شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی

۲۷۶ مطلب با موضوع «معرفی فیلم» ثبت شده است

                   

In this corner of the world 2016: داستان در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق می افته. دخترک قصه، سوزو توی هیروشیما متولد شده و از همون کودکی توی نقاشی استعداد زیادی داره. سالها بعد، اون ازدواج می کنه و از هیروشیما میره و این بار ما زندگی سوزو رو توی شهر و خانواده تازه اش نظاره می کنیم... 

انیمه روایت اتفاقاتیه که تو دوران این جنگ، مردم ژاپن باهاش روبرو شدن و داستان تا بمباران اتمی هیروشیما و اندکی بعد از اون روایت می شه. در این بین ما فرهنگ و زندگی ساده اون دوره رو هم می بینیم و گاهی اتفاقات رو از زاویه دیدِ سوزوی نقاش تماشا می کنیم. این انیمه جوایز زیادی برده و تو سال 2016 بعد از انیمه دوست داشتنیِ "اسم تو" جایگاه دومِ پر فروش ترین فیلم سال رو از آنِ خودش کرده. فضا سازی های انیمه ساده و در عین حال زیباست و با این که داستان، یک ملودرامِ تاثر انگیزه اما لحظات بسیاری هم هست که لبخند رو لبتون مینشونه؛ طنزش خوبه و گاهی اتفاقات،شوک وار، غافلگیرتون میکنه... حتما حتما ببینیدش و سعی کنید یه زیرنویس خوب پیدا بکنید. واقعا حیفه که نبینیدش.

Patema inverted 2013: در یک دوره زمانی به واسطه اتفاقاتی چند، نیروی جاذبه و از این دست مسائل، دچار یه نوساناتی می شه و برای تعدادی از آدمها این نیروی جاذبه برعکس عمل می کنه پس اونها مجبور می شن که برای زندگی به زیرِ زمین برن و حالا از این زاویه امکان داره که به آسمون سقوط کنند... مسئولان هر دو دنیا سعی می کنن که این دنیاهای متفاوت رو از مردمشون پنهان بکنند اما هر کدوم به یک روشی؛ یکیشون تا حد زیادی متعصبانه و با قوانینی سخت و اون یکی برعکس، با ملایمت. پاتما دختریه که با وجود اینکه به شدت از کنجکاوی هایی که می کنه، نهی می شه اما دلش می خواد کشف بکنه؛ یه روز به شکلی اتفاقی وارد دنیای روی زمین می شه و احتمالش هست که به آسمون سقوط بکنه اما یکی به کمکش میاد...

می بینید؟! این انیمه به شدت داستان خاص، متفاوت و بکری داره! داستانی که می تونه تفاسیر زیادی هم داشته باشه. من واقعا متعجب شدم وقتی نتونستم هیچ نقدِ حتی ساده ای به زبان فارسی راجع بهش پیدا بکنم در صورتی که راجع به انیمه های به شدت ساده تری نقد نوشته می شه یا حداقل معرفی می شن! شاید نقطه ضعف این انیمه همون توضیح ندادن دقیقش راجع به همون اتفاق مرکزی باشه! و تمام. پس بنا بر این چیزهایی که گفتم و لذتی که از تماشای این انیمه بردم، پیشنهاد می کنم که شما هم تماشاش بکنید و بذارید که ذهنتون رو قلقلک بده. جداً گاهی قاطی می کردم چی به چیه. جالب بود خیلی خیلی و دوست داشتنی. آهنگهای زیبای این انیمه؛ یکیش بی کلامه.

  دریافت

 

دریافت

                   

(اگه می خواید انیمه رو ببینید این پاراگراف رو نخونید.) به تعبیر من این انیمه می تونه داستانِ تفاوتِ دنیا، فرهنگ و اعتقادات یک اجتماع و تک تک آدم ها باشه؛ این تفاوت ها فقط زمانی به تفاهم و دوستی و ارتباط مشترک می رسن که آدم ها و اجتماعات بتونن همدیگر و درک بکنن، دست از قضاوت بکشن و با هم دوست باشن؛ این ارتباط می تونه باعث تکامل هر کدوم بشه و  به تعبیری می تونه نمودِ یک اتحاد باشه.             

+  انیمه هامم تموم شدن دیگه!

۵ نظر ۲۸ خرداد ۹۸ ، ۲۰:۵۷
مهناز

mirai 2018: من اعتقاد دارم فیلم و داستانی که می بینم، می شنوم و یا می خونم هر چقدر هم که پیام نیک، اخلاقی و مفهوم و محتوای خوبی داشته باشه اما اگر فاقد یک روایت جذاب و درگیرکننده باشه، اون اثری رو که باید روی مخاطبش نخواهد گذاشت. میرای داستان خوبی داره؛ داستان پسر بچه ای رو روایت می کنه که با تولد خواهرش اون توجهی رو که قبلا از دیگران و به خصوص پدر و مادرش، دریافت می کرد، دریافت نمی کنه بنابراین به فرزندِ تازه متولد شده حسادت می ورزه... تا اینجای داستان خوبه اما وقتی باب تخیلات پسربچه باز می شه، داستان کسل کننده و خسته کننده می شه هر چند توی همین تخیلات هم گاها اتفاقات بامزه ای می افته اما روایت اونجوری که باید جذاب نیست.

whisper of the heart 1995: داستان دختریه که به مطالعه خیلی علاقه داره ولی متوجه می شه هر کتابی رو که از کتابخونه می گیره تا بخونه، قبلا پسری اونو خونده و دنبال اینه که بدونه اون شخص کیه... البته داستان دیگه ای که همزمان به جلو برده می شه درباره درگیری های ذهنی این دخترک راجع به راهیه که آینده اش رو باید باهاش بسازه... به غیر از تخیلاتش، خوب بود.

seol station 2016: انسانی که مشخص نمی شه چه جوری توسط کسی یا جانوری گاز گرفته شده، با اولین گازش، ویروس زامبی رو پخش می کنه... برای هجده سال به بالاها مناسبه. جدای از اینکه اندکی ترسناکه، دیالوگ های نامناسبی داره و یک اتفاق که قبل از اینکه ناجور بشه، ختم می شه. اگه اشتباه نکنم طرح فیلم "قطاری به بوسان" با ساخت این انیمه شکل گرفته. در هر صورت انیمه ی تقریبا خوبیه.

sprited away 2001: احتمالا خیلی از شما این انیمه رو تماشا کردید و احتمالا خیلی هاتون هم خیلی زیاد دوستش داشتید ولی من اعتراف می کنم خیلی طولانی بود و گاهی از حوصله خارج می شد و آدم رو خسته می کرد. درسته خیلی از اتفاقات و شخصیت ها اون جور که تو نقدهاش خوندم، نمادین بودن و معانی فلسفی و اینا داشتن ولی برای من چندان جذاب نبود. از اولش هم می ترسیدم که دوستش نداشته باشم. باید بگم که اون سال اسکار بهترین فیلم رو گرفته و یکی از فیلم هاییه که با رتبه خوبی تو لیست 250 فیلم imdb هم هست و اگه اغراق نباشه معروف ترین انیمه ژاپنی هم هست و یکی از محبوبترین و پول سازترین ها. داستانش هم راجع به دختر کوچولویی به نام چیهیروئه که قراره با پدر و مادرش تو یه شهر دیگه زندگی بکنن اما ب طور تصادفی به تونلی می رسن و ازش رد می شن و وارد شهر اشباح می شن و اونجا چیهیرو باید کارهایی رو انجام بده تا بتونه خودش و پدر و مادرش رو نجات بده... یه کوچولو شبیه داستان آلیس در سرزمین عجایبه.

گلی می گه هر وقت تو قبل از دیدنِ فیلم، ازش تعریف می کنی، اون فیلم حتما یه فیلم متوسطه هر چند کلی جایزه برده باشه!

:///

۵ نظر ۲۶ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۰۹
مهناز

انیمه ای زیبا درباره قدرتِ کلمات. درباره گفتگو و لزوم بیان و ابراز احساست درونی! راجع به دختری که از سالها پیش دیگه حرف نمی زنه....قشنگه و پیشنهاد می کنم ببینیدش. یه جورایی شبیه انیمه "صدای سکوت" بود ولی جذاب و تماشایی.

«بسه... بس کن!... یه جوری به مردم نگو "گم شو" انگار چیز مهمی نیست...هیچ وقت... هیچ وقت...هیچ وقت نمی تونی حرفایی که می زنی رو پس بگیری... حتی اگه بعدا پشیمون شی، نمی تونی پسشون بگیری

این آهنگ رو خیلی دوست داشتم و ساعتها دنبالش گشتم تا یافتمش  ولی چون تو لحظات حساسِ انیمه خونده می شه، نمی دونم پیشنهاد کنم قبل از دیدن انیمه گوشش کنید یا نه! انتخاب با خودتون ولی به نظرم اگه انیمه رو خواهید دید، بذارید تو حینِ دیدنِ انیمه گوشتون رو نوازش بکنه.

