شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
شنبه, ۹ دی ۱۳۹۶، ۰۷:۵۵ ق.ظ

سقوط

چند روز پیش سقوط آلبر کامو رو شروع کردم برا خوندن... از ده، پونزده صفحه ی پیش گفتار چیزی متوجه نشدم... رفتم سراغ متنِ خود کتاب... گفتم احتمالا پیش گفتار سنگین بوده برا همین چیزی متوجه نشدم... اما کتابی که نشه از مقدمه اش چیزی فهمید به احتمال 99 درصد ادامه اش هم براتون قابل فهم نخواهد بود!ترجمه و سبک مترجم چنان زد تو ذوقم که این کتاب رو فعلا برای همیشه ای نامشخص، خط زدم از تو لیستم و حاضر نیستم با ترجمه ی دیگه ای هم بخونمش :(
+ صالحه که میاد و غیب میشه، از دخترک هم که خبری نیست و مهناز... مهناز میشه یه خبر از خودت بدی لطفا... چرا وبت اون شکلی شده؟!!
۹۶/۱۰/۰۹
مهناز

نظرات  (۹)

سقوطو خوندم ! خوب بود ... یه سری حرفهایی که میزنه خیلی دلنشینه... سقوط و بیگانه رو هم زمان خوندم محاکمه کافکا رو هم برای همین این سه تا کتاب یه کم با هم قاطی شدن! ولی موضوع هر سه تا برام جذاب بود...
پاسخ:
چه کتابای سختی برای همزمان خوندن انتخاب کردی. از بین این سه کتاب فقط بیگانه رو خوندم. محاکمه رو خیلی سال پیش دو سه صفحه اشو خوندم و نتونستم ادامه بدم. برام جذابیت نداشت. ترجمه خیلی مهمه و نقش داره! به خصوص ترجمه ی بعضی از آثاری که خودِ متنشون به خودی خود ممکنه سنگین باشه! بعضی ترجمه ها جذابیت کتاب رو از بین می برن و بردن!
ببخشید بیگانه رو گرفتمولی نخوندم ،مسخ بود
پاسخ:
خواهش می کنم، گاهی پیش میاد به نظرم خیلی کسل کننده میرسه ! مسخ، سقوط، محاکمه! باهم!!!!
یه زمان غرق شده بودم تو این تیپ کتابا ! نمیدونم چرا! شاید جو زدگی بود
موافقم ترجمه خیلی مهمه من کتاب خشمو هیاهوی فاگنر رو خوندم و هنوز برام سواله که چرا این کتاب این شکلی بود!!!! یعنی اگر یه ذره زبانم بهتر بود کتاب رو به زبان اصلی میخوندم... بدون سانسور! که حداقل بفهمم داستان چیه؟!
پاسخ:
:||| شاید بهتر باشه با یه ترجمه ی دیگه بخونیش. من که هنوز نخوندمش! نمی دونم چرا نسبت به بعضی کتاب ها حس خوبی ندارم و دست و دلم نمیره به خوندنشون!
بر خلاف مینا بانو که همچین کتابای خفنی رو همزمان خوندن ، من سقوط رو خوندم و فکر میکنم هزار سال طول کشید تا تمومش کردم
یعنی هی میخوندم و نمیفهمیدم بعد برمیگشتم از اول میخوندم و اینطوری درست مثل درسهای دانشگاه برام فهمیدنش سخت بود
من کتابهای ساده تر رو بیشتر دوس دارم
پاسخ:
آره منم. کتاب باید ساده و روون باشه. حداقل تا اونجایی که سطحی نشه و بشه فهمیدش. من اصلا کتابایی که حتی شرحی هم که براشون نوشته میشه باز احتیاج به یه شرح و توضیح دیگه دارن رو دوست ندارم. تو شعرا هم همین طور من سعدی سهل ممتنع نویس رو به خیلی های دیگه ترجیح میدم. و یا مثلا فریدون مشیری رو به شاملو. در هر صورت ربط مستقیمی به سلیقه داره
از کتابای خیلی سنگین خوشم نمیاد :)
منم باهات موافقم در مورد تناسب مقدمه و متن:)
پاسخ:
:) خیلی هم عالی...
سلام علیکم....
پاسخ:
علیک سلام...! و؟!
۱۰ دی ۹۶ ، ۲۰:۳۲ زینب(مسافرکربلا)
سلام مهنازجونم چطوری عزیزم ؟
من بیشتر وقتا مقدمه کتابارو نمیخونم معمولا اول خود کتابو میخونم و بعد اگه خوشم اومد و تحریکم کرد برای اطلاعات بیشتر میرم مقدمه رو هم میخونم
پاسخ:
سلام زینب عزیز. خوبم. گاهی وقت ها اینجوری خوبه چون بعضی از مقدمه ها باعث لو رفتن داستان می شن ولی مقدمه ها به شکل مرموزی همیشه برام جذاب بودن و وسوسه ام می کنن که قبل از خودِ متن کتاب بخونمشون!
ب طور کلی از این سبک خوشم نمیاد زیاد:/
پاسخ:
اوهوم... خیلی نچسبه!
سلام
خوبم
فعلا حوصلۀ نوشتن ندارم ...
پاسخ:
سلام. خدا رو شکر. امیدوارم حوصله ی نوشتنت زودتر برگرده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">