شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
جمعه, ۱۹ مرداد ۱۴۰۳، ۰۶:۵۸ ب.ظ

سینمای آسیا/ انیمه/ استودیو جیبلی

1- Nausicaä of the Valley of the Wind  1984

هایائو میازاکی

داستان در صدها سال پس از نابودی زمین با زباله ها و سموم روایت می شه. قارچ های سمی با پرتاب هاگ هاشون تنفس رو برای مردم سخت کردن و سوسک ها و حشرات غول پیکری به وجود اومدن که از این دنیا که بهش می گن دریای فساد، حفاظت می کنن. دره باد یکی از سرزمین هاییه که تونسته در گوشه ای به حیاتش ادامه بده و نائوشکا پرنسس این سرزمینه.

یکسال قبل از تاسیس استودیو ساخته شده. در ستایش حفاظت از محیط زیست و صلح. به نظرم انیمه معمولی‌ای بود که داستان و ایده‌اش با توجه به سال ساختش خیلی خوب بوده. طراحی شخصیت ها و گرافیک طبیعتا نوستالژی‌طوره. دو ساعت برای این داستان زیادی بوده و داستان دو سرزمین و کاراکترهای پسرک و پرنسسِ دوم اضافیه و حذفشون لطمه ای به داستان نمی زنه. طراحی قارچ ها و سوسک ها و اون پیچش کوچولوی داستانی در موضوع تصفیه، دوست داشتنییه. در کل انیمه عالی‌ای نیست ولی بدم نیست.

2- cactle in the sky  1986

هایائو میازاکی

شیتا گردنبندی سنگی به گردنش داره که می تونه اونو به لاپوتا قلعه ای معلق توی آسمون راهنمایی کنه. قلعه ای که زمانی مردمش ترکش کردن (شبیه داستان آدم و حوا) و شیتا یکی از بازماندگانشه. دو گروه دنبال این قلعه ان دزدان برای رسیدن به گنجینه ها و شخصی مرموز که به دنبال قدرته. شیتا در راه فرار با پسری به نام پازو ملاقات می کنه و ماجراجویی‌شون آغاز می شه.

اولین انیمه بعد از تاسیس استودیو. از لحاظ داستان کلی بسیار شبیه نائوشیکاست و باز هم طولانیه (2 ساعت)اما گرافیکش به وضوح بهتر شده. طراحی و مهندسی قلعه معرکه است و نشان از خلاقیت داره. گویا قلعه و نام لاپوتا از کتاب سفرهای گالیور برگرفته شده. موسیقی متن و تیتراژ پایانیش خیلی شاخصه. زیرنویس رومخی هم داره با دیالوگ های اضافه. در کل انیمه خوبیه اما سلیقه من نیست.

شباهت با نائوشیکا: وجود یک مکان مهم طبیعی در هردو (زمین- قلعه)، محافظان (سوسک و قارچ- ربات)، کاراکتر اصلی یک دختر مهربان و سرشار از عشقه و پسری همراهیش می کنه. زیرزمینی که حاوی پاسخه، آدم هایی که بدنبال منافع و قدرتند و مفاهیم پررنگ صلح و طبیعتدوستی و عشق.

3- Grave of the fireflies  1988

ایسائو تاکاهاتا

در جنگ جهانی دوم و بمباران ژاپن، دو بچه با ار دست دادن مادرشون باید از عهده خودشون بربیان؛ پسری نوجوان و دختری 2،3 ساله. سیتا و ستسوکو.

اگه تاکاهاتا رو نمی شناسید باید بگم که کارگردان آن شرلی  و هایدیه. 

اما درباره انیمه باید بگم که اقتباسِ خیلی واقع گرایانه، انسانی و دردناکیه. انیمه ای غم انگیز و ضدجنگ. زمان مناسب و به اندازه ای هم داره و قطعا مخاطبش کودکان نیستن.

فقط من تعلل پسره وقتی توی بانک مقداری پول داشتن رو درک نکردم! و اعصابم خرد شد؛ و الان که خوندم شاید دلیلش این باشه: نویسنده رمان خودش رو در قبال اتفاقی که برای خواهرش می افته گناهکار می دونسته و جایی گفته که نمی خواسته راوی روایتی درباره جنگ باشه بلکه این اثر رو نوشته چون می خواسته برادر بهتری برای خواهرش می بوده اما نبوده.

4- My neighbor Totoro/  1988

هایائو میازاکی

پدر و دو دخترش برای زندگی به روستایی میرن و اونجا بچه ها با توتورو، روح جنگل آشنا می شن.

و بالاخره انیمه ای که تماشاش خیلی مفرح و دلچسب بود و دوستش داشتم. داستان در ظاهر سادگی کودکانه ای داره اما عمیقه، کاراکترها خیلی جذابن، می شه ارادت میازاکی به طبیعت رو توی این اثر هم دید و قدرت داستان گویی هم در راستای تخیل و خلاقیته و برای همین دلنشین تره. ریتم و زمان مناسبی هم داره. شروع فانتزی سحرانگیز داستان هم شباهت بساری به آلیس در سرزمین عجایب داره. 

"درست مثل یک رویا بود ولی رویا نبود."

راضی‌ام ازشون که لوگوی استودیوشون تصویری از توتوروئه :))

5- Kiki's delivery service/  1989

هایائو میازاکی

کی‌کی بنا به رسم جادوگرها باید توی سیزده سالگی یه شهری رو برای زندگی انتخاب کنه و مستقل بشه.

