شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۶، ۰۵:۵۷ ق.ظ

جامعه شناسی خودمانی/ حسن نراقی

کتاب به نثری ساده نوشته شده و همین سادگی و نوشتار صادقانه اش باعث شده که این جامعه شناسی، شکل خودمونی به خودش بگیره :)

نویسنده به بعضی از خلقیات منفی ایرانی ها پرداخته. به اعتقاد نویسنده، ما اول باید بدونیم که چگونه ایم بعد بریم سراغ این که چرا این طوری شدیم و بعدتر به دنبال راه هایی برای اصلاح خودمون باشیم. خلاصه این که نباید حقایق رو کتمان کرد. 

نکته ی منفی کتاب به نظرم استنادش به شواهد خیلی قدیمیه البته چون خود کتاب حدود شونزده سال پیش نوشته شده ایراد چندانی بهش وارد نیست اما خیلی نمی شه نادیده اش گرفت چون به هر حال آمارها روز به روز در حال تغییرند.

نویسنده این کتاب رو تقدیم کرده به آنان که هرگز حقیقت را به پای وجاهت قربانی نکردند و با نکته سنجی کتاب رو با شعری از ملک الشعرای بهار تموم کرده: جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم     با کس نسگالیم      از خویش بنالیم که جان سخن این جاست      از ماست که بر ماست

- ملتی که تاریخ گذشته اش را نمی خواند و نمی داند، همه چیز را خودش باید تجربه کند.

- شما در جامعه ای زندگی می کنید که کلمه ی نمی دانم و بلد نیستم کمتر از هر کلمه ی دیگری به گوشتان می خورد. چطور جماعتی تا قبل از این که بدانند که نمی دانند به دنبال دانستن خواهند رفت... مگر ممکن است؟!

-  متأسفانه ما ایرانی­ ها تعادل در قضاوت­ هایمان نداریم. کسی که برای ما عزیز و دوست ­داشتنی است، مرتبه الوهیت برایش قائل می­شویم، همه­ چیزدانیمان هم می ­شود.- پشت سر عدم صراحت، غیبت و بدگویی پیش می آید؛ غیبتی که همه مان می دانیم غلط است، می دانیم بد است ولی بینی و بین ا... خودتان قضاوت کنید که غیبت چه درصدی از گفتارهای روزانه مان را تشکیل می دهد؟ اصلا من نمی دانم چرا کلمه ی  "نه" را خیلی نمی توانیم مصرف کنیم.- از دیگر خصلت­ هایمان کلی­ نگری است... همه چیز به صورت مطلق یا سفید است و یا سیاه، یا خوب خوب است و یا بد بد. دوست و رفیقمان در رفاقت یا بی­ نظیر است و یا کلاً غیر قابل اعتماد. رهبرهای سیاسی­مان هم همین طور... یا تقریباً پرستششان می­ کنیم و یا از آن­ها نفرت داریم. هیچ وقت حاضر نیستیم بپذیریم که هر پدیده ،هر  عارضه، هر انسانی، ترکیبی است از تعدادی صفات، که ما می ­توانیم تعدادی از آنها را مطابق میلمان تشخیص بدهیم و تعدادی را مغایر...از همسرمان هم همین انتظار را داریم... حتی شخصیت ­های تاریخی­مان را هم به دو دسته سیاه و سفید قسمت می ­کنیم و درباره ی آنها به قضاوت می­ نشینیم.

۹۶/۰۱/۲۳
مهناز

نظرات  (۳)

من سر ساعت جامعه شناسی تا دو ساعت تو خودمم!!!
انقدر که به این مسئله ک ما قراره چی بشیم فکر میکنم ک سردرد بگیرم و اعصابم بهم بریزه!!

این تیکه از کتاب ک درباره غیبت نوشتی:"غیبتی که همه میدانیم غلط است"
اکثر کارامون همینه
میدونیم غلطه ولی نمیخاییم اصلاح کنیم!!
پاسخ:
جدی؟ این خیلی خیلی خوبه که فکرت رو درگیر می کنه. آفرین دقیقا زدی به هدف. کارهای غلطی که یا عادت کردیم بهشون یا متاسفانه خوشمونم میاد ازشون!! یا بدتر از همه اصلا غلط هم نمی دونیمشون!!!!!!!!!! چرا اینجوری ایم ما؟!
وقتی در باره فرهنگ حرف میزنی یا سعی میکنی بافرهنگ زندگی کنی همین مردم بهت میگن ساده است.دیوانه است.شوته.حتی دیر می گیره چون مثل بقیه نباشی به سبک خودشون مسلمون نباشی کاملا نادیده میگیرنت.اگه زیر آب نزنی غیبت نکنی که دیگه واویلاست تا مدت ها دیوانه وافسرده حسابت میکنن.
پاسخ:
آی گفتی بانو... امون از دست ما که هیچ چیزیمون درست وحسابی نیست. تو همه چیزفقط ادعامون می شه. فقط ادعا...بخصوص تو دین و مسلمونی.
تلخه ولی واقعی ...
چه خوب توصیف کرده ما ایرانی ها رو ...
مشتاق خوندنش شدم.


امروز همۀ پست های معوقه تو خوندم
مثل همیشه خوب می نویسی، خوب هم تحلیل می کنی.

ببخش دیر به دیر میام. راستش من عادت ندارم آدرس ها را ذخیره کنم اینه که از روی آدرس کامنت ها سراغ دوستان رو می گیرم.

پاسخ:
اوهوم؛ متاسفانه... آره. نوشته اش صادقانه است. بعد از خوندنش امیدوارم که نظرت رو راجع بهش بخونم :) خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتی مهناز عزیز... مرسی از تعریفت. اونقدرا هم خوب نیست ولی سعی می کنم که خوب بنویسم. همین که گه گاه بهم سر می زنی برام خیلی ارزش داره. همین یه دونه کامنتت هم خیلی بهم حس خوبی داد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">