 


دریافت

فیلمش هم ساخته شده با اقتباس از همین انیمه ولی چون درجه بندیش R هست، برای دیدنش دچار تردید شدم. کسی از شما دیده فیلمشو؟!

۳ نظر ۲۳ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۵۶
مهناز

داستان درباره هانا دختر جوانیه که عاشق یک گرگینه می شه و باهاش ازدواج می کنه بدون اینکه به این فکر بکنه که بچه هاش هم ممکنه گرگینه بشن! یوکی (برف) و آمه (باران) به دنیا میان و ...

یکی از جذابترین انیمه هائیه که تا به حال دیدم. انیمه ی فانتزیی که داستانش رو درست و خوب روایت می کنه و با وجودی که حدودا دو ساعته اما به هیچ وجه کسالت بار نمی شه و لحظه های لذت بخشی رو براتون به وجود میاره! و درسته پایانش می تونست لذت بخش تر باشه ولی به اندازه کافی لذت بخش بود. تو تیتراژ پایانیش یه آوازی می خونه که آدم حس می کنه یه آواز فولکلوره! و اینم بگم که اون کوچولوها خیلی بامزه بودن. نمی خوام هیچ چیز اضافه دیگه ای بگم. خلاصه کلام اینکه به شدت توصیه اش می کنم.

دوباره نسخه اشتباه رو به جای زبان اصلی دانلود کرده بودم و دوبله انگلیسی بود :/ (گیج می زنم!) 

     

۱۵ نظر ۱۳ خرداد ۹۸ ، ۱۱:۴۲
مهناز

           

به نظرم نمی شه این انیمه رو دید و دوستش نداشت. یه نقدی خوندم که می گفت به خاطر عدمِ پرداختِ عمقیِ شخصیت ها، کسالت بار بود! شاید با قسمت اول حرفشون موافق باشم اما برایِ منِ مخاطبِ عادی، کسالت بار نبود. اتفاقا جزء دو انیمه خوبی بود که این مدت تماشا کردم. خلاصه که خوشحالم دیدمش. البته من فکر می کردم نسخه دو زبانه رو دانلود کردم ولی دوبله فارسی بود! و اتفاقا دوبله بسیار بسیار دلنشینی داشت. بخصوص تو دوبله ی آهنگهایی که می خوندن، فوق العاده بود. واقعا دست مریزاد بهشون و فقط دو یا سه سکانس چند ثانیه ای حذف شده بود که اونم حقیقتا چیز خاصی نبود! 

داستان هم تو یه دهکده زیبا اتفاق میفته. دختری که پدرش رو در جنگ ( گویا جنگِ بینِ دو کره!!؟) از دست داده، با پسری آشنا می شه که بعد از مدتی اون پسر با دیدن یه عکس سعی می کنی اندکی از دخترِ داستان(یو) فاصله بگیره...

امان از اون آهنگ تیتراژ پایانی؛ بی نظیره. از اون آهنگائیه که آدم دوست داره فقط برا خودش نگه داره! ولی با هم بشنویم :)

 

دریافت

+آهنگ رو از یه سایت خارجی پیدا کردم و به خاطرش مجبور شدم عضو شم و باز دانلود نشد و رفتم تو Source صفحه اش و بالاخره دانلودش کردم. آدم اون چیزی رو که یاد گرفته باید یه روزی استفاده اشم بکنه دیگه :) و بعد از اون، نوبتِ  خنده هایی بود که همراهش چشمای آدم برقِ خاصی می زنه  :)))

 

۲۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۷
مهناز

i want to let you know that i love you 

انیمه راجع به تعدادی از بچه های دبیرستانیه که هر کدوم یکی رو دوست دارن اما هیچ کدومشون نمی تونه به اونی که دوستش داره این عشق رو اظهار بکنه... و اونی هم که اعتراف می کنه از ترس پذیرفته نشدن، به طرف مقابل می گه که فقط یه شوخی بود و ازش می خواد که با هم تمرین بکنن تا این بالاخره بتونه به اونی که عاشقشه این عشق رو اعتراف بکنه :/ 

کلا روندِ سریعی داشت و همین جذابش کرده بود. حدودا یک ساعت بود. به عبارتی زیادی طولش نداده بودن و ساده تر اینکه: دوستش داشتم. آهنگاشو نتونستم هیچ کجا پیدا بکنم برا همین می دونم که خیلی سراغ این انیمه خواهم رفت. البته خودشم جذاب بود از حق نگذریم! و یه نکته دیگه اینکه اگه خواستین ببینینش حتما تا ثانیه آخر ببینید. چون ماجرا بعد از تیتراژ هم ادامه داره.

پیامی که داشت از زبون یکی از شخصیت های ناکام می ده.؛ می گه: اگه کسی رو دوست داری بهش بگو. ممکنه قبول کنه و ممکنه نکنه. حداقلش اینه که یه روزی حسرت نمی خوری که چرا نگفتی!

۳ نظر ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۳۰
مهناز

Hall 2013  ماجرای زوجیه که یکیشون بر اثر یک اتفاق می میره و اون یکی دچار افسردگی می شه. پس برای اینکه حالش رو خوب کنن رباتی با قیافه اونی که از دنیا رفته درست می کنن تا اونو به زندگی برگردونن... خسته کننده بود ولی پایان بی نهایت شوکه کننده ای داشت!

Tamako love story 2014 گویا این انیمه ابتدا سریال بوده و بعد فیلمش رو ساختن! داستانِ دو تا دوسته که از بچگی با هم بزرگ شدن. پسر تصمیم می گیره عشقی که در طی این دوران تو قلبش بوده رو به دختره بگه! پس  می گه اما دختره نمی دونه چه عکس العملی از خودش نشون بده و فرار می کنه :دی سکانس برترش همون سکانسی بود که عشقش رو بهش ابراز کرد. خیلی بامزه بود! ولی باز هم انیمه کسالت باری بود!

۲ نظر ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۰۸
مهناز

   

این انیمه از روی یک مانگا* اقتباس شده. داستان تقریبا اینطوری شروع می شه که دختر ناشنوایی (نیشیما) وارد یه مدرسه می شه اما همکلاسی هاش با رهبری پسری به نام ایشیدا مدام آزارش می دن تا اینکه به خاطر همین آزار و اذیت ها نیشیما از اون مدرسه میره و همه تقصیرها میفته گردنِ ایشیدا و اینبار نوبت اونه که اذیت و طرد بشه... سال ها از اون اتفاق گذشته و ایشیدا الان پسریه افسرده، منزوی و تنها! اون این رو نتیجه همون کارهای بدِ خودش می دونه پس تصمیم می گیره که دوباره نیشیما رو پیدا کنه و ببینه و بعدتر سعی می کنه که چند تا از همکلاسی های دیگه رو هم دور هم جمع بکنه؛ اما زخم های کهنه سرباز می کنند!...

انیمه سعی داشت بگه همدیگرو باید همونطوری که هستیم بپذیریم و به هم عشق بورزیم و اینکه ارتباط یک امر دو طرفه است! و دوستی خیلی حال آدم رو بهتر می کنه. بعد از دیدنش چند تا نقد خوندم و متوجه شدم که بعضی از این نقدها اونقدر تو دنیای این انیمه غرق شدن که فقط به تعریف از نقاطِ مثبت این انیمه پرداختن. من تقریبا همه این چیزهایی که در تعریفش می گن رو قبول دارم اما یه چیزی این بین هست و اون اینکه با وجود تمام ویژگی های مثبت و پیام و مفهوم بسیار خوبی که داشت، خسته کننده بود! و دو ساعت، خیلی طولانی به نظرم رسید!  به نظرم هر اثری برای بیانِ مفهوم و پیامی که می خواد به مخاطبش بده، علاوه بر زیبایی های بصری و  محتوای خوب باید روند جذابی هم داشته باشه! این انیمه شروع جذابی داشت اما جذاب پیش نرفت! اوایلش هم به خاطرِ نبودِ توالی زمانی، برام گیج کننده بود.

این پسرک تپلو خیلی دوست داشتنی بود. یه جا با ایشیدا سرِ یه میز نشستن، ایشیدا می گه: دوست اصلا چی هستش؟!! چطور بگم؟! به کسی که نیازهایی رو که داری، برطرف کنه می گن دوست؟!

تپلو سیب زمینی رو می زنه تو سس و ادای سیگار کشیدنو در میاره و می گه: گوش کن یاشو؛ دستت رو بیار بالا - کف دست دوستش رو لمس می کنه و ازش می خواد که اونم همین کارو بکنه و بعد دستشو مخکم می گیره - و می گه : به این می گن رفاقت. می دونی ایشیدا تعریف دوستی تو کلمات و منطق نمی گنجه و نیازها می تونه بره به دَرَک.

من عاشق این سکانسم ^_^

* مانگا: داستان های مصورِ ژاپنی!

