهودگی نگذرد و اگر حتی این را هم نداشته باشند، می توانند از چندین عنوان مجله و روزنامه ای که به لطف آگهی های فراوانشان به طور رایگان در مترو توزیع می شوند، استفاده کنند. فضای پاریس هیچ بهانه ای برای مطالعه نکردن باقی نمی گذارد. شاید برای همین است که پاریسی ها معنای انتظار را چندان نمی فهمند. آن ها لحظه های انتظار را با کلمه ها پر می کنند.