می گن که زندگی کردن با زنده بودن فرق داره و از این دست...
هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی!*
* نمی دونم شاعرش کیه؟!
ختم سخن اینکه: وحشی بافقی می گه:
آزاد کن ز راه کرم گر نمی کشی ما را چه بی گناه گرفتار کرده ای!
می گن که زندگی کردن با زنده بودن فرق داره و از این دست...
هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی!*
* نمی دونم شاعرش کیه؟!
ختم سخن اینکه: وحشی بافقی می گه:
آزاد کن ز راه کرم گر نمی کشی ما را چه بی گناه گرفتار کرده ای!
این سوال تو ذهنم هی این ور اون ور میره که آیا حدیثی در این رابطه و به این مضمون هست که: خدا دوست داره بنده هاش رو به دردی مبتلا بکنه یا آزمایششون بکنه تا صداشون رو بشنوه. اگه هست و شما ازش اطلاع دارید می شه منبعش رو بگید و اگه هست راجع بهش برام توضیح بدید؟!
سامانِ حوالی پاییز رو چشم زدم رفت مکه دیگه برنگشت! :/
انقدر بدم میاد شخصیت های دوست داشتنیمون تو فیلم ها رو می زنن نابود می کنن. اون وقت اون ور وقتی می بینن کشته شدن سارای فرار از زندان مردم رو ناراحت می کنه فیلمنامه رو تغییر می دن!
چند روز پیش خواب دیدم ملت نمیدونم برا چی تو خیابون جمع شده بودن بعد یه حاج آقایی اومد پشت بوم ساختمونی که ما اونجا جمع شده بودیم، به خودش یه چیزایی بسته بود؛ داد زد که همگی متفرق شید می خوام اینجا و خودمو منفجر کنم ما هم داشتیم می رفتیم پایین دیگه نمی دونم چه بلایی به سر خودش آورد :/ :دی
از این طرف یه پیش آمدی رو دیدم و واقعا نمی دونم تو خواب بود که دیدمش یا تو واقعیت. هر چی فکر کردم به نتیجه ای نرسیدم :/