+ هِی می خوام کوتاه بنویسم، هِی نمی شه :/

۵ نظر ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۱۲:۴۳
مهناز

کیم مین کیو رئیس و سهامدارِ اصلی یه شرکت بزرگ از یه بیماری رنج می بره. اون به آدم ها آلرژی شدید داره! و هر وقت دست یه آدم به بدنش می خوره دچار حالت های آلرژیک شدیدی می شه! به همین دلیل از وقتی که پدر و مادرش رو از دست داده یعنی از حدود پونزده سال پیش، داره به تنهایی زندگی می کنه! و از آدم ها دوری می کنه! تا اینکه یه گروه بهش پیشنهاد می دن که برای تکمیل ساختِ روباتی که درست کردن، بودجه ای در اختیارشون بگذاره و روش سرمایه گذاری کنه! کیم مین کیو وقتی روبات رو می بینه، قبول می کنه با این شرط که به مدت یک ماه ازش استفاده بکنه و تست بگیره و اگه از نتیجه راضی بود، این کار رو انجام بده اما اتفاقی میفته که باعث خرابی این روبات می شه پس سازندگانش تصمیم می گیرن از مدلی که روبات از روش ساخته شده، کمک بگیرن تا چند ساعتی نقش این روبات رو بازی بکنه اما چند ساعت تبدیل می شه به روزها و ...

یک سریال 32 قسمتیِ جذاب در ژانر علمی- تخیلی و عاشقانه و کمدی! با اینکه تعداد قسمتهاش زیاد بود اما سریع پیش می رفت. کمدیِ کار بسیار خوب بود و تا قسمت آخر شما رو می خندونه! عاشقانه کار دوست داشتنی بود. بازی تک تک بازیگرا خوب بود. یو سئونگ هو حتی می تونه لقب لعنتیِ جذاب رو هم بگیره :)) پایان کار خیلی خوب بود و خوشحالم که با خوصله بهش پرداخته بودند و تنها یه مورد مهم بود که مشخص نشد! خلاصه که بسیار بسیار راضیم از دیدنش! اصلا نمی دونم چطوری این 32 قسمت رو تموم کردم. دلم براش تنگ شد!

حالا شاید براتون سوال پیش بیاد که این دیگه چه نوع آلرژی ای می تونه باشه! و جواب من اینه که می تونید یه جورایی تمثیل وارانه بهش نگاه بکنید و اون وقت همه چیز، همه ی این تنهایی ها، انزوا و این بیماری معنا می گیره وقتی به این فکر بکنید که آدمی که اعتمادش به بقیه رو از دست داده ممکنه چه بلایی سرش بیاد؟! آدمی که اعتمادش رو از دست داده دیگه سخت اعتماد می کنه و تنها و تنهاتر می شه اگه نخواد اعتماد کنه! اوایل ممکنه براش سخت باشه اما باید این کار رو بکنه. یه جایی از فیلم می گه: "کسایی که به بقیه اعتماد نمی کنن، اعتماد هم نمی تونن به دست بیارن".  و یه چیزی که تو سریال  های کره ای خیلی روش تاکید دارن دوستی و معجزه دوستیه.

چند تا دیالوگ خوبِ دیگه:

- مزه، یه جور خاطره است!

- رابطه، تو قلب کسی ریشه کردنه!

- پس دوست داشته شدن همچین حسی داره! مثل این می مونه که تمامِ ثروتِ دنیا مال تو باشه!

- این که بدونی برای یکی مهمی دلگرمت می کنه.

- چطور می تونی چیزی رو که دیده نمی شه، ثابت کنی؟     

اون چیزی که حس می کنی، موثق ترین چیزه!

- یه جایی از فیلم یکی داره کتابی رو می خونه که دیالوگاش مثل شازده کوچولو بود؛ البته خودِ کتابِ شازده کوچولو نبود:

   - " وقتی واقعی می شی که یکی دوستت داشته باشه"    + واقعی شدن دردناکه؟     -  گاهی!

+ کره ای "من ربات نیستم" می شه : دا روبوت آنیا! ^_^

+ آقا معلمِ Nightmare teacher هم اینجا نقشِ سازنده ی روبات رو بازی می کرد؛ کسی که معتقد بود، قراره انقلاب صنعتی چهارم رو رقم بزنه :) . بازم بازیش خیلی خوب بود.

+ برام واقعا سواله اینا چطوری خرچنگ های کوچولو رو زنده زنده می پزن بعد خِرچ خِرچ می خورن! اَه!

+ لهجه کره ای ها وقتی انگلیسی حرف می زنن بامزه می شه! خودِ زبان انگلیسی، اصلا یه شخصیت شده بود تو فیلم!

+ منم دلم از اون لامپای قلبی و چترهای فانتزی خواست :(

+ دو تا بازی جمعی هم داشتن. یکی با انگشتاشون یکی هم مثل بازی بچگیای خودمون: هر کی شکلک درآره، شکل عروسک درآره، یک دو سه ^_^

+ یه فیلم دیگه از یو سئونگ هو تو لیستم بوده خبر نداشتم! الان بیش از پیش مشتاقم اونم ببینم.

+ خلاصه اینکه این همه حرف زدم که بگم برید ببینیدش.

۸ نظر ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۴۵
مهناز

همین اولش بگم که هر دو تا سریال به شدت پیشنهاد و توصیه می شه :))  تقریبا می شه گفت تو دیدن مینی سریال های کره ای یه جورایی با تجربه شدم ؛) و بدون هیچ گونه طرفداری یا برعکسش می تونم بگم تنها نصف این بیست و سه تا مینی سریالی که تا بحال دیدم خوب بودن! تازه اگر اونایی که امتیازشون از نظر خودم بین 6 و 7 بودن رو هم در نظر بگیریم. 12 تا مینی سریالِ خوب از 23 تا و به عبارتی 52 درصد!

splash splash love

2015   2 قسمت 1 ساعته : دخترکِ داستان قراره تو یه آزمونی شرکت بکنه که تحصیلاتِ آتی و شغل و زندگی آیندش رو تضمین می کنه! مادرش از این بابت نگرانه و دختر سعی می کنه خودش رو بی خیال نشون بده اما در واقع اون تو ریاضی ضعیفه و مدام سرزنش می شه! تا اینکه روز امتحان یه آرزویی می کنه؛ اون آرزو می کنه که یه اتفاقی بیفته که محو شه و اصلا اونجا نباشه؛ داره بارون میاد اون همینطور بی هوا داخل چاله های کوچیکی که آب بارون توشون جمع شده می پره و داخل یکیشون فرو میره و سر از یه دوران تاریخی درمیاره :) حالا چه دورانی؟!! دورانی که پادشاه سجونگ الفبای کره ای (هانگول) رو اختراع کرده :))) بلی همونطور که حدس زدید داستان در یه بستر تاریخی اتفاق میفته اما با داستان و حوادث و ماجراهای تخیلی- فانتزی! و اونجا دخترک مجبور می شه که یه نقشی رو بازی بکنه و مسئول آموزش ریاضیات به این پادشاه می شه :) و از طرفی مجبور می شه که از ریاضیات به شکل کاربردی استفاده بکنه...

به نظرم کره ای ها خیلی می تونن تو کمدی پررنگ ظاهر بشن. اینجا هم سکانس های بامزه ای وجود داره که مطمئنا خنده به لبتون میاره ؛) به خصوص اینکه بازیگر نقش دخترک، نمک ذاتی داره و همون بازیگریه که تو "ملکه حلقه" ایفای نقش کرده و توصیه ام به شما اینه که اول اونو ببینید بعد اینو! موسیقی ملایم کارو دوست داشتم و خب این فیلم به داشتن زندگی قبلی و بعدی هم اشاره می کنه که خب مرتبط با فرهنگشونه و یه چیز بامزه اینکه پادشاه یه وقتا به عنوان پاداش به اطرافیانش نارنگی می داد و نارنگی خیلی باارزش بود ( از این به بعد هر وقت نارنگی بخورم یادش میفتم :) تازه اینکه خوبه؛ تو فیلم خیاط سلطنتی، پادشاه جوراب کثیف و استفاده شده اش رو  به عنوان پاداش می داد؛ملت سرو دست می شکستن! آدم حالش به هم می خورد) یه چیز دیگه هم اینکه اکثرا کره ای ها تو فیلم های تاریخیشون مرغو آب پز می کنن و می خورن ولی اینجا یه جوری سرخش کرد که بوی خوشش به مشام منم رسید و دلم خواست! :دی

و بعد از دیدنش می دونید به چی فکر کردم؟! به اینکه چرا ما، چرا من هیچی از پیدایش زبان فارسی نمی دونیم! چرا به جای خیلی فیلم های بی خاصیت، یه همچین فیلم هایی ساخته نمی شه!

                      

Trap

2019   7 قسمت 1 ساعته: اولین و در واقع مهم ترین دلیلی که باعث شد دلم بخواد این فیلم رو ببینم حسِ خوب و بازی خوبی بود که از "لی سئو جین" تو سریال "قرارداد ازدواج" دیده بودم! و اینجا متوجه شدم که چقدر بازیگر بی نظیریه این بشر! و اما داستان فیلم: کانگ وو هیون یه گزارشگر تلویزیونی مطرحه که فعلا کارش رو کنار گذاشته و زمزمه هایی از وارد شدنش به عرصه سیاست شنیده می شه. تا اینکه یه روز با همسر و پسرش به یه سفر کوتاه می رن و اونجا حوادث و اتفاقاتی براشون پیش میاد که اتفاقات بعدی این مینی سریال رو رقم می زنه و باعث می شه که کاراگاه کو وارد میدانِ عمل بشه اما ماجرا پیچیده تر از اون چیزیه که بشه فکرش رو کرد....