یادمه دفعه اولی که دیدمش بیشتر دوسش داشتم الانم خوب بود ولی واقعا این روند کند و زمان طولانی انیمه های استودیو رو مخمه :)) وگرنه داستان و گرافیک خوبی داره. مفهوم استقلال و استعداد رو خوب می رسونه و کاراکتر های دوست داشتنی ای مثل جی جی و خدمتکارِ مادربزرگه داره و کاراکتر کی کی رو -که میازاکی قبلا با کوتاه کردن موهای شیتا توی انیمه" اسکای این کسل" ساخته.-

می گن که احتمالا یکی از منابع الهام جی کی رولینگ برای هری پاتر بوده.

6- Only yesterday/  1991

ایسائو تاکاهاتا

دختر داستان برای تعطیلات به روستای مورد علاقه اش می ره و همزمان خاطرات دوران کودکی اش رو مرور می کنه.

به تاثیر دوران کودکی و خانواده می پردازه و یک بخش هاییش واقعا جذابه و دوست داشتم بیشتر می بود. تاکاهاتا داستان گوی خوبیه و از این انیمه هم خوشم اومد. صحنه به وجد اومدن دختره از حرف پسره و اون "انگار از شوق تو آسمون پرواز کرد"، محشر بود. صحنه آناناس هم همینطور، مطرح شدن پریود هم.

7- Porco rosso/ 1992

هایائو میازاکی

داستان در ایتالیای فاشیستیِ بعد از جنگ جهانی اول می گذره جایی که یک خلبان جنگی تبدیل به یک خوکِ به ظاهر حقوق بگیر شده که با دزدان هوایی می جنگه.

دوستش داشتم و نمی دونم چرا کمتر مورد توجه قرار گرفته شاید یکی از دلایلش این باشه که برخلاف کارای قبلی مخاطب این انیمه بزرگسالان.

شروع خیلی جذابی با اون حرکت تلگرافی داره. خیلی پررنگ و لعابه. کمدی اش بانمکه. شخصیت پورکو بسیار کاریزماتیکه و باز هم مثل بقیه کارای میازاکی این انیمه هم یک کاراکتر دختر قوی داره و پرواز نقش پررنگی توی داستان داره.

سکانس جذاب: هواپیماهایی که مثل یک هاله نورانی توی آسمونند.

اون اسم استودیو جیبلی روی موتور هواپیما هم جذاب بود.

ترجیح می دم یه خوک باشم تا یک فاشیست.

8- Ocean waves/ 1993

تومومی موچیزوکی

داستان درباره سه تا نوجوونه که یک مثلث عاشقانه بینشون شکل می گیره.

حس خوبی رو که قبل از دیدنش نسبت بهش داشتم با خاک یکسان کرد :دی بی مزه‌ترین انیمه استودیو تا به این حا بوده و خوبه که اولین و آخرین اثر کارگردانش برای جیبلیه :) واقعا نه داستان جذابی نداشت نه شخصیت پردازی. به زور چند تا کاراکتر رو به هم مرتبط کرده بودن!

+ باز هم مخاطب این انیمه کودکان نیستن.

+ نسبت به زمان ساختش اشاره اش به پریود باز هم جالب یود.

+ شبیه پورکو روسو باز هم اسم استودیو جایی که یکی از کاراکترها تلویزیون رو روشن کرد روش نقش بست :)

+ بهترین سکانس: سکانس سیلی :))

9- Pom poko/ 1994

ایسائو تاکاهاتا

زیستگاه و جنگل راکون ها توسط انسان ها و به خاطر گسترش ساخت و ساز رو به نابودیه اما اون ها تصمیم می گیرن که فرار نکنن و به مبارزه و پیدا کردن راه حل ادامه بدن. البته این راکون ها قدرت های جادویی هم دارن :)

برخلاف حسی که قبل از دیدنش بهش داشتم، دوست داشتنی بود. کمدی خوبی داشت. به خاطر یک سری مضامین، شوخی ها و سکانس ها اصلا مناسب کودکان نیست. برخلاف دو اثر قبلی تاکاهاتا که درام بودن این اثر کمدی و سرشار از خلاقیته. ایده بسیار خوب و خلاقانه ای داره و تمام تلاشش رو برای استفاده از پتانسیل این ایده می کنه و دغدغه محیط زیستی اش قابل ستایشه. یک مقدار اون اواخرش احساس می کنم روی دور تکرار افتاد و کمی آشفته شد اما در کل خیلی قشنگ بود و پسندیدمش.

10- Whisper of the heart/ 1995

یوشیفومی کوندو

درباره دختریه که هنوز برای تصمیم گیری درباره آینده اش مردده. چیزی که به تازگی توجهش رو جلب می کنه اینه که می بینه هر کتابی که می خواد بخونه قبلا توسط یه فردِ مشخص خونده شده.

قبلا دیده بودمش ولی این بار خیلی بیشتر چسبید و واقعا دوستش داشتم. درام زیبایی بود.

تنها قسمت دوست نداشتنی ماجرا برام، تصویر تصورِ داستانِ دختره بود. چه عجیب حرف زدم ولی به هر حال.

11- Princess Mononoke/ 1997

هایائو میازاکی

در گذشته ای دور انسان ها و هیولاها کنار هم زندگی می کردن اما حالا گرازی اهریمنی به روستایی حمله می کند و شاهزاده آن روستا به نام آشیتاکا در پی نبرد با او گرفتار نفرین می شود و سرانجامش مرگ است پس برای باطل کردن آن راهسپار جستجویِ روح جنگل می شود.

دوباره درباره اهمیت طبیعت و صلح و پررنگ بودن نقش زنان. با همون الگوی تکراریِ کلی اما متفاوت در جزئیات و خلاقیت. و در واقع انگار نسخه بهتری از اولین انیمه یعنی نائوشیکا بود.

