شاید اینجا دارم بلند بلند فکر می کنم

بایگانی
شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۲۰ ق.ظ

رهبر ارکستر

چند شب پیش نشسته بودم یه گوشه ای مثلا داشتم کتاب می خوندم... همه هم حواسشون به تلویزیون بود... یه آهنگ با احساسی هم داشت پخش می شد یهو جو گرفت منو البته ناگفته نمونه منم محکم گرفتمش بعد چشمامو بستم و دستمو بردم بالا و شروع کردم با ریتم اون آهنگ دستمو حرکت دادن خیلی هم با احساس... نگو همین که چشمامو بستم بقیه زل زده بودن به من؟!!!!!یعنی وقتی چشمامو باز کردم این جوری بودم چند لحظه...:))))))

۹۴/۰۹/۰۷
مهناز

نظرات  (۶)

احیانا یکیشون نگفتن که شما خدایی نکرده مشکلی پیداکردین؟؟؟!!!
پاسخ:
نه خدا رو شکر همچین سوالی پیش نیومد ولی اگرم کسی می پرسید مشکلی نبود... ولی برا خودم سواله... مشکوکم، مشکوکم به خودم اونم بدجور... همین جا هم از خودم میّپرسم بگو ببینم مهناز چته هااااان؟!!!! اما فکر کنم چون چند هفته ای میشه زیاد آهنگ گوش نمیدم زده به سرم دیگه... چون اتفاقا از بد حادثه شب بعد از این اتفاق داشتم یه آهنگی رو زمزمه می کردم تا یادم بیاد خواننده اش کیه دستمم گذاشته بودم رو چشام دوباره عجیـــــب رفته بودم تو حس...!!!! خواهرم می گه مهناز تو چته دارم کم کم نگرانت می شم؟ (البته به نظرم منظورش بیشتر این بود که مشکوک می زنی!!!) خلاصه دخترک عزیز سرتو درد نیارم... جواب این کامنت بیشتر از خود پست شد... چقدر پر حرف شدم منِ کم حرف!؟ حالا این همه حرف زدم یه سوالم روش: تو نمی دونی این بکگراند من کجا غیبش زده... احساس می کنم یه چیز بزرگی از وبلاگم کم شده... می دونی چیه دخترک عزیز؟ تو یکی از کسایی هستی که کامنتات عجیب به دلم میشینه...عجـــــــــیب... حیف که کم پیدایی
سلام
منم یه همچین حرکتی زدم یبار اونم در حالی که هدفون توی گوشم بود و داشتم با آهنگ و خواننده آهنگ همخونی میکردم
که دیدم همه دارن میخندن
من فکر کردم موضوع خنده داری دارن برای هم تعریف میکنن بعد فهمیدم که خودم سوژه خندشون شده بودم
البته پیشنهاداتی هم به من شد که : پسر برو رو صدات کار کن یه چیزی میشی ها و خدا رو چه دیدین شایدم یه روز رفتم و یه چیزی شدم
نمیدونم : ))))
پاسخ:
علیک سلام چه جالب و چه بانمک... خوبه که فقط من نیستم همچین کارایی می کنم. بلا که نه ولی از این گونه سوتی ها چون همگانی شود گوارا شود. حتما صدای خوبی دارین که همچین پیشنهاداتی بهتون شده. اگه علاقه دارین حتما برین دنبالش بودای عزیز...
چه خبره اینجا من یکی خط حرف زدم شما16تا خط
قشنگ معلومه کم حرفی!!!!
ممنونم که همچون حرفی رو بهم زدی خیلی خوش حال شدم
پاسخ:
باور کن خیلی کم حرفما... فقط با خودم زیاد حرف می زنم شایدم تو رو با خودم اشتباهی گرفته بودم...!!! نمیدونم دیروز چی شد نشستم اون همه برات حرف زدم... و انگار امروزم همین طوره... ای بابا من چم شده؟؟؟؟ بالاخره این شکلک سبز رو هم استفاده کردم خیلی ممنون که از این وقت بیکاریت استفاده بهینه می کنی و نشستی شمردی که چند سطر برات نوشتم... نگفتی این بک گراندم نیومده پیش تو؟؟؟!!!! خواهش میکنم...
نه عزیزم پیش من نیومده
اشکال نداره هروقت دوست داشتی بیا باهام حرف بزن
خوشم میاد یکی باهام حرف بزنه ودرددل کنه
پاسخ:
پیداش کردم دخترک البته با یه تفاوت جزئی... باشه عزیزم بزار دوباره پرحرفیم گل کنه... بعدشم نمیشه که همه اش من حرف بزنم. من همین جوریشم حرف کم میارم...برا همینه که کم حرفم...
سلام

میگما مهناز خانوم

وبلاگت خیلی قشنگهمخصوصا قالبش

منم دوباره وبلاگ نویسی و شروع کردم....

پاسخ:
سلام یلدای عزیز... مرسی عزیزم...بازم ممنون... چقدر خوب... خوشحال شدم...
۰۱ دی ۹۴ ، ۱۷:۲۰ احساس نویس
جالب بوود ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">