اگه به ژانر معمایی - پلیسی و  هیجان انگیز علاقه دارید به شدت بهتون پیشنهاد می کنم که ببینیدش! بازی ها بخصوص بازی شخصیت اولِ فیلم گیرا و خیره کننده است . فیلم یه سکانس هایی داشت که حس می کردم منم دارم به همراه اون شخصیت درد می کشم! ولی فقط یه تذکر بدم که اگه روحیه اتون خیلی لطیفه نبینیدش! 6 قسمت خیلی خیلی خیلی هیجان انگیز در پیش دارید که احتمالا نمی ذارید بینش وقفه بیفته. من یه جاهایی از فیلم مجبور می شدم نگهش دارم و به این فکر کنم که چی شد و چرا اینطوری شد تا سر دربیارم! ذهن آدمو درگیر می کنه. من از زیرنویس دینگوساب استفاده کردم که خب یه چیزایی رو اضافه داخل پرانتز می گن که گاهی رو اعصابه. قسمت آخرش هم حس می کنم ابهامِ زیرنویس رو خودِ فیلم اثر گذاشته بود. اگه زیرنویس بهتری یافتید که چه بهتر. بازیگر کاراگاه تو سریال "شکارچیان برده" هم بازی کرده و این دو نقش زمین تا آسمون با هم فرق داشت!

                    

۹ نظر ۰۱ خرداد ۹۸ ، ۱۳:۱۵
مهناز

برای دیدن سریال های کره ای چیزی که نیازه اینه که حتما یه زمانی ببینیدشون که دم دستتون خوراکی باشه! از من گفتن! هِی دهن آدمو آب میندازن ماه رمضونی! :دی قرار بود یه نکته دیگه هم بگم که الان هر چی به ذهنم فشار میارم چیزی یادش نمیاد!  (مثل قسمت قبل اون عنوانی که بنفشه، پیشنهاد می شه!)

Dr. Ian

2015   9 قسمت 10 دقیقه ای: داستان فیلم راجع به دختریه که یه شکست عاطفی می خوره و به صورت خیلی اتفاقی با یه روانشناس آشنا می شه که می تونه کمکش کنه؛ روانشناسی که مراجعینش رو با ترساشون روبرو می کنه! و البته خودش هم با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنه! خوب شروع شد ولی هر چی به پایانش نزدیکتر می شد اُفت پیدا می کرد. داستان فرعیِ فیلم هم به جای کمک به فیلم، ضعیف ترش کرده بود و به مقداری هم پیچیده و مبهم بود. از یه طرف هم بازیگرای زن خیلی به هم شبیه بودن :/ ولی یه سکانسی داشت که دیالوگش خیلی خوب بود. براتون می نویسمش:

مهم نیست که همچین طوفانی به کی بخوره، مطمئنا سرنگونش می کنه؛ راجع بهش فکر کن. اگه بعد از پونصد روزی که تو کوه گذروندی بیای پایین بدون اینکه حتی یه دردسر کوچیک برات پیش اومده باشه، عجیب نیست؟! ممکنه خودت هم ندونی اما قدم به قدم پایین اومدن از اون کوه، راهِ درسته. پس صورتت رو نپوشون. با خودِ واقعیت با دیگران روبرو شو. اگه نتونی خودت رو دوست داشته باشی، حتی اگه بتونی بعد از پونصد روز از کوه بیای پایین، دیگه نمی تونی از یه کوهِ دیگه بری بالا.

Doll house

2014   10 قسمت 8 دقیقه ای:  یه دختری پاشو تو خونه ای میذاره که ما اصلا تا آخرش هم نمی فهمیم که دقیقا با چه ترفندی پاش به اونجا کشیده می شه و کلا داستانِ اون خونه رو هم کاملا متوجه نمی شیم که چیه و علت اینکه ساکنینش این کارهای عجیب و غریب رو انجام می دن دقیقا چیه و اصلا به کدومشون می شه اعتماد کرد. آخرش هم با ادامه همون دور باطل، تموم می شه! مبهم! کلی سوال ایجاد می کنن و بدون پاسخ با تیتراژ پایانیِ فیلم تو رو همینطور پریشون رها می کنن :/ فقط یه سکانسی داشت که بازیگره تو انتقال حسش و تغییر چهره اش برای احساسات مختلف، عالی بود! تحت تاثیر قرار گرفتیم!

I'm Going to Touch You

2016 12 قسمت 10 دقیقه ای: پسری بعد از تصادفی که براش اتفاق افتاده، می تونه با لمس پوست آدمها و بستن چشماش اولین اتفاق مهمی که قراره تو آینده براشون بیفته رو ببینه. یه روز با گرفتن دست یه دختر، چیزی رو می بینه که بنا به یه اتفاقات دیگه ای تصمیم می گیره تا جلوی اون اتفاق رو بگیره اما همه چی به این سادگی ها هم نیست! فیلم یه جورایی فانتزی،معمایی و عاشقانه بود اما دوازده قسمت براش خیلی زیاد بود و قسمت های اول بعضی جاها خیلی کشدار می شد. یه کافه ای تو فیلم بود که نمی شه گفت صندلی!اوووم... یه نشیمن گاه - پشتی های جذابی داشت که نگو! یه برج نامسان هم دارن اگه اسمشو اشتباه نگم؛ عشاق می رفتن اونجا قفل می بستن! شاید برای نشون دادن شدت و استحکام عشقشون. قشنگ بود و قفلاشم قفلای آهنیِ یک‌رنگِ رنگ و رو رفته نبود. رنگی پنگی بود ^_^ زیبایی اون محوطه رو صد چندان کرده بود. دخترک نقش اول هم بسیار ملیح بودن.

Drama world

2016   10 قسمت 15 دقیقه ای: با اینکه کمی بیشتر از اندکی، مرزهای تخیل رو در نوردیده بود :)، ولی راضیم ازش. دوستش داشتم و هیجان انگیز بود برام. داستان هم راجع به یه دختر خارجکی ایه که عاشقِ سریال های کره ای و طرفدار یکی از بازیگرای کره ایه و فیلماشو پیگیرانه دنبال می کنه؛ جوری که دیگه تو دنیای واقعی زندگی نمی کنه. یه روز یه اتفاق جادویی میفته و باعث می شه که اون وارد همون سریال کره ای بشه! اگه چندین و چندتا سریال کره ای دیدید اینم ببینید یا نه حتی اگه تا حالا سریال کره ای ندیدید اینو ببینید خیلی از کلیشه های سریال های کره ای رو دخترک و یکی دیگه توضیح می دن :)) در کل بامزه بود و کلی خندیدیم و همراه دخترک و بازیِ خوب و هیجان انگیزش، هیجان زده شدیم.

                    

You Drive Me Crazy

2018   4 قسمت 30 دقیقه ای: صحبتاشون خیلی اوقات وقیحانه بود؛ دیگه زیادی راحت بودن؛ آدم احساس می کرد داره گفتگوی خصوصی دو نفرو اتفاقی می شنوه :/ و کلا از اون سریال های تر و تمیز کره ای نبود! چندان خوشمان نیامد! داستان هم راجع به دو تا دوسته که بعد از یکی دو ماه، همدیگه رو می بینن اما از دو ماه پیش با اتفاقی که بینشون افتاده، رابطه اشون دستخوش تغییر شده!

Full of life

2017  6 قسمت 30 دقیقه ای: پسرکی که آه در بساط نداره و از محل کارش اخراج شده و از اتاقش به واسطه عدم پرداخت بدهیش، بیرون انداخته شده، تصمیم می گیره برای به دست آوردن پول، تو یه آزمایش پزشکی شرکت کنه! بعد از اون به جای عوارضِ منفیِ دارو، عوارض مثبتش تو بدنش نمود پیدا می کنه! و همه ی ضعف هاش علاوه بر برطرف شدن، تبدیل به نقاط مثبت می شن! این همون مینی سریاله که گفتم با ملکه حلقه همراهه و رنگش سبزه؛ تو یه سکانسی، شخصیت های این دو سریال اتفاقی با هم برخورد می کنن :) خلاصه اینکه تو چهار قسمت می شد تموم بشه و عوضش جذابتر باشه و داستان سریع پیش بره، ولی خیلی طولش داده بودن و بازیگرای نقش اصلیم چندان دوست نداشتم!

