شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

۲۷۶ مطلب با موضوع «معرفی فیلم» ثبت شده است

داستان درباره آدم هایی محصور داخل دیوارهایی عظیمه که تصور می کنند بشریت به خاطر تایتان ها در حال انقراضه و اون ها تنها آدم های باقی مونده ان. آدم های درون دیوار سعی در شناخت غول ها دارن و در تلاش برای بقا هستن و در این راه تعداد بسیاری سال های سال جون خودشون رو از دست دادن. ارن بچه‌ایه که دوست داره قدم به اون طرف دیوار بذاره و برای همین تصمیم داره وقتی بزرگ شد به گروهی که برای تحقیق به بیرون دیوارها می رن بپیونده اما این کار خیلی خطرناکه.

بالاخره بعد از 8 ماه، شایدم بیشتر تموم شد.

شروع به شدت جذاب، مرموزانه و پر از تعلیق و دلهره ای داره که توی فصل دوم شدت می گیره و ماجرا رو عریان تر و صریح تر روایت می کنه. توی فصل سوم انقدر مقدار اطلاعاتی که می ده زیاده و داستان عمیق می شه که نیازه با تامل بیشتری دیدش و بعد توی فصل چهارم جایی که انتظارش رو نداریم یهو تغییر زاویه دید هوشمندانه ای رخ می ده.

داستانی از انسانیت و فداکارای ها و ...؛ داستانش در کنار زیبایی به شدت غم انگیزه. موسیقی هاش معرکه بودن. اکشنش خوبه. شخصیت پردازی ها خیلی خوب بود و من عاشق کاپیتان لیوای و بعدش جان بودم و کاراکتر هانجی سان رو هم دوست داشتم. کاراکتر رو مخ سریال هم برام شخصیت گابی بود کسی که انقدر متعصبه و البته هنوز کودک -نوجوانه- و مغزش شستشو داده شده که نمی خواد حقایق رو بپذیره[از این آدم ها البته دور و اطرافمون کم نداریم].

سه فصل اولش ساخت استودیوی ویته و فصل آخر مال ماپا برای همین کمی گرافیک و طراحی شخصیت ها توی فصل آخر متفاوته و اولش کمی تو ذوق می زنه اما بعد بهش عادت می کنی.

توی ovaها هم من داستان لیوای رو به شدت دوست داشتم و جذاب بود.

اسپویل:(( فقط برای من دلیل تقابل و جنگیدن غول های الدیایی و مارلی ها قابل هضم نبود؛ یعنی تعصب مارلی ها رو درک نمی کردم! چرا این کار رو می کردن! با اینکه از الدیایی ها بودن و توی مارلی به شدت تحقیر می شدن :( ))

 

اینجا خیلی به من کمک کرد که بتونم به ترتیبی که باید، ببینمش.

و اینجا هم خلاصه خیلی کامل-با اسپویلش- و خط زمانی‌اش رو می تونید بخونید.

و اینجا اگر خواستید بیشتر درباره کاپیتان لیوای بخونید.

۴ نظر ۱۹ مهر ۰۳ ، ۱۹:۵۰
مهناز

و بالاخره فصل دوم؛

همچنان موسیقی و طراحی صحنه و لباس جذاب بود. برای من هیجان قسمت های 3، 4، 5 خیلی زیاد بود. تغییر بازی ها و قوانین و همچنان جذاب موندنش نکته قابل توجهی بود. بازی چهار تا بازیگر گونگ یو، لی بیونگ هان، رپره و ترنسه خیلی خوب بود. مخصوصا دو تای اولی. تغییر زاویه دیدش تو بعضی سکانس ها جذاب بود. و در کل به نظرم فصل دوم درخوری بود هر چند هیجان فصل اول دو برابر این فصل بود.

 

با اسپویل: 

با توجه به تجربه بازی قبلی 456 چرا به شماره 001 شک نکرد؟!

تصمیم ابلهانه اواخرش شخصیت پردازی 456 رو خراب کرد. هیجانش کم بود و چرا همه شون تیراندازی رو حتی قبل از یاد گرفتنش، بلد بودن؟!

ناخدا از همون اول داستان مشکوک بود. چرا پلیسه این همه سال یک ذره بهش شک نکرده؟!

دو قسمت اولش می تونست جمع و جورت باشه و اون مرگ اولی هم اتفاق نیفته!!!

22:39 فیلمبردار توی صحنه حضور داره :دی [دقت بعضی ها ستودنیه که دیدنش].

۸ نظر ۱۹ مهر ۰۳ ، ۱۹:۴۳
مهناز

داستان درباره یک خانواده عجیب و غریبه که به یه شهر جدید نقل مکان می کنند و اونجا اتفاقات زیادی براشون می افته.

خشونتش به شدت بالاست بنابراین اگر یک ذره حساسید، نبینیدش. قسمت عظیمی از داستان راجع به آزارهای ج/ن؟س!ی هست و شاهد سکانس های جالبی نخواهید بود بنابراین با خانواده دیدنش اصلا توصیه نمی شه. 