کاراکتر شاهزاده مونونوکه شخصیت پردازی خاصی نداشت در واقع می شه گفت شخصیت پردازی نداشت. یک مقدار زندگی متفاوتی داشت و شاید برای همین اسم انیمه رو یدک می کشه.

کاراکترهاش خاکستری بودن.

موسیقی تیتراژ پایانیش دوست داشتنی بود.

* طراحی روح درخت ها واقعا زیبا و خیلیییی دوست داشتنی و کیوت بود.

* توتورو هم روح جنگل بود.

12- My neighbors the Yamadas/ 1999

ایسائو تاکاهاتا

درباره خانواده بامزه یاماداست که اتفاقات مختلفی براشون می افته. با کاراکترهایی جذاب و طنزی دوست داشتنی. اثری که کمتر مورد توجه قرار گرفته و شاید یکی از دلایلش به خاطر گرافیک ساده اون باشه. اما من دوستش داشتم و پیشنهاد می کنم اگر گرافیکش اذیتتون نمی کنه حتما ببینیدش. از لحاظ تصویری شبیه یک مانگای ساده متحرکه.
تاکاهاتا هر بار آدم رو شگفت زده می کنه. مدفن کرم های شب تاب با غمی که ازش تراوش می کنه و خانواده یامادا با کمدی و طنزی که ازش می باره و دو اثر متفاوت دیگه اش. هر چهار تا به لحاظ فرم و محتوا متفاوت.
متاسفانه نتونستم نسخه اصلیش رو پیدا بکنم و با دوبله انگلیسی دیدمش و این غمگینم کرد :(

13- Spirited away/ 2001

هایائو میازاکی

خانواده سه نفره چیهیرو به یه جای جدید برای زندگی اومدن اما تو راه یک جورهای گم می شن و سر از یک پارک تفریحی متروکه درمیارن که باعث می شه چیهیرو سر از شهر اشباح دربیاره و برای نجات خودش و پدر و مادرش که تبدیل به خوک شدن، تلاش بکنه.

ریواچش کردم و در کمال تعجب این بار ازش خوشم اومد. انگار برای ارتباط گرفتن باهاش باید یه پیش زمینه ای داشته باشی و فضای ذهنی میازاکی دستت اومده باشه.
به نظرم بیشترش درباره طبیعت و فراموش نکردن هویت بود. و اشاره های بسیار به حرص و طمع آدم ها و احتمالا اهمیت محیط.
موسیقی متن قشنگی هم داره.
برنده جایزه اسکار و چندین جایزه دیگه هم شده.
* دوده ها انگار از انیمه توتورو اومده بودن داخل شهر اشباح :)

14- The cat returns/ 2002

هیرویوکی موریتا

داستانِ گربه- بارُن- زمزمه قلب.

هارو جون یک گربه رو نجات داده و حالا پادشاه گربه ها خودشون قدم رنجه فرمودن و برای تشکر و دادن پاداش خدمت رسیدن :)

داستانش چندان پخته نیست و در واقع می شه گفت به خوبی پرداخت نشده؛ انقدر که گاهی شعاری می شه و پیام خودت رو گم نکن و خودت باش در نهایت خامی به مخاطب القا می شه. اما چند تا کاراکتر جذاب داره که به حدی دوست داشتنی اند که در نهایت از دیدنش پشیمون نمی شین.

15- Howl's moving castle/ 2004

هایائو میازاکی

دختری طلسم می شه و به قلعه متحرک هاول پناه می بره.

دوستش داشتم. 

باز هم در مذمت جنگ و ستایش عشق.

بالاخره توی این انیمه میازاکی در رابطه با عاشقانه داستان، کمی خویشتن داری اش رو می ذاره کنار :)

احساس می کنم داستان توی اون بخش سفر به زمانی بچگیش یه کم باگ داره.

از اون انیمه هاییه که نیازمند توجه به جزئیاته و برای همین هم می شه با ریواچش متوجه چیزهایی شد که بار اول احتمالا بهش بی دقتی کردی.

* مشخصه که میازاکی علاقه ویژه ای به کوتاه بودن موی کاراکترهای دخترش داره.

16- Tales from Earthsea/ 2006

گورو میازاکی

آرن پدرش رو می کشه و با برداشتنِ شمشیر پدر، فرار می کنه. در راه با جادوگر خوبی آشنا می شه و با هم همراه می شن تا بفهمن دلیل بر هم خوردن تعادل جهان چیه.

متاسفانه گورو میازاکی حداقل توی انیمه اولش برای جیبلی، داستان گوی خوبی نیست. کاراکترها شخصیت پردازی خوبی ندارن و دلیلِ پشتِ اتفاقات توضیح داده نمی شه. پیشینه ای براشون نیست. برای همین انیمه مبهم و گنگه.

به نظرم دومین اثرِ ضعیف استودیو جیبلی نا به اینجا بوده.

17- Ponyo/ 2008

هایائو میازاکی

پونیو ماهی کوچولوی قرمزیه که دوست داره انسان بشه.

دفعه اولی که دیدمش یادمه برام خسته کننده بود. این بار نبود. انیمه خوب و پررنگ و لعابیه اما احساس می کنم بچه ها بیشتر دوستش داشته باشن.

کاراکتر مادره خیلی دوست دشتنی بود و بهترین سکانسش هم لحظه ارتباط مورسی بود.