۳ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۱۱
مهناز

اول یه چیزهایی راجع به سریال و مینی سریال کره ای و اندکی خودِ کره جنوبی بگم و بعد بریم سراغ معرفی. اول اینکه شاید خوب باشه بدونید که کره جنوبی اقتصادی قوی داره و در عین حال کشور بسیار گرونیه. از طرف دیگه برای تحصیلات عالی باید کلی پول خرج کنی و از اون ور هم ساعات کاری طولانیه و سن ازدواج بالا! از یه ور دیگه هم حداقل یک سومشون دین ندارن و خب شاید عجیب نباشه که آمار خودکشی بالاست! از این رو هم شاید عجیب نباشه که سریال های عاشقانه، فانتزی، جادویی و ... زیاد داشته باشن؛ پیام خیلی از این فیلمهای فانتزی جادویشون اینه که جادو ممکنه تاثیر داشته باشه اما چیزی که در ادامه مهمه باور داشتن خودته و اینکه تو سریالهاشون یه سری خط قرمزهای اخلاقی رو حتما رعایت می کنن بنابراین با خیال راحت می تونید اکثرشون رو تماشا کنید.

یه سری چیزها و نکته های مثبتی تو سریال هاشون وجود داره که دوست داشتنیه مثلا اینکه تو اکثر سریال ها، تو خونه اکثر شخصیت ها یه کتابخونه وجود داره که پر از کتابایی با جلدای رنگی پنگیه :) یا مثلا تو وسایل خونه ها و لباساشون رنگ خیلی نمود داره و بهش اهمیت داده می شه چیزی که ما خیلی تو زندگی های خودمون بهش توجه نمی کنیم یا کمتر بها می دیم. عموما تو خیلی از خونه هاشون رد پایی از چند  تا عروسک گوگولی هم دیده می شه! شیطنت های بخصوصی دارن و شاید کودک درونشون بیشتر زنده است یا حداقل سعی می کنن زنده نگهش دارن. لباساشون عموما ساده و گشاده شاید چون راحتی رو دوست دارن و اینکه من یادم نمیاد تو سریالهاشون کسی سیگار بکشه شاید خیلی کم باشه! اما برعکسش فقط می خورن و از اون چیزها می نوشن:/ طبیعتشون خیلی زیباست!و  آخ از شکوفه های گیلاسشون.

بعضی از مینی سریالهاشون بیشتر جنبه تبلیغی دارن و اونجوری که متوجه شدم بعد از پخش نیم ساعت از یه برنامه یا سریالی حتما باید بینش پیام بازرگانی پخش بشه بنابراین خیلی ها سریال هاشونو سی دقیقه ای می سازن که بینش وقفه نیفته و مخاطب داستان رو یادش نره :))

امیدوارم این پستای معرفی به دردتون بخوره! فقط یه وب مخصوص نقد سریال های کره ای بود که اونم فعلا فیل شده! به درد بخور بود!

حالا جدای از همه اینها تو پیشگیری از آلزایمر هم می تونه مفید باشه :دی چون شاید به نظر هممون کره ای ها شبیه هم به نظر میان و تو با دیدن سریال ها ممکنه برات پیش بیاد که اِ من این بازیگرو کجا دیدم و نتونی بر حسِ حلِ این معما غلبه کنی و مجبور می شی یه کمی فسفر بسوزونی؛) برای من مثل حل کردن یه جدول سودوکو می مونه و پس از حل کردنش برق ذوق رو می شه تو چشمام دید :)

نکته: اون عنوان هایی که بنفش شدند، ارزش دیدن دارن پس اگه سریال کره ای دوست دارید، ببینیدشون ^_* بقیه اشون رو تقریبا همینجوری الکی دان کردم؛ گفتم شاید قشنگ باشن، دیدم نه، می تونم به انتخابهای خودم و حس ششمم اعتماد کنم و اینگونه شد که به خود ایمان آوردیم :))

Hot and sweet

2016   8 قسمت 15 دقیقه ای  :پسرکی که یه آشپزخونه سیار ولی بی رونق داره (یه ماشین ون مانند) توی ساحل با دخترکی آشنا می شه و خب این آشنایی باعث یه تغییراتی می شه!

اول اینکه دخترک فیلم یک لوس بی مزه بود و بعد هم حس می کردی کلا فیلم یه چیزی کم داره؛ روح نداشت. حرفش هم این بود که اون کاری رو بکن که دلت می خواد و توش استعداد داری اما خیلی کند و کسالت بار پیش می رفت.

Choco bank

2016   6 قسمت 10 دقیقه ای: داستان دخترکیه که یه کافه شکلات باز کرده و رونقی نداره تا اینکه سرو کله یه پسرک بیکار پیدا می شه و شرایطی پیش میاد که مجبور می شه تو این کافه مشغول شه!

 اگه از اون برخورد خیلی لوس قسمت اول بگذریم، خیلی حال خوب کن بود و سکانس های بامزه ای داشت. کلا دوستش داشتم. کافه شونم قشنگ بود. تو یه سکانسی یکی از شخصیت ها می گه برای خوشحال کردن بقیه اول باید خودت خوشحال باشی و باز یه جای دیگه می گه دنبال کاری برو که دوستش داری. تو این مینی سریال داشت یه اپی رو تبلیغ می کردیعنی هدف بیشتر همین تبلیغه بود! یه چیزی مثل اپ اینترنت بانک و اینا بود ؛ اگه درست گفته باشم.  

                

Queen of the ring

2017    6 قسمت 30 دقیقه ای: داستان راجع به دختر جوونیه که حس می کنه هیچ زیبایی به خصوصی نداره که باعث شه یکی دوستش داشته باشه. چندان به خودش نمی رسه و خودش رو آدم دوست داشتنی ای نمی دونه تا اینکه مادرش داستان حلقه ای که تو دستشه رو براش می گه و مجبور می شن به شکل شریکی ازش استفاده بکنن و این باعث رقم خوردن ماجراهای بامزه و بعدا ناراحت کننده ای می شه!

کنجکاو بشید برید ببینید از من گفتن! این مینی سریال از یه مجموعه سه مینی سریاله است و بین اون دوتای دیگه بهش طلایی می گن یکی دیگه اش سبزه و یکی سفید. خلاصه ای که از سفیده خوندم قانعم نکرد ببینمش ولی سبزه رو می بینم. خلاصه یکی از اون مینی سریال های فانتزی خوب و خیلی خیلی حال خوب کن بود. یعنی یه سکانس هایی داشت که باعث شد از ته دل بخندم :) یه چیزی که توجهم رو جلب کرد پارکی بود که تو یه محوطه ای ازش چراغهایی شبیه گل رز رو زمین داشت. خیلی باحال بود. یه کافه ای هم داشت با مبل هایی که دور تا دور میزو گرفته بود به شکل دایره سرخ رنگ... خیلی قشنگ بود.

                         

Secret queen makers

2018  7 قسمت 15 دقیقه ای: اینم داستان دخترکیه که علاوه بر اینکه حس می کنه زیبا و جالب توجه نیست اعتماد به نفسشم بابت همین موضوع از دست داده! ولی این کجا و ملکه حلقه کجا! با اینکه تبلیغ لوازم آرایشی رو می کرد ؛) ولی بیشتر حرفش این بود که اعتماد به نفس داشته باشید؛ حتی با وجود زیبایی، اگه اعتماد به نفس نباشه شما بازم همون آدم قبلی هستید.  یه وقتهایی کسل کننده می شد ولی بدم نبود. فقط  کیفیتی که من دیدم به معنای واقعی کلمه افتضاح بود! گول خوردم :/ :(

I am

2017  6 قسمت 15 دقیقه ای: داستان ماجرای یه ربات انسان نمای دختره که یهو خودش رو تو خونه یه خواهر و برادر  می بینه و ...

فیلمنامه ای پر از سوراخ و سنبه! و چون قبل از این چند تا مینی سریال خوب دیدم و انتظارم از مینی سریال ها بالا رفته، این، یکی از بدترین ها بود! فقط آشپزخونه ساده، کوچیک و رنگیشون ^_^

Ruby Ruby love

2017  5 قسمت  10 دقیقه ای: داستان یه دختریه که طراح جواهره و یه نوع فوبیا داره و کلا پاشو از خونه نمیذاره بیرون و اینم ریشه در نوجوونیش داره. تا اینکه یه شخصی بهش یه انگشتر جادویی می ده اما دختره اوایل حواسش به این نیست که انگشتره تاریخ مصرف داره!!!

Romance blue

2015  6قسمت 15 دقیقه ای: دخترک قصه کارش نوشتن نامه های عاشقانه ی دیگران به عشقشونه و پسره کارش اینه که (یه کم توضیحش سخته!) با درخواست دیگران و پرداخت پول پا می شه می ره سرقرار و یک روز رو با طرف مقابل گشت و گذار می کنه و حرف می زنه. کارش همیناست. فکرای بد نکنید! مثلا بعضی ها ازش می خوان حتما سرقرار دلداریشون بده یا مثلا یه دفعه ای قرار و به هم بزنه! شاید بیشتر برا اینه که خاطره های قبلی رو بتونن کم رنگ تر بکنن! ( خلاصه که همچین شغلی ندیده بودیم :////// این بار دیگه واقعا عجیبا غریبا). خلاصه پسرک یه بار دخترک قصه رو اشتباهی می گیره و ...

زیرنویسش گاهی مبهم می شد؛ شایدم من جمله های فیلسوفانه رو متوجه نمی شم و تو این مورد خنگم :/ ولی مینی سریال آروم و ملایمی بود!

