نت حساس/ ولنتاین گوبی
روایت زن جوانی است که عاشق آهنگ های نوازنده ای می شود که در همسایگیش می نوازد. زن از محیطی روستایی به پاریس نقل مکان کرده و در آپارتمانی زندگی میکند که در سوی دیگر دیوارش، همواره صدای بلند، گرم و دل نواز موسیقی به گوش میرسد. او به ندرت از آپارتمان خود خارج میشود و موسیقیهایی که بدانها گوش میسپارد الهامبخش رویاهای او میشوند.
یک رمان فرانسوی، که می تونم در تعریفش بگم که خیلی دلپذیر بود. فکر می کنم همین کافی باشه برای تعریف از یه کتاب. این طور نیست؟!پیشنهادم اینه که دو سه صفحه اول رو سرسری نخونید مثل من، که تازه وقتی به آخر کتاب می رسید یادتون بیفته اِ اِ اِ...آهان... هر آن چه می توانست بین ما اتفاق بیفتد نوشتم...!!!!!!!!!این کتاب یه ترجمه دیگه هم داره به اسم طنین حساس که چون کتاب کوتاهیه احتمالا اونم می خونم و تو همین پست نظرم رو می گم...
- من از تو چیزی نمیدانستم مگر جهانی از آواها، سرآمد همه ی صداها موتزارت و ویولنسل تو بود. مینواختی. صداها میرقصیدند. من مینوشتم. موسیقی تو درون دستنوشتههای من است، برای این که بتوانم درکت کنم، از تو فرار کردم، میترسیدم دوستت داشته باشم. هر آن چه می توانست بین ما اتفاق بیفتد نوشتم.از من نپرس چرا.
- به من بگو چه چیزی خوشحالت می کند؟
سرم را بالا بردم و در چشمانش نگاه کردم: مرا تو خطاب کن.
- از واندلو پرسیدم: روی سنگ قبرم چه بنویسم؟
این چه سوالی است؟!
بگو.
مدت زیادی به من نگاه کرد. بنویس "نت حسّاس"
این قسمت هایی ک ازش گفدی خیلی عالی بود:))