18- The secret world of arrietty/ 2010

هیروماسا یونه بایاشی

درباره آدم کوچولوهاییه که تو یا نزدیک خونه های آدم بزرگ ها زندگی می کنند و کمی از خوردنی ها و وسایلشون رو به قول خودشون قرض می گیرن :)

شروع به شدت جذاب، جزئیات گیرا، دیالوگ های خوب، شخصیت های دوست داشتنی و داستان درگیرکننده ای داره.

برای من خیلی دوست داستنی بود و برای موسیقی های متنش هم مُردم.

تنها چیزی که می تونست داشته باشه و نداشت، عمق دادن به شخصیت ها، رابطه اشون و بسط و گسترشش بود که متاسفانه خیلی گذرا بود و البته که ترجیح می دادم پایان دیگه ای می داشت.

* منو یاد آدم کوچولوهای دوره نوجوونیمون انداخت.

19- From up on poppy Hill/2011

گورو میازاکی

درباره دختری به اسم یومی که پدرش رو توی جنگ از دست داده و حالا با پسری آشنا شده که اون هم تجربه مشابهی داره و قراره رازهایی فاش بشن. از طرف دیگه شاهد تلاش دانش آموزان یک مدرسه برای حفظ ساختمون قدیمیشون که محل انجمن های مختلفشون هست، هستیم.

نسبت به اثر اول گورو میازاکی ساخت و داستان منسجم تری داره. اما شخصیت ها و رابطه شون عمق کمی دارن و شاهد کاراکترهای زیادی هستیم که در روند داستانی اثری ندارند. و کاش کمی ریتم تندتری می داشت.

انیمه خوبیه و مخصوصا تیتراژ پایانیش رو اولین باری که دیدم و شنیدمش صدها بار گوش دادم. یادمه حدود یک سال پیش که داشتم وبلاگ رو چک می کردم دیدم موسیقی اش که برای دانلود گذاشته بودم، بازدید میلیونی داشته :)

* اسم استودیو جیبلی روی بدنه کشتی.

20- the tale of the princess kaguya/ 2013

ایسائو تاکاهاتا

آخرین اثر تاکاهاتا برای جیبلی.

تاکاهاتا داستان یک افسانه ژاپنی رو به انیمه تبدیل کرده. درباره بامبوشکن پیری که بچه یک بامبو رو بزرگ می کنه!

خیلی دوستش نداشتم. داستانش از یک جایی به بعد جذابیتش رو از دست داد. زمانش نسبت به داستانش طولانی بود. ریتم کند و رخوت خاصی داشت. پایانش به مذاقم خوش نیومد و به نظرم  شخصیت پردازی کاملی هم نداشت.

+ بهترین سکانس: لحظه هایی که کاگویا ساز می زد. آهنگی که می خوندن هم خیلی خوب بود.

و زمان هایی که کنار مادرش بود.

+ تیتراژ ابتدایی جالبی داشت.

+ به خاطر گرافیکس احتمالا همه پسند نباشه مثل خانواده یامادا.

21- The wind rises/ 2013

هایائو میازاکی
زندگینامه ای از جیرو هوریکوشی، طراح هواپیما در جنگ جهانی دوم برای ژاپن.

ریتم کندی داره و اگه بعد عاطفی داستان نبود، بسیار کسالت بار می شد. اما این بُعد کمی از شدت کسل کنندگیش کم می کنه.

به خاطر موضوع بیوگرافی و تاریخی اش برای بچه ها مناسب نیست.

گذر زمان رو نمی تونه درست نشون بده.

صدای کاراکتر اصلی اش با فضای انیمه نمی خونه.

و در کل، دیدنش حوصله می خواد.

اگه اسلحه ها رو بذاریم کنار، مشکل حل می شه.

+ اولین سکانسش منو یاد مدفن کرم های شبتاب انداخت که احساس می کنم کاملا تعمدی یود.

+ بهترین سکانس: بازی با هواپیمای کاغذی.

+ کلید واژه:  :) استخون ماهی، قطره اشک های جیرو.

22- When Marnie was there/ 2014

هیروماسا یونه بایاشی

آنا، دختری منزوی که برقراری ارتباط برایش سخت است، برای بهتر شدنِ آسمش پیش یکی از بستگانش در منطقه ای خوش آب و هوا فرستاده می شه و در اونجا با دختری به نام مارنی آشنا می شه.

دوستش نداشتم و توهم فانتزی‌گونه‌اش روی اعصابم بود. کلا داستان های این شکلی مورد پسندم نیست.

چیزی که توش دوست داشتم فضاسازی خیلی زیبا و تصاویر چشم نوازش بود.

آریتی اثر قبلی این کارگردان خیلی دوست داشتنی بود.

در این دنیا یک دایره جادویی مخفی وجود داره؛ جادویی که درون و برون رو شامل می شه. این مردم داخل این جادو قرار دارند ولی من بیرون این دایره جادویی ام.

+ شخصیت های بیمار در هر دو اثر این کارگردان و شباهت الگوی کلی هر دو انیمه به هم.

23- The red turtle/ 2016

مایکل دودوک دی ویت

قایق یک مردی توی هوای طوفانی دریا می شکنه و آب اونو به یک جزیره خالی از سکنه می بره.

زیبا، پراحساس و خیلی زیاد چشم نواز بود. عاشق گرافیک و سینماتوگرافیش شدم. دیالوگ نداشت و با وجود اینکه هشتاد دقیقه بود، خسته کننده نشد چون موسیقی خیلی خوبی هم داشت.

یعد خیلی جالبه که فهمیدم قبلا از کارگردانش انیمیشن کوتاه پدر و دختر رو دیدم که اونم دوست داشتم و جایزه اسکار برده. خود لاک پشت قرمز هم نامزد اسکار بوده.