First k*iss for the seven time

2017   8 قسمت 10 دقیقه ای: دخترک قصه تو یه پاساژ لوازم آرایشی کار می کنه و یه جوری راهنمای اونجاست. دخترک تنهاست و آرزو داره که حداقل با کسی تجربه همون عنوان فیلم رو داشته باشه. از قضا به زنی کمک می کنه و زنه می خواد که آرزوش رو برآورده کنه بنابراین قراره چندین نفر سر راهش قرار بگیرن و ...

نگران نباشید از چیزی که تو عنوانه خبری نیست. با خیال راحت ببینید. زیرنویس بامزه تر از خود فیلم بود. قشنگ بعضی صحبتاشون ایرانیزه شده بود :)))) امان از این مترجمان خودبامزه پندار!!!!! مثلا از دختره می پرسن امروز قرار داری؟!! این می گه نه ندارم. مترجم ترجمه کرده: گور ندارم که کفن داشته باشم ://// من دیگه حرفی ندارم :/ ولی یه جورایی فیلمو بامزه تر کرده بود!

line romance

2014  3 قسمت 10 دقیقه ای: یه آهنگساز معروف خیلی اتفاقی با یه دختر چینی آشنا می شه و چون دختر قراره برگرده چین با هم از طریق لاین ارتباط برقرار می کنن! 

معلومه داره لاین رو تبلیغ می کنه یا نه؟! :) حتی هر کدومشون چند تا عروسک داشتن که همش استیکرای بامزه لاین بود. دخترک چینی فیلم بسی ملیح بودن! این دیدار این دو نفر با هم و هی این لبخند هی اون لبخند بسیار بسیار بی مزه بود!

One sunny day

2014  10 قسمت  10 دقیقه ای: داستان دو تا آدم تنهاست که یه اتفاقی باعث می شه کنار هم قرار بگیرن! 

اوایلش می گه: " وقتی تنهایین و خیلی احساس تنهایی می کنین اون موقع است که یه نفر هر چقدرم دور باشه، قدم به زندگیتون میذاره".

ایجاد گرهِ داستان یه جورایی مشکل داشت ولی عاشقانه ی بسیار ملایمی بود و من دوستش داشتم. مرد شخصیت اول منو یاد اشکال هندسی مینداخت :/ و دخترک  قیافه دلنشینی داشت.

                   

Nightmare teacher

2016  12 قسمت 15 دقیقه ای: فیلم تو یک مدرسه اتفاق میفته و داستان با اومدن یه معلم جدید به جای معلم آسیب دیده شروع می شه! اما این معلم آدم ساده و معمولیی به نظر نمی رسه و بعد از اومدنش کم کم اتفاقات مرموزی میفته! آدمایی ناپدید می شن؛ خاطراتی محو می شن و کنجکاوی هایی برانگیخته می شن هاهاهاها ها. کنجکاو بشید برید ببینید دیگه. اَه.

خلاصه که 11 قسمت هیجان انگیزِ جذاب داشت و بی شک قسمت اولو که ببینید دیگه تا تموم شدنش دست بردار نیستید. قسمت آخرش ولی پایین تر از حد انتظارم بود، مرموزانه تر بود و شاید مثل بقیه فیلمهای معمایی - ترسناک و اتفاق افتادن یه دور باطل! و ... بازیگر نقش معلم حضورش شاید به نظر کوتاه برسه ولی پررنگ و تاثیرگذاربود. لبخندای جذابِ مرموزی هم داشت. تمام بازیگرا هم خوب بودن. پومِ متشکرم هم تو فیلم نقش داشت. چقدررر بزرگ شده!

     

 و  ادامه دارد... ^_^

۸ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۵۳
مهناز

این فیلم مال حدود 16 سال پیشه ولی با این حال و با وجود گذشت این همه سال، یکی از اون هندی های خوبه بخصوص برای اونایی که فیلم هندی عاشقانه دوست دارن. اینجا عشق مثلثی برعکسه! فیلم راجع به سه تا دوسته که تو کودکی از هم جدا می شن و پسرِ داستان با پدرو مادرش میره یه شهر دیگه و به تینا می گه که برای هم ایمیل بفرستن اما تینا اهل این کارا نیست پس پوجا که راج رو دوست داره به جای تینا و با امضای تینا برای راج ایمیل می فرسته... سالها می گذره و این دوستی عمیق تر شده و راج تصمیم داره که برای چند روز به هندوستان بیاد و...

آهنگ های فیلم خیلی خوب بودن. به خصوص آهنگی که تو یکی از سکانسهای فیلم خونده می شه و همون سکانسیه که من تصویرش رو گذاشتم :) بازی هریتیک اینجا بی نهایت به دلم نشست و بااااااااالاخره بهش ایمان آوردم. خلاصه اینکه به اونایی که فیلم هندی ، عاشقانه و موزیکال دوست دارن پیشنهادش می کنم. من که کلی لذت بردم البته اگه از اون پایانِ اندکی بی مزه و کلید اسراریش بگذریم :)) . پایانش اگه مثل روال خودِ فیلم رئال تر اتفاق می افتاد، بهتر می شد.

* با من دوست می شی؟!

۳ نظر ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۰۰
مهناز

سیانور: داستان درباره سازمان مجاهدین خلق و اختلاف و چند دستگی که بینشون به وجود میاد، هست و خب یه داستان عاشقانه هم در این بین روایت می شه. فقط آخرشو دقیقا نمی دونم چی شد اونم به این خاطر که از تلویزیون دیدم و دقیقا آخر فیلم، ما باید شاممونو می خوردیم :) خلاصه که برای یه آشنایی مختصر و ایجاد کنجکاوی درباره این سازمان و اون دوره از تاریخ، فیلم بدی نیست! آهنگی که محمد معتمدی هم تو همین فیلم خونده رو حتما شنیدید. 

ماجرای نیمروز: اینم داستانش درباره سازمان مجاهدین خلق و مخصوصا ترورها و اختلافاتشونه و فیلم خوبی بود. شاید بهتر از سیانور! 

ایستاده در غبار: نمی دونم اصطلاح مستند- فیلم درسته یا نه ولی خب این فیلم تو این ژانره و داستانش درباره حاج احمد متوسلیانه و تا حد خیلی زیادی اطلاعات خوبی ازش میده. من تا قبل از این فیلم اصلا ایشونو نمی شناختم. حتی اسمشون رو هم نشنیده بودم. حداقل برای یه آشنایی جمع و جور، فیلم خوبیه. من دوستش داشتم و خب چقدر سرنوشت غم انگیزی داشتن. دل آدم یه جوری می شه :(

از اون فیلمائیه که می تونه باباها رو هم مشتاق به دیدنش کنه! از هادی حجازی فر خوشم میاد. اگه درست یادم باشه. با این فیلم ، 4 تا فیلمشو دیدم و تو همشون هم خوب و متفاوت بوده!

خجالت نکش: بامزه بود. به لطف تی وی دو سه بار دیدمش. هم شبنم مقدمی هم احمد مهران فر خوب بودن. داستان هم راجع مرد میانسالیه که دلش می خواد یه بچه داشته باشه مخصوصا اگه دختر باشه و خب زن ماجرا هم همیشه دیر از تفکرات مردش باخبر می شه :))

لونه زنبور: تا حد بسیار زیادی بی مزه بود و گاه حتی کسالت بار می شد. بازیگراش پژمان جمشیدی و سام درخشانی بودن. ماجراش هم بسیار بسیار شبیه به یه فیلم هندی کسالت بارتر از خودش بود. فیلم هندیه نابود بود یعنی! ولی حداقل شروعش و ایجاد گرهش خوب بود. اونجا یه دزد یه الماس معروفی رو دزدید و تو یه ساختمون نیمه کاره مخفیش کرد و بعد که از زندان آزاد شد دید که شده اداره پلیس! اینجا ولی پدرش یه شی باستانی رو سپرد دست پسرش و ادامه ماجرا :/ فیلم هندی اسمش "دزد ناشی" بود!

در مدت معلوم: یه پسر یه جزوه ای تهیه کرده که می خواد چاپش کنه و کتابشو منتشر کنه ولی نوشته هاش قابل نشر نیست :) کتابشم درباره یکی از نیازهای بشری و درد و مشکل جامعه و جوانان و آگاه سازی و این چیزاست و هی هم با بقیه وارد بحث می شه... یه قسمت هاییش واقعا بامزه بود. با خانواده نبینید بهتره؛ از من گفتن! و اینکه مشخصه تا حد زیادی سانسور شده؛ بخصوص اینکه اسم یه بازیگر تو تیتراژش میاد و تو خود فیلم خبری ازش نیست! :/ بازیگر نقش پسره، جواد عزتیه! از اون بازیگرائیه که می تونه آدمو بخندونه و انگار نقش هم برا خودش نوشته شده!

فصل نرگس: از اون فیلماییه که چند تا داستانو با هم می بره جلو و آخرش داستان ها به هم مربوط می شن. چون از امیر آقایی خوشم میاد ، دیدمش که خب اون چیزی که انتظار داشتم، نبود. حتی بازی امیر آقایی. از اون فیلماییه که می سازن تا شما رو به یه کاری ترغیب کنن ؛) معمولی بود‍!

