شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
پنجشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۲۰ ب.ظ

شام آخر/ 1380

جرأت می خواسته تو سال 80 ساختن یه همچین فیلمی. سریال پریا منو یاد این فیلم می اندازه.

- اگه می خوای از من عکس بگیری بیا جلو... بزار یه جای درست وایستم تا خوب منو ببینی، همون طور که واقعا هستم، با سن و سال خودم.

- چقدر به سن و سال فکر میکنی تو!

- همه فکر می کنند. مانی! من و تو کنار هم برا مردم خنده داریم...

- از  نظر منم خیلی از مردم خنده دارند؛ حالا چون خنده دارند باید زندگیاشونو تعطیل کنند؟؟!!!

- بهتره از صورتم عکس بگیری... خوب چین و چروک های صورتمو ببین.

- من این چین و چروک ها رو دوست دارم!

- تو دیوونه ای...

- تو برای من مثل این بنا می مونی. از صد تا ساختمونِ نوسازِ گرون قیمت عزیزتری.

۹۵/۰۴/۳۱
مهناز

نظرات  (۴)

چه زیبا
پاسخ:
اوهووم...
ینی چی؟؟؟
ینی خانومش بزگ تر از خودشه؟؟
دوس ندارمن اینجوری!

ولی جدا از این حس من
صحبتای این تیکشون خیلی ناز بود
پاسخ:
آره فکر کــــــــــن محمدرضا گلزار عاشق کتایون ریاحی بود تو این فیلم. می دونم عجیبه و شایدم زیاد خوب نباشه ولی خب گاهی از این اتفاقات می افته و همچین عشق هایی اتفاق می افته ؛) الانم همین اتفاق تو سریال پریا افتاده که امیر حسین آرمان عاشق لادن مستوفیه! باز این کمتر عجیبه. منم این دیالوگ هاشون رو دوست دارم...
۰۸ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۶ احساس نویس
قشنگ بود
پاسخ:
به قول دوستمان: ممنان...:)
من همیشه این چیزا رو اعصابم بوده
حتی اینکه دختره عاشق ی مرد با اختلاف14-13سال میشه هم برام عجیب بوده
حالا دیگه اینکه هیشی
ولی خوب بوقول شوما اتفاق میوفته دیگه
چ بسا خیلی هم خوشحال و خوشبختن
پاسخ:
عجیب که هست حالا برا بعضیا کمتر، برا بعضیا بیشتر. بعله چه بسا...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">