1- Barking Dogs Bite Never Bite/ 2000
درباره یک استاد دانشگاه که صدای سگ ها توی آپارتمانی که زندگی می کند، کلافه اش کرده و او تصمیم می گیرد پایانی به این صداها بدهد.
طنزش کم اما بامزه بود. فیلمبرداریش رو دوست داشتم و جلب توجه می کرد، دیدن غافلگیرانه بهدونا هم خوب بود و انگار بونگ جون هو از همون اول از مخلوط ژانرهای مختلف لذت میبرده! اما فیلم هیچ هدفی نداشت. یه فیلمِ باری به هر جهتِ کمی تا قسمتی کسالت بار و طولانی :دی
2- Memories of Murder/ 2003
داستان فیلم درباره قتل های سریالی هواسئونگ کره است که بسیار معروفه. قاتلی که طی 5 سال توی اون منطقه ده تا زن رو بعد از آزار و اذیت می کشه و در زمان اکران این فیلم و تا سال 2019 دستگیر نمی شه. بدتر اینکه پلیس ها هم سهل انگارانه و بدون توجه به مدارک پیش میرن و بعد از دستگیری قاتل به این موضوع هم اشاره می شه.
اینکه از یک داستان واقعی گرفته شده بسیار دردناکش می کنه. طنز تلخ بونگ جون هو تو این فیلم هم خودش رو نشون می ده. فیلمیه که قویه اما به خاطر محتواش نمی تونم به کسی توصیه اش بکنم و اصلا مناسب دیدن با خانواده هم نیست.
اسپویل: ((آخرین سکانس فیلم با توجه به عدم دستگیری قاتل تا اون زمان، خیلی جذابه و جالب اون جاست که اوایل فیلم هم بهش اشاره می شه. جایی که از کاراگاه خواسته می شه با توجه به چهره دو نفر تشخیص بده کدوم گناهکاره.
از سکانس های جذاب دیگه فیلم سکانس آخر مواجهه کاراگاه سئولی (که نمی دونم چرا بازیگرش اونقدرا معروف نشده) با جسد، عکس العملش و بعدش از خود بی خود شدنش توی تونله+ جایی که قاتل می خواد آخرین قربانی رو انتخاب کنه و انگار ما هم باهاش وارد این انتخاب می شیم.))
حالا متوجه یک چیزی هم شدم و اون اینکه سریال زندگی در مریخ واقعا یک جاهایی از این فیلم رو کپیوارانه تو خودش جا داده.
3- HOST/ 2006
در اثر ریختن ماده شیمیایی توی رودخانه هان، سال ها بعد هیولایی از توی رودخونه میاد بیرون و به مردم حمله می کنه و ما تلاش یک خانواده برای نجات یکی از اعضاشون رو می بینیم.
هیجانش خوبه. روی خانواده خیلی تاکید داره. باز هم طنز بونگ جون هو رو می تونیم ببینیم اون هم توی همچین ژانری. حرکت دوربین هم در یک سکانس هایی منو یاد اولین فیلمش انداخت. از چند تا بازیگر آثار قبلیش هم استفاده کرده. از آمریکا و سیاست هاش هم به شکل مستقیمی انتقاد می کنه، توی دو تا فیلم قبلیش هم یک اشارات گذرایی داره. پایانش رو دوست نداشنم. سکانس های پایانی و دست و پا چلفتگی عموئه هم خیلی احمقانه بود.
اولین رویت هیولا هم از سکانس های جذابه.
4- Mother/ 2009
داستان درباره مادر و پسریه که از لحاظ عقلی و ذهنی مشکل داره. قتلی اتفاق می افته و پسر به عنوان قاتل دستگیر می شه و حالا مادر در تلاشه که بی گناهی پسرش رو اثبات کنه.
برای من از اون فیلم های اعصاب خرد کنه (هم داستان هم کاراکترها) که اصلا سلیقه ام نیست. یک مقدار شبیه خاطرات قتله. هم نوع فضاسازی هم اون دید درباره قاتل!
5- Snowpiercer/ 2013
برای کاهش گرمایش زمین از یک نوع گاز استفاده می کنند اما همه چیز برعکس می شه و زمین تبدیل به یخبندان و جایی غیرقابل سکونت می شه اما عده ای از مردم در قطاری یخ شکن زنده باقی می مونن. این قطار واگن های مختلفی داره که مثل طبقات اجتماعی قسمت انتهایی مال فقرا و قسمت جلویی مال ثروتمندانه.
اولین فیلم انگلیسی زبان بونگ جون هوئه. دختربچه فیلم هیولا باز هم تو این فیلم نقش داره. منو یاد فیلم قطاری به بوسان هم انداخت. فیلم فقط در زانر بقا نیست و نمادین هم هست و به نقد حکومت های دیکتاتوری و تبعیض های اجتماعی هم می پردازه. اکشن جذاب و غافلگیری های جذاب تری داره و تا به این جا برای من بهترین اثر کارگردانشه و اگر ژانر بقا رو دوست دارید خیلی پیشنهادیه(البته دقت کنید که خشونتش هم زیاد و بی رحمانه است).
+ حسم راجع بهش درست بود :)