مارمولک: بالاخره بعد از سالهای زیادی که از پخشش می گذره، دیدمش و به نظرم اون تازگیشو حفظ کرده اونم بعد از این همه سال! فیلمی مال سال 1382! احتمالا هم همتون دیدینش! داستان هم راجع به دزدیه که از زندان فرار می کنه و در لباس یک روحانی سعی داره تا به هدفش برسه! اما درگیر اتفاقات دیگه ای هم می شه :))) بالاخره هر کی خربزه می خوره باید پای لرزش هم بشینه. یه جاهاییش خیلی خیلی بامزه بود. ببینیدش اگه هنوز ندیدید.

۶ نظر ۳۱ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۳۰
مهناز

بالاخره دیدمش. یک انیمیشن استرالیاییِ دوست داشتنی که برای سنین 15 سال به بالا خوبه! داستان انیمیشن راجع به نامه نگاری و  دوستی یک دختربچه هشت ساله استرالیایی با یک مرد چهل و چهار ساله آمریکاییه که هجده سال طول می کشه! انیمیشنی که دیالوگ های خوبی داره و خوب هم پرداخت شده؛ فقط اینکه دنبال یه انیمشن هیجان انگیز نباشید. این انیمیشن با شخصیت های خمیریش، داستانش رو به آرامی و در محیطی تا حدی تیره روایت می کنه!

چند تا دیالوگ:

تو هم ناکاملی، مثل من... همه ی انسان ها ناکامل هستند... وقتی جوون بودم دوست داشتم هر کس دیگه ای باشم به جز خودم. دکتر برنارد هازلهاف گفت اگه تو یه جزیره بودم مجبور می شدم به همنشینی با خودم عادت بکنم... اون گفت که باید با خودم کنار بیام با تمام عیب ها و نقص ها... ما خودمون نیستیم که عیب و نقص رو انتخاب می کنیم اونا بخشی از وجود ما هستن و باید باهاشون کنار بیایم اگر چه دوستامون رو، خودمون می تونیم انتخاب بکنیم...

دکتر برنارد یه چیز دیگه هم می گه این که زندگی هرکس مثل یه راهِ بی انتهاست؛ بعضی هاشون صاف و آسفالت شده هستن و بعضی دیگه مثل مال من پر از شکاف و پوست موز و ته سیگارن...

درباره نخندیدن نگران نباش؛ دهن من تا حالا لبخند به خودش ندیده اما به این معنی نیست که توی ذهنم لبخند نمی زنم :)


             

تشکر ویژه از بهار و آقاگل به خاطر پیشنهادشون.

و نکته دیگه ای که هست اینه که می تونه یه تمرین خوب برای زبان انگلیسی باشه! :)))

۱۱ نظر ۰۷ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۵۵
مهناز

تو یکی از قسمت های سریال مینو، وقتی که عراقی ها تقریبا کل شهرو گرفتن و اکثر مردم به خصوص زنها و بچه ها از شهر خارج شدن و فقط تعدادی دکتر و پرستار و زخمی و جوونایی که می تونن مبارزه کنن، موندن؛ زینب هنوز تو شهره و یه جورایی به این رزمنده ها کمک می کنه. تو یه سکانسی به مهدی که همدیگه رو دوست دارن، برمیخوره و یه سکانس عاشقانه و بامزه رقم می خوره :)

 

- مهدی: شما موندید، وظیفتونو انجام دادید، خدا خیرتون بده. ولی از این به بعد تکلیف به رفتنه.

+ زینب: کی گفته؟!!

- من می گم. موندن شما یعنی باز شدن پای ناموس.

+ ببین مهدی...! 

- O_0

+ آقا مهدی...! ما درسته اولش به خاطر یه دلیلی نرفتُم؛ یه دلیل شخصی... ولی ببخشیدا... حتی اگه اون دلیل شخصی بخواد وادارُم کنه که بِرُم، نمیرُم.

- خواهرِ من!!!!

+ ://////    مُ خواهر شما نیستُم!!! :(

- ........... دلیل شخصیم که هستی؛ حرف گوش بده پس.

+ :))))))))))))

 

 

۱۸ نظر ۰۴ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۲۱
مهناز

قطاری به بوسان برای سال 2016 و ساخت کره جنوبی هست. یکی از بهترین فیلم هایی که موضوعش حولِ "مردگان متحرک" می چرخه؛ ولی فکر نکنید این فیلم فقط یه فیلم ترسناک راجع به تبدیل آدم ها به زامبی هاست؛ نه! فیلم خیلی فراتر از این هاست. نشون می ده که آدم ها چقدر می تونند خطرناک تر، وحشی تر و بی رحم تر از هر موجود دیگه ای باشن. فیلم مفاهیم دیگه ای  هم بهتون انتقال می ده مثل عشق، فداکاری، مهربونی و انسانیت رو. 

به نظر من کره ای ها تو انتقال حس بهترینن و یه چیزی که اینجا جالب توجهه اینه که یه نفر قهرمان نیست مثل برد پیت تو جنگ جهانی زد، یا خبری از اسلحه برای جنگ نیست، خبری از واکسن نیست و یا خبری از کشتی یا هواپیما برای نجات... دولت از قبل همچین پیش بینی ای نکرده!!!! آدما باید خودشون بجنگن؛ باید خودشون یه راهی پیدا بکنن و با تمام وجودشون درک می کنن که قرار نیست کسی از بیرون به کمکشون بیاد! 

نکته ای که مهمه اینه که فکر نکنید چون ساخت کره است، نمی تونه فیلم خوب و جالب توجهی باشه؛ تو رو خدا این کلیشه ها رو بریزید دور.  کره ای ها حداقل تو ژانر ترسناک فیلم های خیلی خوبی دارن. ما حتی فیلم های خودمونو بهتر از فیلم های هندی می دونیم بدون اینکه تازگی ها چند تا فیلم هندی خوب دیده باشیم! اینقدر کلی تعمیم ندیم هر چیزی رو!

به نظرم که خودتونو از دیدنش محروم نکنید. بی نظیره و اگه از زامبی ها نمی ترسید، حتما ببینینش. 

بهم اعتماد کنید ^_*

                       

۱۲ نظر ۲۸ دی ۹۷ ، ۱۸:۱۱
مهناز
آکواریوم: مال دهه هشتاده. یه جوری نچسب بود. انگار همه چی مصنوعی بود... با یک پایان مزخرف! داستان پسری که دوست داره بره خارج از کشور و قهرمان اتومبیلرانی بشه اما اتفاقات دیگه ای براش میفته! از بازی ها هم که دیگه نگم براتون! بازیگراش: امین حیایی، مهناز افشار، ایرج قادری و نوذری!
زندگی با چشمان بسته: قشنگ مشخص بود فیلم به خاطر موضوعی که داره تیکه پاره شده. داستان زندگی دختریه که رفتارهاش خارج از عرف و شاید شرعه و شاید هم بی جهت خودش رو در جایگاه و مظان اتهام قرار می ده. فیلم جوریه که حتی آدم بازم آخرش به شک میفته. بازی ترانه علیدوستی عالی بود ولی باز هم با یک پایان خیلی بد تموم شد. یه سکانس جالب توجه داره که من دوستش داشتم اونم اعتراف کنار اون حوض یا استخر بود... خیلی خوب بود اون یه تیکه. اینم مال دهه هشتاده.
پنجاه کیلو آلبالو:فیلم تا حد زیادی لوس و بی مزه بود. بعضی بازیگرای معروف فقط در حد یه دقیقه حضور داشتن بدون اینکه واقعا نقش تاثیرگذاری هم داشته باشن! مثل ویشکا آسایش و مهران غفوریان و یا حتی سروش صحت.بعضی ها هم حضور داشتن ولی دیالوگ نداشتن مثل بهنوش طباطبایی. پژمان جمشیدی هم بیشتر مجسمه بود. جالب نبود چندان. بازی هستی مهدوی فر هم خیلی جاها مصنوعی بود.
آینه بغل: جدا از شعارزدگی پایانش، بامزه بود. یه جاهایی واقعا از ته دل خندیدم :))) جواد عزتی و نازنین بیاتی و گلزار بازیگرای اصلیش بودن.
رخ دیوانه: یعنی نزدیک بود از یه فیلم ایرانی بعد از مدت ها خوشم بیاد که با اون پایانش عمرا اگه جزء فیلم هایی باشه که دوست دارم. داستان چند تا دختر و پسره که به واسطه فضای مجازی با هم آشنا می شن و این وسط یه اتفاقی باعث می شه همشون درگیر بشن و ما تا حدی از گذشته و حالشون باخبر می شیم.داستان جالبی داشت و خوب هم پیش رفت فقط وای از آخرش. البته اولش پایانش رو لو می ده! یه جا نوشته بود دوتا پایان داره ولی من همون یه پایانو دیدم! کسی چیزی می دونه؟! بعد هم گویا فیلمش از روی یه فیلم هندی به نام شیطان ساخته شده بدون اینکه اجازه ای گرفته بشه. البته من فقط شنیدم اون فیلمه رو ندیدم که بگم درسته یا نه! طناز طباطبایی و ساعد سهیلی و صابر ابر و نازنین بیاتی و...
رگ خواب: تلخ بودخیلی تلخ بود. ولی حداقل مینا آخرش کاری رو کرد که باید می کرد بناراین پایانش با همه تلخیی که داشت راضی کننده بود. بازیگراش: لیلا حاتمی و کوروش تهامی.
همه می دانند: شروع خوبی داشت، بازی ها خوب بود. گره داستانی خوب بود. همه چی خوب پیش رفت اماااااااا دوباره پایانش زد تو ذوقم.
بازیگرای اصلیش پنه لوپه کروز و خاویر باردم بودن. داستان درباره یه خونواده ای بود که به واسطه عروسی یکی از افراد خونواده دور هم جمع میشن ولی اتفاقی میفته که همه درگیرش می شن...
نحوه باز شدن گره رو دوست نداشتم. برای من تا حدی بعد از این باز شدنه مهمه که چی می شه... انگار یه مینی سریال دو قسمتی باشه قسمت دومشو هنوز نداریم. اینو به شکل کلی راجع به خیلی از فیلمای دیگه هم میگم نه فقط این.
دیدنش هم خانوادگی توصیه نمی شه!
به وقت شام: انصافا فیلم خوبی بود. یه جاهاییش واقعا هیجان انگیز بود ولی من بازم اولش رو نمی فهمم که چرا باید جون یه عده ای به خطر بیفته حتی اگه تو احتمال بدی یه درصده!!! پایانشم دوست نداشتم.

