سینمای آسیا/ انیمه/ مامورو هوسودا
The girl who Leapt through time/ 2006
ناگهان ماکوتو این قدرت رو که در زمان به عقب برگرده، پیدا می کنه و تصمیم می گیره چیزهای ساده ای رو تغییر بده!
احساس می کنم سال ها پیش که این انیمه رو دیدم چیزی از انیمه و دنیاش نمی دونستم- و در واقع هم همین بود- و برای همین یادمه خیلی دوستش نداشتم اما امروز که دوباره دیدمش- در حالی که هنوز از دنیای انیمه اون قدرها هم نمی فهمم اما انیمه های بیشتری دیدم،- فهمیدم بیشتر از قبل ازش خوشم میاد و واقعا جزو انیمه های خوبه.
گرافیکش ساده بود اما داستان پیچیده ای داشت. طنزش و کاراکترهاش رو هم دوست داشتم. کاراکتر دوم پسرش منو یاد کاراکتر دوم مرد کومی سان مینداخت. پایان متفاوتی هم داشت اما اذیتم نکرد.
+ برام جالب بود که بعد از ماکوتو شینکای اولین انیمه ای که شروع کردم، اسم کاراکتر اصلیش ماکوتو بود.
+ عادت کرده بودم و برام اتفاق دلچسبی بود که با یکی یا چند نفر انیمه ببینم اما این بار انگار قراره مامورو هوسودا رو تنهایی ببینم.
زمان منتظر کسی نمی مونه.
Summer wars/ 2009
دختر از پسر می خواد که برای چند روز نقش دوست پسرش رو توی خانواده شلوغش بازی کنه. اما همه داستان این نیست؛ اختلالی در یک دنیای مجازی به وجود میاد که زنگی مردم رو مختل می کنه و تلاش برای برگرداندن همه چیز به نقطه قبلی شروع می شه.
داستان انیمه بیشتر از هر چیزی درباره خانواده و مهم تر از اون اتحاد و تلاشه. گریزی هم به سیاست می زنه.
در کل انیمه جالب و متفاوتی بود؛ هم متفاوت با انیمه هایی که دیدم و هم با انیمه قبلی هوسودا.
+ خیلی دختر داستان رو دوست نداشتم و الکی اواخر انیمه شخصیت مهمی شد! عشقشون هم یهویی پایان داستان شروع شد :///
+ طراحی اون همه پروفایل واقعا جذاب بود.
+ مراسم عزاداری که با جشن تولد ادغام شد واقعا صحنه های جذابی بود.
+ خانواده شلوغشون جلب توجه می کرد.
+ شروع سرخ شدن پسره از دست هم، تصویرسازی بامزه ای بود.
+ نقل قولش از هفت سامورایی هم جذاب بود.
اگه می خوای از خودت محافظت کنی از بقیه محافظت کن.
+ فعلا هوسودا توی گرافیک چیز خاصی برای ارائه نداره اما داستان انیمه هاش جذابه!
نباید به خاطر اینکه شانس برد داریم بجنگیم یا اگه شانس برد نداریم تسلیم بشیم.
نمی تونی سوالی رو با تسلیم شدن حل کنی؛ این جوری هیچوقت جوابی پیدا نمی شه.
Wolf children/ 2012
هانا عاشق یک گرگینه می شه و حاصل این رابطه دو تا بچه گرگه که آنا باید بزرگشون بکنه.
مثل دفعه اولی که دیدمش، دوستش داشتم.
گرافیک این انیمه به نسبت دو انیمه قبلی بهتره. انسجام داستانش هم همینطور. موسیقی تیتراژ پایانیش هم خیلی آرامشبخشه. تنها چیزی که می خواستم تو داستان اتفاق بیفته این بود که انتخاب آمه به شکل ملایم تری اتفاق بیفته و پیرمرده هم یهو از اواسط داستان غیبش نزنه.
+ تربیت، خانواده، انتخاب مسیر، تفاوت ها و پذیرش؛ محتواهای پررنگ.
+ جالبه که هوسودا می خواسته انیمه ای درباره تربیت بچه ها بسازه و اینو ساخته.+ نکته جالب دیگه اینکه به قهرمانان دختر میازاکی نقد داشته که چرا انقدر بی نقصن!!! حالا به نظر من همچین هم بی نقص نبودن یا حداقل همگی اینطور نبودن!
The boy and the beast/ 2015
انگار ترکیبی از سه تا انیمه قبلی هوسودا بود (انگار آواتارهای جنگ های تابستانی و دنیاشون جون و رنگ گرفته بود، کاراکتر اصلی و نحوه آشنایی و همرا شدنش با دختر داستان مثل بچه های گرگ بود ، همراه با رنگ و بو و رگه هایی از انیمه اول) به اضافه یک ایده جدید.