کاش کارگردانش زودتر یه انیمیشن دیگه بسازه :(

24- Earwig and the witch/ 2020

گورو میازاکی

جالب نبود. گرافیکش بد بود. حس انیمه نداشت و بیشتر شبیه انیمیشن بود. داستانش عمق نداشت و بی سرو ته بود و سوالات رو بدون جواب گذاشت. محتوا هم که نداشت.

گورو سه تا انیمه برای جیبلی ساخته که دو تاش بد بودن و کاش تا وقتی ایده و داستان درست و حسابی نداره، دست نگه داره.

سوالات: نامشخص بودن پدر دختره اما اشاره گذرا بهش، مادره چه قانونی از دنیای جادوگری رو نقض کرده بود؟ -که رابطه اش با دوستاش هم به هم خورد-، چرا دوستاش تعقیبش می کردن؟ چرا اومدن مادره سال ها طول کشید؟، ماجرای 12 تا جادوگر؟ اگه دنبال بچه بودن، چرا؟

25- The boy and the heron/ 2023

و بالاخره آخرین انیمه.

پسرکی تازه مادرش رو از دست می ده. بعدها پدرش با یک زن دیگه ازدواج می کنه و اون ها به شهر دیگه ای نقل مکان می کنند. پسرک هنوز از غمی که داره رهایی نیافته.

ریتم کندی داره و زمانش طولانیه بنابراین مقداری کشدار و حوصله سربره. مفهوم و محتوای جدیدی داره اما انقدر تخیلش زیاد، شلوغ و عمیق می شه که هدف و پیامش به حاشیه می ره.

در کل برای من بین آثار میازاکی اثر متوسطیه.

+ ریسه های کاغذی شبیه به پرنده های کاغذی شهر اشباح.

+ خوابیدن مادر ناهیتو درون تابوت شیشه ای شبیه زیبای خفته.

+ یکی از پیرزن ها شبیه جادوگر شهر اشباح.

+ دنیای فانتزی و سپردنش به دست پسرک هم خون توسط عمو یادآور استودیو جیبلی و میازاکی.

+ عدد 13 و 3؟!

+ واراواراها :)

+ گرافیکش موقع دویدن ماهیتو به سمت بیمارستان جدید بود.

+ مرغ ماهیخوار نماد مرگ و اندوه.

+ مبهم بودن ماهیت اون دنیای موازی و فانتزی! برزخ؟ دنیای پیش از زندگی، پس از زندگی؟! غم؟!

***************

میازاکی در -تقریبا- تمامی انیمه هاش المان ها و ویژگی هایی مشابهی داره.

خلاقیت، خیال پردازی، فانتزی، جادو و خلق کاراکترهای جذاب توی انیمه هاش حرف اول رو می زنه.

دغدغه هاش به طبیعت و احترام بهش و همزیستی مسالمت آمیز باهاش، ستایش صلح و ضدجنگ بودنش، عشق و دوستی مربوط می شه.

کاراکتر اصلی انیمه هاش اکثرا دخترهای قوی هستند- که معمولا هم موشون کوتاهه :)- اونم زمانی که کمپانی های انیمیشن سازی دخترهایی رو خلق می کردن که چشم انتظار پرنسی با اسب سفید بودن.

معمولا پسری هست که نقش کم رنگی داره و  به عنوان دوست، دختر رو همراهی می کنه.

اکثرا توی انیمه هاش یک پیرزن مهربان و هوشمند هم حضور داره،

پرواز و المان های مربوط بهش هم توی آثارش خیلی دیده می شه.

و در مقابل میازاکی، تاکاهاتا در عوض داستان گوی بهتریه و انیمه هاش یکی از یکی متفاوت تر. چه در محتوا و چه در گرافیک و بقیه ویژگی ها.

 

25 انیمه جیبلی: 

11 انیمه از هایائو میازاکی

5 انیمه از ایسائو تاکاهاتا

3 انیمه از گورو میازاکی

2 انیمه از هیروماسا یونه بایاشی

1 انیمه از تومومی موچیزوکی

1 انیمه از یوشیفومی کوندو

1 انیمه از هیرویوکی موریتا

1 انیمه از مایکل دودوک دی ویت

 

ترتیبی که انیمه ها برام دوست داشتنی اند که می تونن جابه حا شن و یکی بالاتر یا پایین تر هم باشن. [3تای آخری رو پیشنهاد نمی کنم]:

1. همسایه من توتورو

2. قلعه متحرک هاول

3. شهر اشباح

4. دنیای مخفی آریتی

5. نجوای قلب

6. لاک پشت قرمز

7. پورکو روسو

8. خدمات تحویل کیکی

9. شاهزاده مونونوکه

10. همسایه من یامادا

11. همین دیروز

12. پوم پوکو

13. بر فراز تپه شقایق

14. مدفن کرم های شب تاب

15. بازگشت گربه 

16. پونیو

17. نائوشیکا از دره باد

18. لاپوتا قلعه ای در آسمان

19. پسرک و هرون

20. باد وزیدن گرفته

21. وقتی مارنی آنجا بود

22. افسانه شاهدخت کاگویا

23. حکایت دریای زمین

24. امواج اقیانوس

25. کلاه گوش و جادوگر

۰۳/۰۵/۱۹
مهناز

نظرات  (۲۵)

داشتم چک می کردم چندتاشونو دیدم و در کمال تعجب هفده تا رو دیدم و از منی که زیاد اهل انیمه نیستم بعید بود  :|  :دی.

بی صبرانه منتظرم مهناز. امیدوارم بهت خو‌ش بگذره. 

