شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ب.ظ

دوست بازیافته/ فرد اولمن/ مهدی سحابی

+هیچ به یاد نمی آورم که در آن روز من و کنراد به هم چه گفتیم، تنها چیزی که می دانم این است که مدت یک ساعت مانند زوج جوان عاشقی که خجالتی و دستپاچه اند با هم پرسه زدیم اما نمی دانستم که این تازه آغاز دوستی ماست و از آن پس زندگی من غم آلود و تهی نخواهد بود بلکه سرشار از شور و امید خواهد شد.+این مرد برای جمع آوری پول به نفع اسرائیل به خانه ی ما آمده بود و پدرم از صهیونیسم نفرت داشت. حتی فکر وجود چنین مشربی به نظرش احمقانه می رسید. بازخواهی سرزمین فلسطین پس از دو هزار سال به نظرش همان قدر بی معنی می رسید که مثلا ایتالیایی ها خواستار پس گرفتن آلمان باشند؛ چرا که زمانی نیروهای روم باستان آن را اشغال کرده بودند. می گفت که تنها پیامد چنین ادعایی خونریزی دائمی است زیرا یهودیان باید با همه ی جهان عرب در افتند.
۹۵/۱۱/۰۴
مهناز

نظرات  (۱)

سلام
من این کتاب رو نخوندم ولی احساس میکنم باید کتاب خوبی باشه و از اونجایی که شما همیشه کتابهای خیلی خوبی پیشنهاد میدین دوس دارم پیداش کنم و بخونمش
مخصوصا که شخصیت اول داستان بخاطر نوع دین و محل تولدش مجبوره بعضی از پیش داوری ها رو هم ناخواسته تحمل کنه
درست مثل ایرانی هایی که خارج از کشور زندگی میکنن و تصور دیگران از اونا دقیقا مطالبی هست که توسط رسانه ها بهشون تحمیل شده و بعد انسانی افراد در اون قضاوت ها کمرنگ و فراموش شدست !
ممنون بابت معرفی این کتاب خوب
پاسخ:
علیک سلام. خب حستون درست می گه کتاب خوبیه. از اون کتابائیه که هر صفحه اش آدم رو وادار به فکر کردن می کنه. شما لطف دارین به من. خب شخصیت اصلی این داستان یه پسر نوجوون یهودیه متولد آلمانه که با پسری اصیل و آلمانی دوست می شن تو دوران جنگ جهانی دوم و خب مجبور می شن که از هم جدا شن به خاطر این اعتقادات احمقانه و نژادپرستانه ی هیتلری! خواهش می کنم قابلی نداشت :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">