دوستش داشتم. با وجود دو ساعته بودنش از ریتم نیفتاد. شخصیت های جذابی داشت و توی تصویرسازی اش هم خلاق بود. حیواناتش کمی منو یاد انیمه BEASTARS می انداخت با اینکه به پای اون نمی رسید.
اینکه رابطه شاگرد-استادیشون کلیشه ای نبود و مکمل هم بودن و هرکدوم هر دو نقش رو نسبت به طرف مقابل داشتند، دوست داشتنی بود.
و با این پیام که تلاش کن و تنها استعداد داشتن مهم نیست و نذار قلبت و وجودت رو تاریکی بگیره تموم شد.
و باز هم پررنگ بودن مفهوم خانواده، دوستان و عشق -که جلوی غلبه تاریکی رو می گیرن-
Mirai/ 2018
درباره پسر بچه ای که به خواهر تازه متولد شده اش و توجهی که از پدر و مادرش می گیرد، حسادت می کند.
قبلا هم ازش خیلی خوشم نمی اومد و اینبار هم که دیدمش باز هم تقریبا همون حس را داشتم فقط شاید کمی ملایم تر شد.
آهنگی که موقع شروع انیمه می خونه خیلی باحاله و سکانس های باحالی هم داره اما من در کل اون قسمت تخیلی داستان که مثلا رویای بچه خردسال از اطلاعات و دنیای اطرافشه رو دوست نداشتم و به مذاقم خوش نمیاد. مثلا تخیل پسرک و آثارش رو پدرش هم می بینه :/ یا آینده میرای و اتفاقات مربوط بهش خیلی نچسبه.
+ جالبه که هوسودا برای طراحی خونه از یک معمار کمک گرفته. چون پدرِ خانواده این انیمه، یک معماره.
+ دوباره مفهموم خانواده و ارتباطات.
Belle/2021
سوزو دختریه که اعتماد به نفس زیادی نداره و هنوز غم مرگ مادرش همراهشه و دلیل تصمیم مادرش رو درک نمی کنه. اون پا به یک دنیای مجازی به اسم یو می ذاره.
انگار که هوسودا همزمان با ساخت انیمه جنگ های تابستانه یک ایده فرعی هم به ذهنش رسیده باشه و تبدیلش کرده باشه به بل. ایده و داستان چندان قدرتمند و درگیر کننده نیست -مخصوصا با شروع داستانِ دیو- و روایتش مثل میرای شلخته است. آخرشم که کمک کردن فقط به همدلی کردن ختم می شه یعنی من انتظار بیشتری ازش داشتم. حداقل با توجه به اوضاع نیاز بود کسی همراه سوزو بشه و دوم هم پای خدمات اجتماعی به داستان باز می شد! و عکس العمل پدر دیو در برابر نگاه های سوزو واقعا مضحک بود.
+ موسیقی اش رو دوست داشتم.
+ کاراکتر ظاهری بل برام خیلی شبیه کاراکترهای انیمیشن های دیزنی بود و بعدش متوجه شدم که هوسودا از یکی از طراحان دیزنی هم کمک گرفته :)
+ شباهت دنیای مجازی اور تو جنگ های تابستانه با پروفایل های آز تو این انیمه.
+ 5بنیانگذار یو، دوستان مادر سوزو؟!!
مامورو هوسودا با همکاری یک نفر دیگه، سال 2011 یه استودیو تاسیس کرده به نام چیزو که لوگوش هم تصویر انیمه دختری در زمان پرش کردهست و چهار تا انیمه بعدیش رو تو این استودیو ساخته.
اگه بخوام به ترتیب بگم کدوم انیمه هاش رو بیشتر دوست داشتم:
1. بچه های گرگ.
2. دختری که در زمان پرش می کرد.
3. پسر و دیو.
4. جنگ های تابستانه.
5. بل.
6. میرای
دغدغه هوسودا توی انیمه هاش بیشتر خانواده و ارتباطه.
توی انیمه اولش دختری که... یه خانواده گرم داره، دوستان خوب و یک عشق خوب.
انیمه دوم درباره یک خاندانه.
انیمه سوم راجع به ارتباط یک مادر و فرزندانشه.
انیمه چهارم راجع به ارتباط پدر و فرزندی.
انیمه پنجم راجع به ارتباط خواهر برادری.
انیمه ششم هم تقریبا تلفیقی از همه این ها.
امیدوارم هوسودا با یک انیمه قدرتمندتر برگرده چون دو تا اثر آخرش به پای 4 تا انیمه قبلیش نمی رسن و ضعیف تر عمل کرده.
خیلی دوست دارم یه درام عاشقانه ازش ببینم.