بازیگرهاش خیلی خوبن مخصوصا دونا که خیلی وقته خودش رو ثابت کرده، شخصیت پردازی جالبی داره و سکانس های خیلی خوبی. در کنار خشونت و موضوع خیلی جدی اش و بخش جنایی سریال، کمدی اش خیلی جذابه.

من کاراکتر بابابزرگه رو خیلی دوست داشتم  انتظار داشتم بیشتر از گذشته اش بگه. دونا توی سکانس جیغ :) خیلییی بامزه بود. سکانس تمرین خنده، گروگانگیری سگه، سکانس های مربوط به کار دونا و دیالوگ ها جذاب بودن. فقط قسمت آخر کمی تا قسمتی اغراقش بیش از اندازه است. در کل دوستش داشتم.

+ وای بازیگر پدره همون فرانک مووینگ و یکی از مشتری های پاستاست :))؛ خوشم میاد ازش. 

+ کلاه گیس دختره تا آخر سریال رو مخم بود.

+ یه قسمت هایی منو یاد شخصیت و گودال مینداخت.

۳ نظر ۱۹ مهر ۰۳ ، ۱۹:۴۰
مهناز

همراه با اسپویل

بازی بازیگرها خوب بود. مخصوصا گو مین شی که خیلی با بازیش کیف کردم. موسیقی اش رو دوست داشتم و استفاده ازش هم از لحاظ مضمون هم در ترکیب با موقعیت ها فکر شده بود. شخصیت پردازی هاش به نظرم یک جاهایی ضعف داشت مثل کاراکتر مرده (مخصوصا توی تحقیق و تیراندازیش و حرکاتش توی قسمت پایانی و حتی رفتارهاش با دختره)، دختر خود مرده هم همینطور، پلیس کشته شده هم و حتی اداره پلیس توی آزادی دختره. در کل کنش و واکنش ها رو خیلی جاها درک نمی کردم. اما فیلمبرداری جذابی داشت. فضاسازی و لباس های رنگینش در تقابل و تضادش با ژانر سریال برای من به شخصه جذاب بود. جزئیات اجرا توی قسمت پایانی خوب پرداخت نشده بود.

روایت خوبی به طور موازی از گذشته و حال داشت اما کمی گیج کننده است مثلا من تا اواسطش فکر می کردم حالِ شخصیت های گذشته رو داریم می بینیم.

اینکه داشت از ساید قربانی ماجرا رو پیش می برد جالب بود. دیالگ  تکرار شونده اش هم همینطور. اما واقعا دوست داشتم کمی بیشتر راجع به قاتل ها، علت و شروع قتل ها و گذشته اشون بدونم!

نکته جذاب دیگه اش این بود که با وجود اینکه انتقام و حسابرسی شخصی رو از لحاظ قانونی اشتباه می دونست اما به قربانی ها حق می داد و درکشون می کرد. این زاویه دید قابل احترام بود.

+انتقام ها رو دوست داشتم و خیلی حال داد :))))

+ یه دونه دوربین تو اون ویلای لعنتی نبود.

اگه تو جنگل، درختی بیفته صدایی ایجاد می کنه یا نه؟!

۰ نظر ۱۹ مهر ۰۳ ، ۱۹:۳۹
مهناز

برای من سریال کمی تا قسمتی مریضی بود.

بازی بازیگرها خوب بود. فضاسازیش با این که کمی شبیه اسکوئید گیم بود اما هنوز جذابیت داشت. طراحی لباساشون خوب بود. تا اواسط سریال هم خوب پیش رفت و تا زمانی برام جذاب بود که [اسپویل: شماره 2 همه درها رو قفل کرد اما شماره 5 رو آزاد گذاشت!! انگار فقط برای ادامه پیدا کردن سریال بود!

کارهای شماره 1 واقعا رو اعصاب بود و تا پایان همینطور ادامه پیدا کرد و به نظرم حداقل حرکت پایانیش لازم نبود.

پایانش هم کمی مضحک و مسخره بود؛ مثلا گل فرستادن شماره6. اصلا به شخصیت همچین کاراکتری نمی خورد. ترجیح می دادم برای انتقام  کمین کرده باشه].

۰ نظر ۱۹ مهر ۰۳ ، ۱۹:۳۵
مهناز

10قسمت در ژانر علمی تخیلی.

داستان درباره شرکت بی افه که به دلیل تولید گوشت مصنوعی بسیاری از دامداران رو عملا بیکار و دشمن خودش کرده و علاوه بر اون دشمن های دیگه ای هم داره. مسولان بی اف کم کم دارن حوزه کاریشون رو توسعه می دن.

ایده خوبی داشت اما می تونست جذاب تر از این باشه.فضاسازیش خوب بود، جلوه های ویژه اش هم همینطور. قسمت هیجان انگیزش برای من قسمت 6 بود.