پاسخ:
پس منو بگو که فقط ۶تاشو دیدم :دی

:))) بغل محکم.

ده تا از این لیست رو دیدم :`)

پاسخ:
همه‌تون انیمه‌بینید :)
۱۴ فروردين ۰۳ ، ۱۱:۰۷ سُولْوِیْگ 🌻

من صبر می‌کنم تا هرکدوم رو ندیده بودم، اگر شد باهم ببینیم. :)) 

پاسخ:
خیلی هم عالی :)

منم 6 تاشو دیدم انگار

پاسخ:
من خودمم قبلا 6تاشو دیدم :)

دیدم 

و با وجود تعریف های فوق فراوان به نظرم خیلی معمولی بود 

پاسخ:
:)
آره به نظر  منم. حالا میام در موردش می‌نویسم.

درباره ی نائوشیکا از دره باد، حس خاصی ندارم. خوب بود. 

درباره ی قصری در آسمان هم همینطور. 

+حدس می زنم only yesterday رو تا به حال ندیدی، کنجکاوم نظرت رو دربارش بدونم چون یکی از انیمه هایی که موقع دیدنش خیلی به دلم نشسته بود :دی.

+چندتا انیمه دیگه هم دیدم که دوستشون دارم و تو لیستت نیست.

مثلا

The Girl Who Leapt Through Time

Paprika

Wolf Children

پاسخ:
نظراتم در موردشون بهت نزدیکه.

+ نه ندیدمش ولی حس خوبی بهش دارم و کامنتت دلگرمم کرد. دقیقا همون حسی که به ocean waves هم دارم.

+ می دونی آخه این لیست فقط لیست انیمه های استودیوی جیبلیه. اینو تموم کنم میرم سراغ بقیه انیمه ها.
 اولی رو چندین سال پیش دیدم و چندان دوستش نداشتم.
سومی از انیمه های محبوبمه که احتمالا ریواچش می کنم.
ولی برای دیدن دومی تردید دارم. بذارم تو لیستم؟

به شدت دوستش دارم و برام پر از نوستالژی و حس خوبه :`) 

پاسخ:
چقدر خوب. پس خیلی وقت پیش دیدیش. من تازه تمومش کردم :)

شدیدا افسرده ام کرده بود 

هرچند فکر نکنم الان این تاثیر رو بذاره. اما بچگیم دیده بودم و برای یه بچه خدایی خیلی غمگین بود داستانش 

میترسم ریواچ کنم و اون حس قدرتمندی که ازش دریافت کرده بودم پاک شه و بگم فقط همین بود ؟!

پاسخ:
قطعا حسی که یه بچه از یه اثر می‌گیره متفاوته و این انیمه هم برای مخاطب کودک نیست. زمان بدی دیدیش. اما بازم اگه اذیتت می‌کنه ریواچش نکن از طرفی شاید هم باید ریواچش کنی که اون خاطره قبلی کم‌رنگ بشه. نمی‌دونم.
ندیده می‌دونم که انیمه قوی‌ای هست.

مدفن کرم‌های شب‌تاب واقعا موردعلاقه‌ی منه.

غم انگیزِ دوست داشتنی.

پاسخ:
خیلی انیمه معروفیه.
غم انگیز دوست داشتنی به نظر لقب مناسبی می‌رسه. برم که خودمو آماده کنم برای حجم غمش😭

عاااا

قصری در آسمان و تو بچگی هام دیدم. خیلی اونموقعا دوسش داشتم و بهم یه حس خفنی میداد. یادمه هی هم فک میکردم فک کن واااقعا تو ابرا یه سرزمینی باشه. 

پاسخ:
برای بچه‌ها و نوجوون‌ها می‌تونه جذاب باشه واقعا. خیلی خوش رنگ و لعابه. اما خب برای خود من جدا از خلاقیتش که جذابه، انیمه معمولی‌ای بود.

مدفن کرم های شب تاب 

از اون دست انیمه‌هایی که به شدت حال آدم رو غمگین می‌کنه ...

پاسخ:
هوووم.
فکر می کنم شبیه انیمه "در این گوشه دنیا" باشه که تقریبا توی یک ژانر و موضوعند و موضوعیه که ندیده غم ازش می باره :(
خیلی آرمانگرایانه است ولی کاش هیچ گوشه دنیا جنگی نباشه.

من وقتی نائوشکا رو دیدم فکر پشت داستان واقعا ذهنم رو درگیر کرد، در واقع بین کارهای استودیو این بیشتر از همه برام ذهن درگیری داشت. بعد از اون پرنسس مونونوکه در جایگاه دوم. خیلی وقت ها به نمادهای به کار رفته داخل داستان فکر میکنم. 

 

قلعه ای در آسمان، به نظرم برای اولین کار استودیو بودن خیلی خوب و خلاقانه بود. همون سیستمی که در آسمان بنا کرده بودن.. بگو چه طور تخیل کردی مرد؟! :))

 

نظر شخصی خودم اینه که کارهای استودیو جیبلی پشت سر هم دیده نشه بهتره، مزه‌اش می پره انگار. چون المان های شبیه به هم داره حتی گرافیک هم.

پاسخ:
ببین مفهوم و خلاقیت واقعا درجه یکه اما آیا داستان پردازی هم در همون حد هست؟ به نظرم حداقل توی این دو تا اثر نه.
و با این هم که این دو اثر برای اون سال ها واقعا بیش از اندازه خلاقانه بودن موافقم. جدی مشخصه که میازاکی ذهن خیلی خلاقی داره.