نمی فهمم تو فیلمامون چرا اصرار به پایان باز یا تلخ داریم.شاید اینجوری کلاس داره من نمی فهمم! می دونم مشکل تا حدی شاید از منه که عاشق پایان های مشخص و شادم.
سه تا فیلم هندی هم دیدم:
آشوکا: بازیگرای اصلیش شاهرخ و کارینا بودن. طبیعتا فیلم موزیکالیه :) و اولین آهنگ فیلم خیلی خوبه. اما پایانش خیلی بد بود و یه سکانس خیلی غیرمنتظره و شوکه کننده هم داشت! داستان تو یکی از سرزمین های هند در ایام گذشته می گذره و پادشاهی که دو همسر و دو فرزند داره که یکی از زن ها نفوذ زیادی داره. بنابراین مادرِ دیگه سعی می کنه فرزندش رو از خطر و اختلافاتی که واقعا تهدیدش می کنه دور بکنه. بنابراین آشوکا راه سفر در پیش می گیره و در طی این مدت با دختری آشنا می شه!
کویلا: داستان ارباب پیر یه منطقه که بسیاز آدم ستمکاریه و یه زن جوون داره با این وجود چشمش دوباره به دختری می افته و سعی می کنه اونو با حقه به عقد خودش دربیاره. این ارباب خدمتکار لالی داره و این خدمتکار از این ماجرا و ظلم و نقشی که ناخوداگاه توش بازی کرده آگاه می شه و ... آخرشم از اینایی بود که بزن بزن و اینا داشت. اکشن بود... فیلم متوسطی بود اگه از بعضی اغراق های فیلم چشم بپوشیم :/
پیار عشق اور محبت: ماجرای دختری که یه آدم پر نفوذ عاشقش می شه بعد دختره ردش می کنه و این چون نمی تونه تحمل کنه کسی رو استخدام می کنه تا یه کاری بکنه که دختره عاشقش بشه!!!! آهنگ هاش خیلی خیلی خوب بودن. آرجون رامپال هم یکی از نقشای اصلی بود با آفتاب و سونیل شتی. مال سال 2001. زیرنویس انگلیسیشو پیدا کردم فقط و ناچار شدم به فارسی تبدیلش کنم و به هم ریخته جوری که مفهوم رو می رسوند نگاش کردیم.

۱۲ نظر ۰۷ دی ۹۷ ، ۱۷:۳۳
مهناز
فیلم های ایرانیی که این چند روز دیدم:

وقتی همه خوابیم: یک حوصله سربرِ تمام عیار. یه گروهی دارن فیلم می سازن و بازیگرا  مدام به واسطه توصیه ها و پارتی بازی ها عوض می شن حتی تا عوض شدن کل فیلمنامه هم پیش می ره و تو هی مجبوری سکانس های تکراری رو تحمل کنی! فضای فیلم هم به شدت سرده!
تابستان داغ: به نظرم اعصاب خودتونو خرد نکنید. شکاف و ملبورن رو دیدید؟!!!! اگه با دیدن این دو فیلم اعصابتون کمی خرد شده، خردترش نکنید. پدر و مادر پزشکی که شغل و موقعیتشون بیشتر از بچه و همسرشون براشون مهمه و می شه اونی که نباید بشه! :(
سارا و آیدا: بازی هاشون خوب بود. به خصوص مصطفی زمانی به این خاطر که نقشش متفاوت بود و دیدنش تو این نقش برام جالب بود. بازی پگاه آهنگرانی هم گاهی بهم حس مصنوعی بودن القا می کرد ولی خوب بود. خلاصه که فقط همون 10، 20 دقیقه ابتدائی فیلم خوب بود و تمام. اون سکانس دابسمششون (زبونم گرفت :/) رو دوست داشتم :))))))
آااادت نمی کنیم: یعنی این سکوت محمدرضا فروتن قشنگ رو اعصابم بود. بازیشم که دیگه هیچی؛ فقط همون صداش خوبه و تمام! نمی گم فیلم بدی بود ولی متوسط بود. آخرشم به نظرم یه چیزهایی که شاید به نظر جزئی و فرعی بیاد، ولی بازم مشخص نشد هر چند اصل قضیه تکلیفش روشن شد. با یه دیالوگی که کلا مشکل داشتم. فکر کن مادر دختره که دخترش زن بدی هم نیست به دامادش بگه: ناراحت نباش چیزی که واسه تو زیاده زن! این نشد یکی دیگه!!! من واقعا قاطی کرده بودم. فکر می کردم این مادر مَرده است!!!!!!!!!! یعنی چی؟!!! ولی بازی های همه به غیر از فروتن خوب بود! ماجرا هم از این قراره که زنه به مردش که استاد دانشگاهه شک می کنه که با یه دختری رابطه داره یا نه و همه چی به هم می ریزه...
بوتیک: مال دهه هشتاده. من نمی فهمم تو دوره خودش برا چی معروف بوده. بازی های بد. آشنایی های الکی، اتفاقات الکی... جهان همینجوری الکی از یه دختری خوشش میاد. ما هم اصلا نمی فهممیم چرا. این دختره دنبال یه آدم پولدار و رفتن از ایرانه و خودشم به جهان می گه بعد جهان هِی دست بر نمی داره؛ هِی دست برنمی داره... آخرشم اونجوری!
لاتاری: فیلم قابل قبولی بود ولی غم انگیز بود! از این حمید فرخ نژاد هم بدم میاد!
سالاد فصل: اینم ساخت دهه هشتادهنمی دونم چی بگم! فقط لیلا حاتمی رو تو همچین نقشی ندیده بودم. لیلا از یه خانواده فقیره و با دزدی ایام می گذرونه تا اینکه با یه مرد متاهل پولدار آشنا می شه...به نظرم نقش مهناز افشار هم جالب بود و تا حدودی خوب ایفاش می کرد...  ولی بازم فیلمه خوب نبود!

راستی بچه ها بهار تو وبش یه پست خوبی گذاشته و توش راجع به یه انیمیشن صحبت کرده. اینجا بخونیدش و انیمیشنه رو ببینید. خیلی جالب توجهه.
۱۰ نظر ۲۴ آذر ۹۷ ، ۱۴:۲۲
مهناز

اون فیلم معروفه ای که با همین نام تولید شده نیست. این فیلمی که من ازش صحبت می کنم مال سال 2009 هست و متاسفانه نتونستم حتی یه دونه زیرنویس چه انگلیسی و چه فارسی براش پیدا کنم که بفهمم چی می گن!!!! لیسینینگ هم داغووون! ولی چون فیلمه ترسناک بود بدون زیرنویس هم می شد فهمید چی داره می گذره اما یه جاهاییش دیگه واقعا به زیرنویس نیاز بود. فیلم خوبی بود. 

موضوع از این قراره که یه مادری تو این خونه بچه هاش رو کشته بعد یه بچه شاهد این اتفاق بوده و تا الان که بیست و چند سالشه، به خاطر همین اتفاق داره روان درمانی می شه. این دختر با دوستاش که 4،5 تان و تئاتر کار می کنن، از طرف یه کسی دعوت می شه که تو خونه ای یه فیلم ترسناک بازی بکنن و از قضا اون خونه همین جاست که فکر کنم به واسطه همون اتفاق تلخ و وحشتناک گذشته انتخاب شده!!!!

۱۰ نظر ۲۱ آذر ۹۷ ، ۱۱:۴۷
مهناز