 بازی هان هیو جو خیلی زیاد خوب بود و کاراکتر رو مال خودش کرده بود. اما راستش از جو جی هون انتظار بیشتری داشتم و برخلاف بقیه که شیمی بینشون رو می پسندن، به نظرم خیلی خوب از آب درنیومده بود. 

پایانش بازه اما اگه فصل دویی درکار باشه، پایان بدی نیست.

۰ نظر ۱۹ مهر ۰۳ ، ۱۹:۳۳
مهناز

این فصل انگار از اون هدفی که خط داستانیش داشت، فاصله گرفته و به حاشیه رفته بود. 

بعضی قسمت هاش جذاب بود و بعضی نه.

امیدوارم سینمایی و فصل جدیدش جذاب تر باشه چون این فصل کمی ناامیدم کرد.

۱ نظر ۱۹ مهر ۰۳ ، ۱۹:۳۰
مهناز
۰ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۵۵
مهناز

The raid redemption/ 2011

داستان درباره یک گروه پلیسه که طی یک عملیات نه چندان برنامه ریزی شده ای به یک ساختمون که پر از خلافکارها، آزمایشگاه مواد مخدرشون و رئیسشونه، حمله می کنند.

ریواچش کردم و هنوز هم بعد از گذشت بیش از یک دهه جذابیتش رو از دست نداده.

سریع، هیجان انگیز با اکشن خوب و دلهره و استرس بالا و خشونت زیاد.

 اگر اکشن‌دوست باشید، خوشتون میاد.

The raid/ 2014

قسمت دوم فیلم قبلی.

شخصیت اصلی بنا به درخواست یک پلیس خوب و گروهشون به یک گروه دیگه از خلافکارها نفوذ می کنه تا هم ماموریتشون رو انجام بده و هم انتقامی باشه از مرگ برادرش! 

دنباله خیلی خیلی خوبیه. اکشنش خیلی جذاب و خیره کننده است. لوکیشن ها و کاراکترها بیشتر شدن. اما سطح خشونت، بی رحمی و خون و خونریزیش خیلی بالا و افسارگسیخته است و من خیلی از سکانس ها رو به زور دیدم و سر بزنگاه چشمام رو بستم. در این حد که نمی دونم بعدها جرات ریواچش رو پیدا بکنم یا نه.

برای دیدن با خانواده مناسب نیست!

+ اسپویل: فقط یک مقدار کاش داستان دلیل بهتری برای شروع داشت نه اینکه بیشتر روی گیر انداختن رضا متمرکز شد در حالی که کلی مدرک داشتن؛ اگر هم قصد از بین بردنش رو داشتن که باز راه بهتری وجود داشت.  تمرکز اگه روی از بین بردن بدمن های داستان بود بهتر می شد. البته همین طور هم بود اما داستان رضا اضافه بود و می شد با همون مدرک ها گیر انداخته شده باشه و بعد ادامه داستان رو پی بگیریم.

اون داستان دیده شدن خالکوبی بجو رو هم متوجه نشدم!

۰ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۳۸
مهناز
۰ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۳۶
مهناز
۰ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۳۲
مهناز
۰ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۳۱
مهناز
۰ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۳۰
مهناز
۴ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۲۶
مهناز
۰ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۲۵
مهناز
۲ نظر ۱۶ مهر ۰۳ ، ۱۸:۲۰
مهناز
۱۱ نظر ۲۹ مرداد ۰۳ ، ۱۹:۵۹
مهناز

به عنوان حسن ختامی برای تماشای انیمه های استودیو جیبلی، این مستند رو با نرگس دیدیم.

مستند جذابیه و این سه مردی که توی تصویر می بینید، پایه های استودیوی جیبلی اند. 

 باعث شد بیشتر از قبل از میازاکی خوشم بیاد. شخصیت بسیار جذابی داره مثل کاراکترهای دوست داشتنی و جذابی که خلق کرده.

دوست داشتم مستند تمرکز بیشتری روی میا سان (میازاکی) داشته باشه اما خب با این حال بازم از دیدنش راضی ام.

تاکاهاتا رو هم خیلی کم نشون دادن و سیر نشدم.

+ ساختمون استودیو جیبلی هم خیلی قشنگ بود. 

+ یادمه یکی از دوستان وبلاگ نویس آرزوش کار کردن توی استودیو جیبلی بود. الان کمی می فهمم چرا و امیدوارم به رویاش نزدیک باشه.

+ دیدن تمامِ انیمه های جیبلی با نرگس تجربه دلنشینی بود. ماچ به کله اش.

۱ نظر ۲۴ مرداد ۰۳ ، ۱۹:۳۲
مهناز
۲۵ نظر ۱۹ مرداد ۰۳ ، ۱۸:۵۸
مهناز
۱۲ نظر ۲۵ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۱:۴۵
مهناز