می فهمم چی می گی ولی من ترجیحم اینه که جهان و دنیای ذهنی میازاکی رو بهتر درک کنم و پیشرفت کارهای استودیو رو ببینم و یک دید جامع و کلی داشته باشم و از طرفی استودیو جیبلی فقط شخص میازاکی نیست و چند کارگردان دیگه هم هستن که ارزش آثارشون بیشتر از مال میازاکی نباشه هم کمتر نیست.

دیدم که مدفن کرم‌های شب‌تاب رو با در این گوشه دنیا مقایسه کردی می‌خواستم بگم به‌نظر من دوتا شون یه موضوع هستن و متفاوتن چون دارن از زاویه دید جدیدی جنگ و عواقبش رو نشون می‌دن -از دید یه زن یا بچه- اما با وجود شباهت‌هایی که دارن به‌نظرم مدفن کرم‌های شب‌تاب تاثیرگذارتره. هم چون زمانش کمتره و مخاطب رو خسته نمی‌کنه و هم چون قهرمانش یه بچه ست که بیشتر هم در معرض جنگ و صحنه‌های خشونت‌آمیز قرار می‌گیره، همدلی بیشتری ایجاد می‌کنه...

شما که دوتاش رو دیدید چه نظری دارید؟ یعنی کدوم رو بیشتر پسندیدید؟

 

پاسخ:
اون از نظرم بیشتر ضدجنگ تره و بحث اصلی اش هم همونه ولی اینجا بیشتر بانامهربانی و بی رحمی مردمی طرفیم که به ناگاه با یه اتفاق بزرگ مواجه شدن و تنهایی دو تا بچه که در واقع جنگ دلیل اصلی اش بوده.
شاید مدفن کرم های شب تاب احساسی تر باشه البته بدون قهرمان اما راستش من در این گوشه دنیا رو بیشتر می پسندم و به نظرم عمیق تره و می شه چندین بار هم ریواچش کرد. از انیمه های مورد علاقمه.
 احتمالا بعد از انیمه های سینمایی که قراره ببینم ریواچش هم می کنم و اگه نظرم تغییر کرد، می گم.

من تقریبا همشو دیدم

ولی این مدفن کرم های شبتاب خیلیییییی غم داره

اصلا تباید یه بچه ببیندش خیلی من بعد از دیدنش دپرس شدم خصوصا اولین بار که دیدمش بچه بودم

پاسخ:
ماشاالله بهت. کدومشو بیشتر از همه دوست داری؟
خیلیی :(
کاملا درسته. حتی اگه یه بزرگسال هم بخواد شروعش کنه باید ببینه با روحیه الانش سازگاره یا نه.

قلعه هاول

شهر اشباح

پرنس مونونوکه 

خیلییییی دوستشون داشتم 

پاسخ:
شهر اشباح رو من چند سال پیش دیدم و اون موقع خوشم نیومد ازش ببینم نظرم تغییر می کنه یا نه.
ولی تعریف پرنسس مونونوکه رو خیلی شنیدم و امیدوارم خوشم بیاد ازش.
۲۴ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۳۸ یاس ارغوانی🌱

سلام. نمیدونم چرا با وجود این همه تعریف من هنوز سراغ انیمه دیدن نرفتم! ولی دوست دارم ببینم :)

پاسخ:
حتما حداقل یه بار امتحان کن.
اگه بگی ژانر مورد علاقه ات چیه و سینمایی می پسندی یا سریال، می تونم چند تا پیشنهاد بدم.
۲۴ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۱۲ یاس ارغوانی🌱

خب من چنتا اونم توی تلویزیون دیدم و نمیدونم درباره انیمه ژانر مورد علاقم چیه اما خودتون به مبتدی چی پیشنهاد میدین؟

 

پاسخ:
از انیمه های سینمایی به نظرم برای شروع wolf children خیلی جذابه. درام آمیخته به فانتزی.
از استودیو جیبلی همین همسایه من توتورو خیلی خوب بوده تا اینجا. درام آمیخته به فانتزی.
اگه مضامین جنگی اذیتت نمی کنه "در این گوشه دنیا" خیلی روایت جذابی داره. یک مقدار نوع تصویرسازی و گرافیکش با بقیه انیمه ها متفاوته. درام.
و your name رو هم اکثرا می پسندن و من خودمم دوستش دارم. پیچیدگی خاصی داره. فانتزی عاشقانه.

بین سریالی ها اگه معمایی-جنایی همراه با فانتزی سفر به گذشته بخوای erased محشره.
عاشقانه هم lovely complex.

حالا از بین اینا یکی رو ببین اگه دوست داشتی بقیه رو هم ببین یا مشابهش رو خواستی بازم من اینجام :))
۲۵ فروردين ۰۳ ، ۱۶:۲۹ سُولْوِیْگ 🌻

من که نائوشکا رو همون روز اول دانلود کردم و هنوز نرسیده‌م ببینم:

پاسخ:
هیچ وقت دیر نیست ؛)
۰۹ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۳:۰۰ سُولْوِیْگ 🌻

من دارم همراهی می‌کنم، فورا نه ولی حتما. :')

نائوشکا رو که دیدم و با نظرت کاملا موافقم.

انتظار داشتم only yesterday رو خیلی دوست نداشته باشم، ولی در کمال تعجب واقعا ازش لذت بردم. عاشق حس و حالش شدم واقعا.

الان دارم porco rosso رو می‌بینم، ولی طول می‌کشه تا تموم شه. :')

راستی ocean waves رو نبینم؟ خیلی درباره‌ش کنجکاو بودم و حس می‌کردم خیلی قشنگ باشه! 

پاسخ:
تو کانالت دیدم و ذوق زده شدم واقعا :))

^_^

only yesterday: چون که تاکاهاتا داستان گوی خوبیه.

بعد از دیدن هر کدوم اگه بازم حوصله ات کشید و دوست داشتی بازم برام درباره اشون بنویس. خوشحال می شم.

دقیقا حس منم همین بود :دی 
اگه هدفت اینه کل کارای استودیو رو ببینی، ببینش در غیر این صورت اصلا پیشنهادش نمی کنم. 
یکی از دوستای اینجا که تو کانال هم هست و همزمان با هم داریم می بینیم هم همین نظر رو داره.
۱۰ ارديبهشت ۰۳ ، ۲۰:۰۰ سُولْوِیْگ 🌻

منم از ذوق تو ذوق کردم😭😂. 

 

واقعا. یعنی یه داستان کاملا ساده رو جوری روایت کرد که منی که نمی‌تونم فیلم طولانی ببینم هم به سختی ولش می‌کردم و می‌رفتم. 

 

آره حتما، هرکدوم رو ببینم میام می‌گم!

 

هوم... با این حساب شاید بذارمش برای آخر کار، وقتی بقیه کارها رو دیده بودم و تموم شده بود. شاید اون موقع ببینمش. 

پاسخ:
😄😘


به به ^_^

خوبه. چون از لحاظ داستانی خیلی شل و ول و خامه. درگیر داستان و شخصیت ها نمی‌کنه آدم رو. هی فقط زوووووور می‌زنه کاراکترها رو به هم مربوط کنه.
۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۰:۰۲ سُولْوِیْگ 🌻

پورکو روسو رو هم دیدم. 

خیلی دوستش داشتم! واقعا برام جالب بود. درباره این هم با حرف‌هات موافقم، شخصیت خود پوکو خیلی کاریزماتیک و جذاب بود.

من پایانش رو هم خیلی دوست داشتم، از اونجایی که فیو رفت به بعد. خیلی قشنگ بود. :')

راستی من تصادفی یکی از اسکرین‌شات‌هایی که دوست داشتم رو گذاشتم و بعد اومدم اینجا و دیدم تو هم به عنوان دیالوگ دقیقا همون رو گذاشته‌ی. برام جالب بود. :)) 

بالاخره به برنامه رسیدم! البته امیدوارم. :دیی

پاسخ:
بین کارای میازاکی به نظرم این انیمه خیلی مظلومانه نادیده گرفته شده.

پایانش خوب بود ولی من ترجیح می دادم به جای روایت فیو، خودم تماشاگر اتفاقایی باشم که بعدترش برای پورکو افتاد. خیلی حیف بود فقط به روایت بسنده کردن :((

آره دیدم :))))) شاید چون یکی از نقاط عطف داستان بود.

آره تقریبا :) فقط یه پوم پوکو رو تموم کردم. 

عه نمیدونستم کاگویا هم برا استودیو جیبلی عه. اینم دیدم. منم آخرش اینجوری بودم که باااشه. ولی خیلیییی طولش دادید. تهشم که میگفتم خب ک چی. طرف اینقد دختره رو دوس داشت آخرشم رفت یه سیاره دیگه. 

 

پاسخ:
همینو بگو.
بعد حالا همه خواستگارا یه زن داشتن ولی پرنسس هم می خواستن. حتی اونی که عاشقش بود.

بعد از مدفن کرم های شب تاب معروفترین اثر تاکاهاتا هم هست که البته من متوجه نمی شم چرا! شاید به خاطر گرافیکش بوده باشه. سه اثر دیگه تاکاهاتا خیلی از نظر داستانی و روایت جلوترن.

من یه دوستی داشتم ک کاگویا رو اون بهم معرفی کرده بود. حتی خودش ریخته بود برام تو فلشم. انقدددد دوسش داشت. 

منم خوشم نیومد خیلی . دلی خب نکات قشنگ و خوبی هم داشت . داشتم بهش نظرمو میگفتم فقط همونا رو گفتم ک نخوره تو ذوقش. ولی خب دیگه نشد بپرسم اصلا از چیه این اینقد خوشت اومده.😁

پاسخ:
:)))))

ولی من اگه چیزی معرفی کردم و خوشت نیومد بهم بگو. هر چند خیلی متعصبانه نظرمو می گم :دی

باشه 😂 میام میگم این چی چی بود اینقد متعصبانه دوسش داشتی 😂😂

پاسخ:
:))))))))
منم می گم چطور دلت اومد دوستش نداشته باشی :)

فکر کنم اینکه افسانه شاهزاده کاگویا خیلی دیده شده به‌خاطر همون باشه که بر اساس یه فولکلور معروف ساخته شده و برای خود ژاپنی‌ها مهم به‌نظر اومده - مثلا از نظر مدرنیته کردن فرهنگ و بیان کردنش به‌صورت امروزی برای نسل جدید- و برای ما چون بار فرهنگی‌ای که بتونیم باهاش ارتباط بگیریم نداره خسته کننده به‌نظر میاد.

پاسخ:
آخه نکته اینه که تو بین الملل هم خیلی دیده شده.
از طرفی خود اون داستان فولک هم چیز خاضی نداره به غیر از همون مکانی که دختر ازش اومده و بعد از تماشاش با خودت می گی خب که چی! روایتش هم از یک جایی به بعد خیلی خسته کننده می شه. محتوا هم فقط کمی مقاومت کاگویا در برابر فرهنگ غلطشونه!

نمی شه بهش گفت مدرنیته کردن فرهنگ! چون فقط داره اون فرهنگ رو در قالب انیمه روایت می کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">